مركز خط توليد دستگاه تصفيه روغن سوخته موتور

مركز خط توليد دستگاه تصفيه روغن سوخته موتور

۹ بازديد

گردشگري فرهنگي

فرهنگ را مي توان در دو گروه كلي بخش بندي كرد كه از نظر فهم گردشگري، امروزه اهميت بسياري دارد. از اين نظر فرهنگ به دو بخش سنتي و مدرن قابل تقسيم است و در اين دو بعد داراي چشم اندازهاي متفاوتي مي باشد. آنچه كه در گردشگري بيشتر مدنظر است پردازش جلوه هاي مختلف فرهنگ هاي سنتي مي باشد. در جهان سنتي،‌ فرهنگ در قالب هاي انديشگي و رفتار هايي شكل مي گيرد كه در هر جامعه اي بنياد زندگي جمعي را تشكيل مي دهند و از نسلي به نسل ديگر انتقال مي يابد. هنجارهاي فرهنگ سنتي برگرفته از ميراثي است كه به نسل امروزي رسيده است. اين فرهنگ سنتي با توجه به تقاضاي موجود در بازار گردشگري در عصر حاضر مي تواند جاذب گردشگراني باشد كه خواهان يافتن مكانهايي با فرهنگ سنتي هستند تا اصالت واقعي را در آن تجربه كنند. از اين رو فرهنگ سنتي بخصوص پا گرفته از گذشته هاي دور در مناطق مختلف، كه هنوز داراي اصالتي فرهنگي هستند، مي توانند گردشگران بسياري را به خود جذب كند. بر اين مبنا است كه برخي نويسندگان بر فرهنگ تاكيد مي كنند و نقش آن را در شكل گيري، رشد و توسعه گردشگري اساس مي دانند و فرهنگ را سنگ بناي توسعه گردشگري در نظر مي گيرند (Jafari,2000.1-14) . از اين رو است كه در چارچوب گردشگري ، تقاضاهاي گوناگون فرهنگي در روندي از شناخت ديگر فرهنگ ها از راه بازديد از مناطق مختلف شكل مي‏گيرد.اين نشان دهنده آن است كه بخشي از جريان گردشگري در چارچوب گردشگري فرهنگي ، تضاد فرهنگي را پشت سر گذاشته است و بيشتر با قبول فرهنگ ميزبان يعني مناطقي كه از آن بازديد مي كنند بيشتر به دنبال شناخت از فرهنگ بومي مي باشند. كه اين روند را بايد حاصل از تعامل فرهنگي ناشي از انديشه هاي پسامدرن دانست كه در تبلور از شناخت و تعامل فرهنگي از راه گردشگري شكل مي گيرد(Hope,2004,46- 47 ).

 در جريان گردشگري فرهنگي جنبه هاي معنوي فرهنگ بومي و همچنين تبلور عيني آن به عنوان ميراث فرهنگي از پارامترهاي اساسي هستند كه به شدت داراي اهميت اقتصادي بوده و اطلاعات در آن به صورت ديداري منتقل مي شود(بوني فيس،143،1380). ميراث فرهنگي به عنوان هدف اصلي در بازديدهاي گردشگري فرهنگي‏ شامل عادات محلي، آداب مربوط، سبك هاي معماري و موسيقي، زبانهاي محلي و ارزش هاي ديني ـ معنوي  و تبلور عيني اديان در چارچوب مناسك و مكان هاي مقدس است.‏از اين رو‏ ميراث فرهنگي حافظه جمعي يك ملت بوده كه در مناطق مختلف فرهنگي در قالب پديدهها ، مكان ها و رويدادها قابل بازديد است. همچنين رابطه ميان فرهنگ و زيستگاه آن تنگاتنگ است. از اين رو رابطه اي دو سويه ميان نوع زيستگاه و نوع فرهنگ ديده مي شود. اين برداشت مفهوم ٌ پهنه ي فرهنگيٌ‌ را پديد مي آورد. كه خود در رابطه با فرهنگ و پهنه جغرافيايي،‌ گونه فرهنگي را شكل مي دهد. از اين رو پيكربندي فرهنگي و الگوهاي فرهنگي مفهوم هايي در ارتباط با پهنه فرهنگي و گونه فرهنگي هستند. عناصر مشترك همه اين مفهم ها اين است كه نه با اجزا يا ويژه داشت هاي آن، بلكه با تماميت آن همچون سازمان معناداري از ويژه داشت ها  برخورد مي كنند (آشوري،102،1380). از اين رو توان هاي فرهنگي در هر مكان مي تواند در زمينه هاي شناسايي و بررسي راهبردهاي گردشگري بخصوص مفيد واقع شود.

در اين ميان‏گردشگري فرهنگي از دو بعد تعريف مي شود. در بعد مفهومي گردشگري فرهنگي، حركت انسان ها براي جاذبه هاي فرهنگي و جدا شده از مكان معمولي سكونت با هدف به دست آوردن اطلاعات و تجربه جديد براي ارضاي نيازهاي فرهنگي تعريف شده است. از نظرفني گردشگري فرهنگي، حركت انسان ها براي جاذبه هاي فرهنگي خاص همچون مكان هاي ميراث، نشانه هاي زيبا شناختي و فرهنگي،‌ هنرها و نمايش ها،‌كه خارج از مكان معمولي سكونت قرار  دارد را در بر مي گيرد (Bachleitner,1999,201) . اين گونه گردشگري در طي منشور گردشگري فرهنگي اهداف زير را مدنظر دارد:

1.      تشويق و تسهيل كار متصديان حفظ و مديريت ميراث به منظور نشان دادن اهميت ميراث به جامعه ميزبان و بازديد كنندگان.

2.      كمك به پيشرفت و تشويق صنعت گردشگري براي حمايت و اداره گردشگري به شيوه‌هايي كه ميراث و فرهنگ هاي زنده جامعه ميزبان را محترم شمارد و آن را اصلاح كند.

3.      تسهيل و تشويق گفت و گو ميان طرفداران محيط زيست و متوليان صنعت گردشگري درباره اهميت و شكنندگي مكان هاي ميراث، مجموعه ها و فرهنگ هاي زنده از جمله نياز رسيدن به آينده اي پايدار براي آنها.

4.      تشويق تدوين كنندگان طرح ها و سياست ها براي شكل دادن به اهداف و راهبردهاي جامع و قابل اندازه گيري مرتبط به ارائه و تبيين مكانهاي ميراث و فعاليت هاي فرهنگي در زمينه حفظ و نگهداري آنها(ايكوموس، 1381، 160-159).

علاوه بر اين اهداف شكل گيري گردشگري فرهنگي در يك منطقه خود وابسته به تدارك فرهنگي و ارائه جذابيت هاي موجود، پشتيباني محلي و منطقه اي از گردشگري فرهنگي در مفهوم ساختار اجتماعي و سازماني و همچنين وجود جاذبه هاي فرهنگي و طبيعي در تلفيق با هم و شكل دادن به يك چشم انداز فرهنگي مي باشد..از اين رو شكل گيري اين گونه گردشگري و همراه با آن افزايش آگاهي ساكنان محلي درباره مضرات و منافع گردشگري فرهنگي مي تواند مفيد واقع شود. در اين مباني حمايت از ميراث بوم شناختي و دستيابي به شرايط لازم براي حفظ جمعيت محلي در هرمنطقه از جمله ديگر نيازها مي باشد. بطور كلي گردشگري فرهنگي درهر منطقه مي تواند واجد آثار زير باشد:

1.      دوباره كشف كردن و اهميت يافتن امتيازات فرهنگي گمشده ساكنان محلي

2.      امكان تشخيص و توسعه آگاهي هاي منطقه اي در بعد فضايي و هويت فرهنگي و توسعه فزاينده يك احساس خوب تعلق به يك فرهنگ

3.      ايجاد زير بناهاي اقتصادي،‌در يك دوره بلند مدت

4.      افزايش اشتغال در يك اقتصاد در حال ركود


۵ بازديد

اكوتوريسم

دومين گونه عمده گردشگري كه مي تواند در سطوح خارجي گردشگران بسياري را براساس گرايش هاي تقاضاي بازار به مقاصد گردشگري جذب نمايد، اكوتوريسم مي باشد.‌اكوتوريسم كه با انگيزه سفربه مناطق داراي جاذبه هاي طبيعي شكل مي گيرد توسط سازمان جهاني گردشگري (WTO) اينگونه تعريف شده است " مسافرت به مناطق طبيعي كه همراه با مسئوليت باشد و موجب بهبود بخشيدن به سطح زندگي مردم محلي و حفظ محيط زيست شود" (Hvenegaard,1994,25).از اين رو اكوتوريسم بايد مستلزم ويژگي هاي زير باشد:

1.      برجاي نهادن آثار مثبت در زمينه حفاظت از محيط زيست و ارتقاء كيفيت مديريت آن

2.      حداقل آثار منفي براي محيط طبيعي و جوامع محلي

3.      به حداكثر رساندن مشاركت مردم محلي در تصميم گيري هاي مربوط به فعاليت گردشگري

4.      تدارك فرصت هاي مناسب براي مردم محلي و دست اندركاران گردشگري براي ارتقاء بهره وري وچگونگي پايداري آن

اكوتوريسم به عنوان يك گونه از گردشگري  قادر است كه در استفاده از توان‌هاي محيطي سبب افزايش همكاري وتاثيرات اقتصادي آن وهمچنين حفاظت از محيط زيست و توسعه پايدار شده و تحرك و پويايي را در اقتصاد محلي و منطقه‌اي به وجود آورد.‌كه اين خود بازار يابي قوي را در زمينه معرفي جاذبه هاي اكوتوريستي را مي طلبد. بر اين مبنا لازم مي آيد كه در تبليغ براي شناساندن جاذبه هاي طبيعي در داخل و خارج كشور به شيوه هاي بين المللي كوشش گردد و همچنين سهولت دسترسي به اين جاذبه ها و ايجاد امكانات تفريحي جانبي فراهم آيد.


۱۲ بازديد

گردشگري پايدار

گردشگري در مفهوم پايداري در برگيرنده پردازش معنايي خاص خود است.در اين ميان زايش اين مفهوم در ادبيات گردشگري حاصل تلاش در دستيابي به توسعه پايدار در تمامي زمينه هاي توسعه مي باشد.بخصوص بعد از اجلاس زمين در سال 1992در ريودوژانيرو كه دولت ها را به سمت توسعه‌اي سوق داد كه حداقل زيان ولطمه را برمحيط زيست وارد سازد ؛ توافقات حاصله در دستور كار جلسه 21(يعني برنامه‌هاي مربوط به قرن بيست ويكم) قرار گرفت. اين دستور جلسه در واقع شامل مجموعه‌اي از طرح ها عملي مفصل بود كه نقش هر كشور در رسيدن به توسعه پايدار بيان مي نمود.از اين رو بر مبناي دستور جلسه 21، از سوي سازمان هاي بين المللي گردشگري در سطح جهان « دستور جلسه 21براي گردشگري » منتشر شد.كه در آن نياز به رسميت شناختن نقش گردشگري را در فرايند توسعة مناسب گوشزد مي كرد و ضرورت طرح عملي براي سازمان هاي گردشگري را در راستاي به فعليت در آوردن اصول گردشگري پايدار را پيش مي‌كشيد(لومسدن،‌375،1380).به دنبال اين روند اولين كنفرانس جهاني گردشگري پايدار در سال 1995 در مادريد برگزار شد. برخي از نكات مطرح شده در اين كنفرانس پيرامون گردشگري پايدار عبارت بودند از (كاظمي ،129،1380):

·   توسعه گردشگري بايد براساس معيارهاي پايداري باشد.بدين معنا كه مسايل اكولوژيكي در بلند مدت ، مسايل اقتصادي وتعهدات لازم نسبت به جنبه هاي اجتماعي و اخلاقي بايد رعايت شود.

·        ماهيت پايداري گردشگري مستلزم محيط هاي طبيعي ، فرهنگي وانساني است.

·        گردشگري بايد جنبه هاي فرهنگي ، ارزشي وعناصر سنتي جوامع محلي را مد نظر داشت باشد.

بطور‌كلي اين تلاش ها نشان ازآن دارد كه گردشگري بتواند  در پردازش توسعه پايدار راهكاري عملي را شكل دهد.از اين رو هدف اصلي در بسط معنايي گردشگري پايدار پيرامون ارائه روش هاي منطقي در بهره گيري از منابع طبيعي و انساني و ممانعت از به كارگيري غير علمي اين منابع مي باشد. توسعه پايدار گردشگري داراي دو جنبه حفاظت از محيط زيست ومنابع وميراث فرهنگي جوامع است. از اين روگردشگري پايدار بايد با سياست مشخص و مدوني به اجرا در آيد تا بتواند حركت اميد بخشي را در توسعه همه جانبه فضاهاي جغرافيايي تضمين كند(منصوري ،37،1381).گردشگري پايدار براي كارايي بالاتر در اين زمينه داراي اصولي مي باشد كه هماهنگ كننده اهداف و راهكارهاي عملي مي باشد.اصول گردشگري پايدار را مي توان به شرح زير بيان نمود(لومسدن ،378،1380):

1.   استفاده از ماهيت پايدارگونة منابع :حفظ و استفاده از منابع(طبيعي ، اجتماعي و فرهنگي)بسيار حائز اهميت است وبه معناي تجارت دراز مدت مي باشد.

2.   كاهش بيش از حد مصرف و اتلاف : كه جلوي هزينه هاي بازسازي زيان هاي دراز مدت را گرفته وبه كيفيت گردشگري كمك مي كند.

3.   حفظ تنوع : حفظ و ارتقاي تنوع طبيعي ، اجتماعي وفرهنگي براي پايداري دراز مدت گردشگري اهميت ويژه دارد وپايگاه انعطاف پذيري را براي گردشگري به وجود مي آورد.

4.   برنامه ريزي : بسط وتوسعه گردشگري كه وارد يك چارچوب برنامه ريزي راهبردي محلي وملي شده وتاثيرات محيط زيست را مد نظر قرار مي دهد ، پايايي دراز مدت گردشگري را افزايش مي دهد.

5.   حمايت از نظام اقتصاد محلي : گردشگري كه تعداد زيادي از فعاليت هاي اقتصادي محلي را مورد حمايت وتحت پوشش خود قرار مي دهد و ارزش ها و هزينه هاي محيط زيست را مد نظر قرار مي دهد ، علاوه بر حمايت از اين نظام هاي اقتصادي جلوي انهدام محيط زيست را مي گيرد.

6.   مشاركت اجتماع هاي محلي : مشاركت كلي اجتماع هاي محلي در بخش گردشگري نه تنها به نفع خود آنها ومحيط است بلكه نوع تجربه گردشگري را بهبود مي بخشد.

7.   مشاوره با افراد ذي نفع وعامه مردم : مشاوره بين صنعت گردشگري و اجتماع ها ، سازمان ها و نهادهاي محلي مهم است البته در صورتي كه دوشادوش هم كار كنند واختلافات منافع را كنار بگذارند.

8.   آموزش خدمه : آموزش خدمه كه گردشگري پايدار را وارد روش هاي اشتغال مي كند و در كنار آن استخدام خدمة محلي در تمامي مقاطع ، سبب بهبود كيفيت گردشگري مي شود.

9.   مسئوليت بازار يابي صنعت گردشگري : از آنجا كه بازار يابي ، اطلاعات كاملي را در اختيار گردشگران قرار مي دهد ، نه تنها سبب افزايش احترام نسبت به محيط فرهنگي ، اجتماعي وطبيعي نواحي ديدني مي شود ، بلكه رضايت مشتري را نيز افزايش مي دهد.

10. انجام تحقيق : پژوهش در حال پيشرفت ونظارت برآن از طريق صنعت با استفاده از تجزيه وتحليل وجمع آوري موثر اطلاعات نه تنها ما را در حل وفصل مشكلات گردشگري ياري مي كند بلكه مزايايي را براي مقاصد ، صنعت ومشتريان در بر خواهد داشت.


۱۰ بازديد

گردشگري در طبيعت (طبيعت گردي)

يكي ديگر از الگوهاي فضايي گردشگري شكل گرفته در عصر پسامدرن گردشگري در طبيعت [1] يا طبيعت گردي مي باشد. اين الگوي فضايي در برگيرنده رويكرد گردشگران به محيط طبيعي با انگيزه هاي متفاوتي مي باشد كه گردشگر از سفر به محيط طبيعي يا طبيعت مدنظر دارد. از اين رو گستره فضايي اين الگو ، محيط طبيعي را در بر مي گيرد كه مي تواند به عنوان مثال ساحل ، جنگل ، كوه و نظير اينها باشد. اين الگوي فضايي از گردشگري در برگيرنده گونه هاي متفاوتي از گردشگري مي باشد كه در اين فضا ، تجربه گردشگري كسب مي كنند. اين گونه ها مي تواند شامل اكوتوريسم[2] ، گردشگري دريايي ، گردشگري ورزشي و نظير اينها باشد.

در اين بين نكته مهم ، تمايزي است كه بين گردشگري در طبيعت به عنوان يك الگوي فضايي و اكوتوريسم به عنوان يك گونه از گردشگري وجود دارد. اين در حالي است كه در بيشتر مواقع اين دو مترادف هم محسوب مي شوند و حتي گاهي يكي پنداشته مي شوند.گردشگري در طبيعت يك الگوي فضايي از گردشگري مي باشد و شكل دهنده متني فضايي است كه خوانش آن در پيرامون سفر به نقاط طبيعي با انگيزه هاي متفاوت از سوي گردشگران صورت مي گيرد اين خود در رويكردي واسازانه بر بنيان ساختارهاي متفاوتي از نگرش درون متني يا برون متني قرار دارد كه در راستاي گونه هاي متفاوتي از گردشگري پديدار مي شود. همچنين در بازار جهاني گردشگري ، گردشگري در طبيعت يك بخش كلي محسوب مي شود كه اكوتوريسم جزيي از آن در كنار گردشگري ماجراجويي مي باشد (مجله موج سبز ،4،1380). در واقع اكوتوريسم بخشي در حال گسترش از بازار گردشگري در طبيعت است.به گونه اي كه طبق برآورد « انجمن اكوتوريسم » در سال 1999 ، گردشگري در طبيعت يا طبيعت گردي 20 درصد و اكوتوريسم 7 درصد از بازار مسافرت جهاني را در اختيار دارد(شاهنده،49،1380).از اين رو نمي توان سفر به طبيعت را بدون در نظر گرفتن ويژگي هاي آن ، اكوتوريسم ناميد در حالي كه مي توان اين گونه سفرها را در چارچوب گردشگري در طبيعت به حساب آورد.

علاوه بر آن از نظر تعاريف نيز هيچگاه گردشگري در طبيعت تنها معادل اكوتوريسم نيست. در اينجا تفاوتي را مي توان مشاهده كرد كه مابين انگيزه هاي اين دو وجود دارد . گردشگري در طبيعت يا طبيعت گردي ، مسافرت به محيط هاي طبيعي مي تواند در چارچوب انگيزه هاي متفاوتي باشد كه تنها فضاي طبيعي را مدنظر داشته و انگيزه مربوطه هيچ گونه رابطه مستقيم با محيط طبيعي ندارد و حتي گردشگر نسبت به محيط داراي هيچ حساسيتي نيست. در حالي كه اكوتوريسم بنا به تعريف آن توسط موسسه بين المللي اكوتوريسم در سال 1991 « يك مسافرت مسئولانه به مناطق طبيعي كه محيط زيست را حفظ و زندگي راحت مردم محلي را تثبيت نمايد» تعريف شده است(مجله موج سبز،4،1380).از اين رو اكوتوريسم واجد چهار ويژگي مشخص و بارز مي باشد كه عبارتند از :

1.      سفر به يك منطقه طبيعي

2.      سفري كه حامي حفاظت از تنوع زيستي باشد

3.      سفري كه براي جوامع ميزبان محلي سودمند باشد

4.      سفري كه به درك و فهم عميق از طبيعت و محيط زيست رهنمون باشد(شاهنده،49،1380).

اين خود نشان از گرايش اكوتوريسم به سمت حفاظت از طبيعت دارد به بياني ديگر گونه اي از گردشگري طبيعت گرا را به ذهن متبادر مي سازد.از اين رو تعداد سفرهاي كه بتوان به آنها برچسب اكوتوريستي زد بسيار محدود مي باشد و اين با گردشگري در طبيعت كه به عنوان يك الگوي فضايي گردشگري شكل مي گيرد و واجد تنها يك ويژگي از ويژگي هاي اكوتوريسم كه همان سفر به مناطق طبيعي است ، بسيار متفاوت مي باشد.در اين ميان مي توان تفاوت بين گردشگري در طبيعت و اكوتوريسم را تفاوت بين شهرنشيني[3] و شهرگرايي[4] مقايسه كرد كه اولي نشان از جمعيت شهري دارد و ساكنان شهر را مدنظر قرار مي دهد و شهرگرايي ، در برگيرنده مفهوم فرهنگ شهري و برخاسته از مدنيت در فضاي شهري مي باشد. بر اين مبنا گردشگري در طبيعت ، تعداد وفضاي گردشگري در رابطه با مناطق طبيعي در برمي گيرد و اكوتوريسم در برگيرنده مفهومي از فرهنگ گردشگري در حفاظت از محيط زيست را در بردارد.

با توجه به مشخص شدن تمايز مابين گردشگري در طبيعت و اكوتوريسم ، مي توان گردشگري در طبيعت را اينگونه تعريف كرد :

 « گردشگري در طبيعت يا طبيعت گردي ، سفر به مناطق طبيعي در رابطه با بهره‏بري گردشگري با انگيزه هاي متفاوت از مناطق طبيعي بوده كه آثار مثبت و منفي را براي آن مناطق در بر دارد». بنا براين تعريف گردشگري در طبيعت يا طبيعت گردي به عنوان يك الگوي فضايي در چند وجه بايد مورد توجه قرار گيرد كه در وهله اول سفر به مناطق طبيعي است و در وهله دوم بهره بري از مناطق طبيعي مدنظر مي باشد و در آخر تاثيراتي كه جريان گردشگري در اين مناطق برجاي مي نهد، داراي اهميت است.

اين در حالي است كه الگوهاي فضايي گردشگري در عصر پسامدرن خود حاصل ساختار شكني گردشگري دوران مدرن مي باشند و در چارچوب گرايش سرمايه داري سازمان نايافته براي ادذغام تمامي فضاها در چرخه سود ، قرار مي گيرند . گردشگري در طبيعت نيز خود در اين چارچوب قرار مي گيرد از اين رو توجه به پايداري به عنوان راهكار مهار سرمايه داري در اين زمينه (همانگونه كه در فصل اول توضيح داده شد) اهميت فراواني دارند بخصوص از آن رو كه در اين الگوي فضايي ، مناطق طبيعي مدنظر مي باشند. هرچند در اين بين اكوتوريسم با توجه به ويژگي هاي خود در زير مجموعه گردشگري پايدار نيز قرار مي گيرد ولي با اين وجود همانگونه كه بيان شد اكوتوريسم تنها بخش كوچكي و يك گونه از گردشگري در الگوي فضايي گردشگري در طبيعت مي باشد.

[1]- Natural Tourism

[2]- Ecotourism

[3]- Urbanization

 

[4]-  Urbanism

 


۱۱ بازديد

در عصر حاضر دگرگوني ژرف تكنولوژيكي، مكانيسم‏ها و شرايط و در نتيجه بحث هاي تكنيكي و فني به سوي پيچيدگي، تنوع و ظرافت بيشتري گرايش يافته است. در اين ميان دگرگوني‏هاي اقتصادي مهم حاصله در برگيرنده شماري از روابط توليد پيچيده، فراگير و روابط مبادلاتي مي باشد كه در امر جهاني شدن روندي رو به گسترش دارد.برخي از دگرگوني هاي اقتصادي مربوط به پيوندهاي نيرومند و روابط همپيوند ميان بخش هاي فرعي مربوط در زمينه توسعه صنعتي ـ خدماتي ـ تكنولوژيكي مي باشند.چنين تنظيم اقتصادي مايه كاهش فرق گذاشتن ميان بخش هاي سنتي شده است. بدين ترتيب ما با يك روند همزمان خدمات صنعتي گرايانه( مانند كاربرد انبوه سخت افزار در ارتباطات، گردشگري، بانكداري، حمل ونقل و نظير اينها) و نيز يك روال مهم ساخت « سه سويه» و ديگر فعاليت ها (مانند نرم افزار و ديگر خدمات توليد‏گران و دروندهاي لازم براي توليد كالا) روبه رو مي باشيم(كاپلينسكي،105،1372). بر اين مبنا گردشگري نيز كه در رويكردي خاص در هزاره سوم مورد توجه مي باشد؛ تحولاتي را پذيرا شده كه به فراگير شدن آن منتهي گرديده است. گردشگري در رابطه با بسترهاي تكنولوژيكي بحث شده و بسترهاي اقتصادي حاصل از جهاني شدن، اصلي مستحكم در سياست هاي اقتصادي در هزاره سوم محسوب مي شود.تحولات حاصل از مباحث فوق در رابطه با گردشگري در دوسويه تاثير گذاري از يك سو به شكل گيري گردشگري الكترونيكي منتهي گرديده و از ديگر سو شكل گيري گردشگري مجازي را سبب شده است.

 با رشد سريع تكنولوژي اطلاع رساني در چارچوب نظام مبادله الكترونيكي و سرعت بخشيدن به امر بازاريابي و مسافرت، كاهش هزينه ها و دستيابي به بازارهاي جديد را در زمينه گردشگري فراهم آورده است. به عنوان مثال مي توان به نقش اينترنت در زمينه ارتباطات گردشگري، اطلاع رساني به گردشگران و آگاهي يافتن از وضعيت مقاصد گردشگري و از ديگر سو از وضعيت بازار گردشگري اشاره كرد.در اين ميان جهاني شدن نيز با فراهم آوردن امكان انتقال آزاد اين اطلاعات تسهيل كننده اين روند مي باشد.از اين رو همتنيدگي گردشگري و تكنولوژي هاي اطلاعاتي و ارتباطي، شكل دهنده و تسهيل كننده امر سفر در عصر حاضر مي باشند كه تغييرات بسياري را در هر دو بعد عرضه و تقاضاي گردشگري سبب شده است.گردشگري الكترونيكي حاصل اين همتنيدگي و تغييرات حاصل از آن مي باشد، براين مبنا مي توان گردشگري الكترونيكي را به صورت زير تعريف نمود: « گردشگري الكترونيكي، بكار گيري تكنولوژي هاي جديد بخصوص تكنولوژي هاي اطلاعات و ارتباطات(ICT ) در دو بعد عرضه و تقاضاي گردشگري مي باشد كه در آن علاوه بر عرضه خدمات موردنياز گردشگران ، زمينه هاي بازاريابي و دورنمايي گردشگري مقاصد فراهم مي باشد».

 با كاهش گردشگري انبوه و ساختار شكني آن در چالش هاي پسامدرنيته و شكل گيري گردشگري پسامدرن كه در فصل قبل مورد بررسي قرار گرفت؛  تقاضاي بازار گردشگري تغييرات بسياري در راستاي تغييرات انگيزه ها و نيازهاي گردشگران پذيرا شده است. پردازش الگوهاي فضايي گردشگري و ميل به سفر به مناطق مختلف جهان در يك رويكرد تكثرگراي پسامدرن به همراه فضامندي سرمايه داري سازمان نايافته وميل به سيطره فضايي بر تمامي فضاها، سبب آن گرديد كه گردشگران مناطقي غير از مقاصد گردشگري انبوه را كه در چهار S معرف خلاصه مي شد برگزينند. علاوه بر آن بر خلاف گردشگري انبوه، تجربه گردشگري و درك فضا و فرهنگ بومي مقاصد گردشگري در گردشگري پسامدرن اهميت فراواني يافته است. از اين رو گردشگران براي آگاهي از مقاصد گردشگري و وضعيت آنها در بعد تقاضا از تكنولوژي هاي اطلاعاتي و ارتباطي استفاده نموده و در چارچوب انگيزه هاي خود به انتخاب مقاصد اقدام مي نمايند. در اين ميان آژانس هاي مسافرتي با استفاده از اينترنت در عرصه طرح هاي تخصصي گردشگري و در چارچوب شناخت زمان تعطيلات به همراه پاسخگويي به نيازهاي گردشگران(كاكو،192،1381)، مبادرت به بازاريابي گردشگري در مقاصد مختلف نمودند.

بطور كلي استفاده از تكنولوژي اطلاعات و ارتباطات و گسترش آن در زمينه عرضه و تقاضاي گردشگري سبب آن شد كه گردشگران قبل از سفر به ارزيابي و بررسي و ضعيت مقاصد بپردازند و تجربه اي مجازي را در چارچوب دورنمايي گردشگر در ذهن خود شكل دهد. علاوه برآن اين امر زمينه هاي دموكراتيك شدن امر انتخاب مقاصد را براي سفر فراهم آورده كه بر بستري از ليبراليسم حاصل از جهاني شدن تسهيل شده است. اين خود نشان از گذار به انعطاف پذيري ارائه محصول گردشگري در رابطه به عرضه دارد كه به گونه‏اي متبلور كننده توليد بهنگام بر آمده از شيوه توليد پسافورديسم مي باشد.به عبارتي ديگر محصول گردشگري در يك تنوع خاص در برگيرنده پاسخگويي به تقاضاي شخصي و متكثر گردشگران بوده و گردشگران را قادر مي سازد در راستاي انگيزه هاي شخصي و تمايلات خود به انتخاب مقاصد گردشگري براي سفر بپردازند. در اين ميان تحقيقات انجام گرفته نيز تأييد‏كننده رويكردي از تقاضاگردشگران براي استفاده از تكنولوژي هاي اطلاعاتي براي سفر مي باشد. اين تحقيقات نشان دهنده آن است كه تعداد گردشگراني كه از طريق وب براي برنامه ريزي قبل از سفر خود استفاده كرده‏اند از 1/3 ميليون نفر در سال 1996 به 8/33 ميليون نفر در سال 1998 رسيده و افزايشي 100 درصدي را در طي دو سال نشان مي دهد.علاوه بر اين پيش بيني مي شود كه طي ده سال آينده 30% از كل فعاليت هاي گردشگري از طريق اينترنت انجام پذيرد. بر اساس گزارشات، حجم عمليات اينترنتي بازار جهاني گردشگري در دوره زماني 1999 تا 2001 ، به بيش از شش برابر افزايش يافته است و از پنج ميليون دلار آمريكا در سال 1999 كه در وب سايت ها هزينه شد به 30 ميليون دلار رسيده است(بنادرويش،88،1382).

در اين ميان عرضه كنندگان محصول گردشگري تحت تاثير تقاضاي گردشگري با گرايش به استفاده از تكنولوژي هاي جديد به عرضه محصول گردشگري مي پردازند و از آنجا كه گذار از گردشگري انبوه شكل گرفته و تكثري را درتقاضا گردشگري سبب شده، ديگر بنگاه هاي بزرگ كارآيي لازم رانداشته و در راستاي انعطاف پذيري، بنگاه هاي كوچك در زمينه ارائه خدمات به گردشگران ايجاد گرديد كه به گردشگران با تمايلات و انگيزه هاي متفاوت سرويس دهند[1]. اين خود ريسك پذيري ناشي از تغييرات تقاضا را در زمينه گردشگري كاهش داد و از ديگر سو با امكان دسترسي مستقيم به گردشگران از طريق تكنولوژي هاي جديد، درآمد حاصل براي بنگاه هاي اقتصادي افزايش يافت و اين خود بستري را براي رقابت بيشتر و ارائه خدمات با كيفيت بالاتر را بين بنگاه ها سبب گرديد.

از ديگر تغييرات حاصل از گردشگري الكترونيكي در زمينه عرضه محصول گردشگري، شكل گيري سازمان هاي مديريت مقاصد(DMO )[2] مي باشد.اين سازمان ها در زمينه گردشگري با ارائه انواع خدمات الكترونيكي ، امكان جستجو و برنامه ريزي سفر را براي گردشگران فراهم مي آورند.وظايف اين سازمان ها در برگيرنده، مديريت منابع گردشگري ، برنامه ريزي براي فعاليت هاي گردشگري، تبليغ و بازاريابي، آموزش كاركنان و عرضه خدمات مورد نياز گردشگران مي باشد. اين سازمان ها در واقعه لايه مياني را در گردشگري الكترونيكي مابين عرضه و تقاضا شكل مي دهنداز يك سو در زمينه عرضه روند تقاضا در بازار گردشگري در جهان و مناطق مختلف و جهت گيري تقاضا را براي مقاصد فراهم مي آورند و از ديگر سو با كسب اطلاعات لازم از مقاصد آن اطلاعات را در اختيار گردشگران قرار مي دهند(Buhalis,2003).


11 ـ اين خود نشانگر گذار از شيوه توليد فورديسم به پسافورديسم و در نظر گرفتن توليد انعطاف پذير مي باشد و تبلور انباشت انعطاف پذير سرمايه در عصر سازمان نايافتگي دارد.

[2]- Destination Management Organization


۶ بازديد

گردشگري شهري

همانگونه كه بيان گرديد گردشگري در چارچوب الگوهاي فضايي خاصي عمل مي كند.يكي از اين الگوهاي فضايي گردشگري شهري است. نواحي شهري به علت آنكه  جاذبه‌هاي تاريخي و فرهنگي بسيار زيادي دارند  غالباً  مقاصد گردشگري مهمي محسوب مي‌گردند. شهرهاي معمولاً جاذبه‌هاي متنوع و بزرگي شامل موزه‌ها، بناهاي يادبود، تئاترها، استاديوم‌هاي ورزشي، پارك‌ها، شهربازي، مراكز خريد، مناطقي با معماري تاريخي و مكان‌هايي مربوط به حوادث مهم با افراد مشهور دارا بوده كه اين خود گردشگران بسياري را جذب مي‌كند(Timothy,1995,63). علاوه بر اين حتي در صورتي كه جاذبه‌هاي گردشگري در مناطق غير شهري واقع باشند از آنجا كه شهرها در عينيت يافتگي مكاني، تبلور فضايي را در رابطه با پيرامون خود شكل مي‏دهند .در اين فضاي شهري كاركرد تنگاتنگ شهر و پيرامون از اهميت اساسي در بركنش هاي فضايي برخودار مي‏باشد،  باز هم حجم زيادي از گردشگري در شهرها متمركز مي‌شوند. زيرا محل سكونت، سرويس غذا، ارتباطات، حمل و نقل ساير خدمات گردشگري در شهرها واقع‌اند كه بازديد كنندگان از مناطق اطراف شهر و خود شهر از آنها استفاده مي‌كنند.

به علاوه دراين بين رشد فزآينده ميل به تمايززدايي در پسامدرنيته، مرزهاي بين كار و اوقات فراغت را درهم ريخته و كار به جزيي از زندگي معاصر بدل گشته است. با از بين رفتن تمايز ميان كار و اوقات فراغت، اين دو در كليتي يكسان ذوب شده و به شكل‌گيري سبكي از زندگي، كه سبك اكسپرسيونيستي ناميده مي‌شود، منتهي گرديده است. در اين سبك از زندگي، انسان سعي مي‌كند چيزي را به وجود آورد كه زندگي‌اش را مهيج و لذت بخش نمايد. از مشخصه‌هاي اين سبك زندگي، پويايي و انعطاف‌پذيري زياد آن است(پاپلي يزدي،72،1382)‏.اين سبك زندگي در همپوشي با شهرنشيني گستره وسيعي مي‏يابد و ميل به گذران اوقات فراغت را در پيرامون اين گونه از سبكمندي زندگي در شهرها افزايش مي دهد.از اين رو شهر نشيني نيز امر گردشگري ‏را تسهيل نموده است به گونه اي كه فشردگي فضا ـ زمان در بستر سازي پسامدرن ، درصد بالايي از شهرنشيني را شكل داده و تبيين عليت انباشت سرمايه را در كلان شهرها سبب گرديده است و همراه با آن برآورد فضاهاي گذران اوقات فراغت را در رابطه با مكان گذران اوقات فراغت در شعاع هاي متفاوت براي پاسخگويي به نيازهاي اين گونه از سبك زندگي و همچنين تدارك كسب سود را در روندي از سرمايه گذاري در مكان به دنبال دارد.

همگام با توسعه گردشگري در نواحي شهري، براي برآوردن نيازهاي گردشگران، خدمات حمايتي بيشتري نظير رستوران و محل اقامت ساخته مي‌شود. اگر چه اين نكته قابل ذكر است كه بازديدكنندگاني كه از خارج شهر مي‌آيند تنها كساني نيستند كه از اين امكانات استفاده مي‌كنند.توسعه زير بناهاي گردشگري سهم زيادي در تغييرات شكل و كاركرد نواحي شهر داشته و تصوير شهر تحت تاثير انواع هتل‌ها و خدمات جنبي ارائه شده، قرار مي‌گيرد.

چهار ويژگي قابل قبول و متداول شهرها كه شامل تراكم زياد فيزيكي ساختار ، مردم و نقش‌ها و گوناگوني فرهنگي ـ اجتماعي ، چند نقش گرايي اقتصادي و مركزيت عيني در شبكه داخل شهري و منطقه اي را در برمي گيرد؛ وقتي شهرها به عنوان شهري گردشگر پذير عمل كرده وتوسعه مي يابند ، اين پيچيدگي ها با فشردگي بيشتري در ساختار و ماهيت گردشگري حل مي شود(Pearce,2001,927 ) و تمايزي را در پردازش فضاي شهري پيرامون گردشگري شكل مي دهدو آثاري را برا جاي مي‌نهد كه در كنشگري دوسويه گردشگرـ ميزبان نماد مي يابد.

در اين ميان كنشگري گردشگران درفضاهاي شهري پيرامون جاذبه ها ،بافت شهر ، خريد ، اسكان و فعاليت هاي جنبي است كه در رويكردبه موزه ها ، تئاترها ، نمايشگاه ها ، مراكز تفريحي و نظير اينها تبلور مي يابد. اين گونه از گنشگري گردشگري در فضاي شهري در راستاي انگيزه هاي متفاوتي شكل مي گيرد كه شامل موارد زير مي باشد (Hall,1999,167) :

§        ديدار دوستان و خويشاوندان

§        مسافرت‏هاي تجاري

§        حضور در نمايشگاه‏ها و كنفرانس‏ها

§        بازديد از ميراث فرهنگي

§        سفرهاي مذهبي (زيارت)

§        به منظور حضور در حوادث

§        خريدهاي تفريحي

§        سفرهاي روزانه

§        دلايل شخصي

 بر مبناي اين انگيزه ها‏ كنشگري در فضاي شهري چند بعدي مي باشد كه برآورد كننده يك رويكرد به درون در پاسخگويي به نيازهاي اقتصادي و يك رويكرد به بيرون در كنش متقابل فرهنگي يا در بعضي موارد تضادهاي ناشي از آن است.از اين رودر راستاي پردازش يك الگوي فضايي در شهر ، گردشگري شهري را مي توان به صورت زير تعريف كرد :

«گردشگري شهري‏،كنش متقابل گردشگران‏ ـ‏ ميزبان و توليد فضاي گردشگري‏پيرامون سفر به مناطق شهري با انگيزه‏هاي متفاوت وبازديد از جاذبه‌ها و استفاده از تسهيلات و خدمات مربوط به گردشگري است كه آثار متفاوتي را در فضاي شهري برجاي مي نهد‏».

اين تعريف خود به خوبي پيوستگي بين پارامترهاي مختلف جريان گردشگري شهري را بيان مي كند كه در فراگرد ديگر نقش هاي شهرها ، كاركردي چند بعدي دارد.از اين رو ارائه مدلي مفهومي از گردشگري شهري به عنوان يك الگوي فضايي با در نظر گرفتن رويكردي واسازانه به آن مي تواند در زمينه بررسي گردشگري شهري مفيد واقع شود.


۸ بازديد

گردشگري عشايري (يك الگوي فضايي)

«سبك است خواب در برهوت چادرنشينان. پيكر آدمي ،خسته از فضاي بي انتها ...

 راه دراز را به ياد دارد.» (اسيب ماندلستام)

پردازش گردشگري پيرامون هر فضاي جغرافيايي در روندي از تطبيق پذيري جاذبه ها ، سكونتگاهها و تسهيلات مورد نياز، انجام مي گيرد.اين خود شكل دهنده روندي از پذيرش گردشگر مي باشد كه در يك رويكرد به درون برخواسته از نگرش متني به فضاهاي جغرافيايي مي باشد.در اين نگرش ، خوانش فضا همچون متن ، وابسته به جرياني دوسويه است كه در يك سوي آن شناخت گردشگري و تقاضاهاي موجود در بازار آن ودر سوي ديگر درك و سنجشي ژرفا نگر پيرامون فضاي مربوطه ، قرار دارد. از اين رو بررسي قابليتهاي گردشگري در مناطق عشايري وابسته به پردازش يك الگوي فضايي گردشگري مي باشد.بر اين مبنا مي توان گردشگري را در مناطق عشايري در دو بعد به هم پيوسته از پهنه فرهنگي و چشم انداز فرهنگي‌ پردازش نمود . گردشگر و فضامندي آن (بازتوليد فضاي كنشگري گردشگري) در روندي از انگيزه هاي فرهنگي،‌تقاضا براي چشم اندازهاي فرهنگي متفاوت را پيرامون شيوه زندگي كوچ نشيني شكل مي دهد.اين گونه شناسي فضايي در پي درك اصالت ميراثي انساني در زندگي كوچ نشيني ، از مناطق عشايري بازديد مي كند.اصالت موجود در اين ميان وابسته به يك فضاي معنوي به يادگار مانده از گذشته باستاني زندگي انسان است.

گردشگران عشايري زائران پسامدرني هستند كه اصالت معنايي خود را در چشم اندازهاي فرهنگي مناطق عشايري جستجو مي كنند. هرچندگردشگري عشايري قابليت اقتصاد سرمايه داري را در تصرف فضايي مناطق عشايري و ادغام آنها را در چرخه مصرف باز مي نمايدولي آنچه كه مي تواند با اهميت باشد شناخت اين گونه گردشگري وپردازش فضايي آن براي سه قلوهاي مهار سرمايه داري( سودمندي ،رفاه وپايداري) ،براي رسيدن به توسعه اي مفيد است. در اين ميان با توجه به كنش پذيري عوامل مختلف پساساختاري در شكل گيري گردشگري عشايري سعي شده است كه در مدلي كه ارائه گرديده است تمامي ابعاد آن نشان داده شود.در اين مدل بازخورهاي گردشگري عشايري در فضامندي خود نشان دهنده يك چرخه از دوران و گره‌گاه هايي‌ است كه گشتارهاي گردشگري در روندي از كنشگري در مناطق عشايري شكل مي دهند تابه نقطه بازگشت سير نمايند وبازخورهاي مثبتي رابراي اين منطقه در‌ سمت دهي به توسعه به وجود آورند.

در اين مدل از گردشگري عشايري، عوامل فضاي درون متني چون ، خدمات، جاذبه ها، و ساكنان محلي همراه با مديريت گردشگري در يك سيستم سرمايه داري عمل نموده و عوامل فضاي برون متني نيز در كاركرد اين سيستم نقش اساسي‌دارند. در چارچوب عمل سرمايه داري، وجود جاذبه ها براي شكل گيري جريان گردشگري ، كه در بررسي قابليت ها به آن اشاره شد ضروري است. . توسعه خدمات گردشگري‌ درمناطق عشايري در‌ ارتباط مستقيم با سرمايه قرار دارد. بالطبع مديريت حاصل از اين سرمايه گذاري پيگير راهبرد افزايش تعداد گردشگران و سود حاصل از سرمايه گذاري است. افزايش تعداد بازديدكنندگان به يك بركنش منطقه اي مي انجامد و سبب شكل گيري چالش هايي در رابطه بين ساكنان محلي، بازديدكنندگان و محيط مي شود(سقايي،210،1382). با توسعه اقتصادي بر پايه توسعه گردشگري عشايري جهت گيري چالش ها صورت مي گيرد. اين جهت گيري بستگي به آن دارد كه مقدار توزيع درآمد در سطوح منطقه تا چه اندازه اي عادلانه است. اگر سرمايه گذاري تنها به سمت پاگيري خدمات، استفاده گردشگران و بهره مندي سرمايه گذاران بزرگ منتهي شود، بالطبع سود حاصله يا به خارج از منطقه انتقال يافته و يا در فراگرد طبقات سرمايه گذار تجميع مي شود و عدالت توزيعي كه مي توانسته به وسيله مهيا كردن زمينه هاي فعاليت ساكنان محلي و پخش درآمد حاصل شود، به سمت فراكنش طبقاتي در سطح منطقه و شكل گيري چالش هاي ما بين ميزبان و گردشگر سوق مي يابد. اين چالش ها بر چرخه حيات گردشگري تاثير نهاده و آن را به سمت رشد منفي هدايت مي كنددر اين ميان چالش هاي فرهنگي كه بين ساكنان محلي و بازديدكنندگان شكل مي گيرد نيز حائز اهميت است. از اين رو در گره گاه پردازش گردشگري شناخت ، آگاهي پيرامون گونه هاي مختلف گردشگري براي ارائه رويكردها ، رهيافت ها و راهبردها  داراي اهميت اساسي است.

 


۱۱ بازديد

قابليت هاي گردشگري در تمدن كاريزي

( پردازشي پسامدرن )

«براي يك شناسا‌گر مطلقا" ناممكن است كه چيزي را ببيند يا در آن به درونگري بپردازد،در همان حال كه خودش فراسوي صحنه برجاي مانده است»(نيچه،111،1378)                                                                                        مقدمه

جهان با برگذشتن از يكسان سازي مدرنيته ، امروزه در پردازش پسامدرن رويكردي به تعامل فرهنگ ها را باز مي نمايد . موزائيك وار قرار گرفتن خرده فرهنگ ها و كنش ارتباطي در چارچوب تفكر ريزوم وار خود يكي از جلوه هاي اين پردازش پسامدرن است. همچنين‌يكتاگونگي فضاهاي جغرافيايي نيز در تحكيم مجازي‌سازي به وسيله وانموده هاي چند رسانه اي جهاني شكل مي گيرد (Roberts,2002,22).‌سرمايه‌داري‌نيز در پارادايم سازمان نايافتگي خود ، در افسون زيبا شناختي كالاهاي فرهنگي، براي سيطره بر فضاهاي جغرافيايي امر فرهنگي را در شيوه هاي تطابق اجتماعي در تمايززدايي ميان حوزه هاي مختلف تسهيل مي كند .

يكي از حوزه هاي تمايز‌زدايي شده در چاش هاي پسامدرن ،گردشگري مي باشد ؛ كه يكي از شيوه هاي سيطره بر فضاهاي جغرافيايي در تبيين حركت سرمايه‌داري به مفهوم هستي شناسانه اش‌ مي باشد.اين خود به شكل گيري فعاليت هاي گردشگري جايگزين در قالب گروه هاي كوچك و يا به صورت انفرادي منتهي مي شود ، كه به نام مسافرت هاي آزاد و مستقل (FITS) شناخته مي شوند (Stamboulis,2003,36).

 

بر اين مبنا گردشگري در دو سويه يك جريان ممتد از ديالكتيك مركزـ پيرامون ، به سوي هم آني با درك متناهي از مكان و زمان سير كرده است . سرمايه‌داري در قالب گردشگري در عبور از نگرش تك محور ، امروزه در گذرگاه هاي پساپارادايمي و گسترش همه جانبه بازار ، ميل به تمامي فضا ها ، چه مدرن و چه ماقبل مدرن دارد . يكي از فضاهاي ماقبل مدرن كه مي تواند در اين روند مورد توجه سرمايه داري و گردشگري همتنيده با آن باشد،فضاي حياتي « تمدن كاريزي » است . آنچه اين توجه را توجيه مي نمايد ، تكاپوي ميراثي است كه در بطن تمدن كاريزي در گذشته دور شكل گرفته و پايداري آن همچنان بر‌دوام است . تمدن كاريزي خود نشان از كمال و پيشرفت علوم علمي ، فني و تكنولوژي چندين هزار ساله بشري دارد . اين تمدن بر پايه نشانه شناسي خود يعني قنات شكل گرفته كه نه صرفا"يك  پديده روستايي و كشاورزي ، بلكه بنيان تاسيس و گسترش شهر ها يا مدنيتي بوده كه امروزه در عرصه هاي مختلف تبلور مي نمايد ( پاپلي يزدي، 1379 ،11 ). اين تمدن بر تارك ميراث جهاني مي درخشد و با ميراث خود در جنبه هاي مختلف فرهنگي ـ اجتماعي ، هنري و تاريخي چنان شكوهي را مي آفريند كه در باور هر گردشگر پسامدرن ، كنجكاوي سيري ناپذيري را براي يافتن پاسخ در خور تحريك مي كند و او را به سفر به وادي تمدن كاريزي وا مي دارد كه در جهان پسامدرن ، جلوه اي از تبلور خرده روايت ها است.

در اين ميان هرچند گردشگري با سرمايه داري همتنيده است ولي عدم پذيرش آن و پيشبرداش در تمدن كاريزي غفلت از فرصت هايي است كه در ايجاد درآمد و اشتغال از يك سو و عرضه ميراث جهاني به ديگران در راستاي تفكر ريزوم وار از ديگر سو مي تواند در زمينه گردشگري در فضاي حياتي اين تمدن شكل گيرد.ناديده گرفتن قابليت هاي گردشگري در تمدن كاريزي ، مساوي بازخور هاي منفي در بر هم كنش فضامندي توليد شده در اين تمدن است . در اين بين نكته اصلي در آن نهفته است كه با شناخت قابليت ها و شناخت گردشگري پسامدرن راهكار هاي بومي كردن گردشگري در تمدن كاريزي باز شناخته شودنبايد فراموش كرد سياست هاي اقتصادي و فرهنگي امروز دنيا بر توسعه گردشگري به عنوان راهكاري‌اقتصادي در‌ مهارچالش‌هاي فضايي‌تاكيد مي‌كنند (Lanza,2003,320 ). 

 

گردشگري پسامدرن

در فضاي پسامدرن اوقات فراغت و گردشگري به عنوان حق ، نه پاداش محسوب گرديده و به پايه هاي زندگي و هستي بدل گشته است.‌گردشگري پسامدرن نيز در اين بين مي تواند فرآيندي باشد از مجموعه عوامل اقتصادي ، اجتماعي ، فرهنگي و محيطي كه در يك سبك زندگي اكسپرسيونيستي به هم پيوند مي خورند و واكنش هاي بسياري را براي لذت تجربه كردن ، در بسياري از سطوح معرفتي در چارچوب هستي شناختي و پايبندي به اكنون چه در جامعه و چه در خود سبب مي شود ( پاپلي يزدي،1382 ،38 ). اين فرآيند شكل گيري سياست گذاري هاي كلان اقتصادي را پيرامون خود شكل داده و گردشگري را به امر جهاني بدل ساخته است  (Sugiyart,2003,685 ) .

گردشگري در فضاي پسامدرن به عنوان يك كالاي فرهنگي محسوب گرديده و از آنجا كه فرهنگ در اين فضا به عنوان بازاري از تقاضاهاي زيبا شناختي محسوب مي شود ( Rajan,2002,46 ) آنچه در پيرامون گردشگري رخ داده در‌هم شدگي توليد زيبا شناختي مقاصد در قالب دورنمايي گردشگر با توليد كالاي گردشگري به عنوان يك كالاي فرهنگي بطور كلي مي باشد.اين امر بنابه صورت بندي جديد در پيرامون گردشگري ، دگرگوني زمينه و شرايط تعامل و سازماندهي اجنماعي را در رابطه با بازارآرايي ميان مكان ـ فضاي اقتصادي و اجتماعي ـ فرهنگي نشان داده ( هلد ،1382 ،25 ) كه تحت آن فضاهاي حياتي تمدن هاي ماقبل مدرن به عنوان يك مقصد گردشگري در فضاي پسامدرن رخ مي نمايد .

در يك حالت كلي گردشگري پسامدرن را مي توان از دو بعد مقصد و گردشگر مورد بررسي قرار داد . گردشگران پسامدرن به عنوان مصرف كنندگان كالاي گردشگري در مقاصد تجربه هاي محلي و گوناگون را به پروژه هاي بزرگ و جهاني ترجيح مي دهند و براي خرده فرهنگ ها اهميت زيادي قائل هستند .گردشگران پسامدرن موجودات بي اراده در معرض بازاريابي تصاوير مقاصد گردشگري نيستند ، بلكه به عنوان حلقه هاي فعاليت در جريان پيوسته توليد تصاوير قرار دارند (cova,1996,4-8).‌گردشگران بر اين مبنا در پردازش فضايي پسامدرن ، پيگير باز پيوست هاي ساختارشكني گردشگري انبوه در الگوهاي فضايي سه گانه ( گردشگري شهري ، روستايي و طبيعي ) مي باشند . اين روند اين فرصت را مهيا مي كند ، در هنگامي كه نشانه شناسي فضاهاي جغرافيايي ، به عنوان يك نمونه ساده از بركنش هاي اجتماعي(بخصوص در زمينه گردشگري فرهنگي) در باز توليد فضايي مي باشند و در آن شناسايي سييورگ ها(جريان كنش هاي اجتماعي در معناي خاص) از اهميت اساسي برخوردار است (Dematties,2001.120) جرياني از نگرش پساساختاري در قالب گردشگري شكل گيرد .

گردشگري پسامدرن در قالب همتنيدگي كار و اوقات فراغت،به عنوان تسكين حس نوستالژي خويش در قالب سوگم كردگي هاي هستي شناختي ، تداعي مقاصد را به عنوان يك تجربه اصيل دنبال مي كند و تبار تاريخي آن( در اين زمينه مي توان به تمدن كاريزي اشاره كرد) به عنوان سندي مورد پرسش قرار مي گيرد.گردشگران پسامدرن به واقع زائرني هستند كه در اكنونيت جاودان ، فراتر از جنبه هاي آپولوني تمدن كاريزي ، حيثيت ديونيزسوسي را در تجربه گردشگري فضاهاي ماقبل مدرن جستجو مي كنند ؛ تا خارج از رويكرد به چه هستي ، آن هستي آن فضاها را در تعامل با غير به دست آورند. از اين روست كه جريان گردشگري فرهنگي وجه غالبي در فضاي پسامدرن مي يابد كه در آن ميراث و اصالت هاي تاريخي در سبك زندگي اكسپرسيونيستي و حس نوستالژي از اهميت اساسي بر خوردار است.‌اما مقاصد گردشگري نيز در چارچوب نگرش هاي اولويت بندي شده در زمينه اقتصادي ، اجتماعي ـ فرهنگي و محيطي به دنبال يافتن راهكارهايي مي باشند تا جريان گردشگري را به خود جذب نمايند.شكل گيري اقتصاد زيباشناختي پيرامون سرمايه داري سازمان نايافته يكي از اين بنيان ها مي باشد كه در پردازش دورنمايي گردشگر نماد مي يابد  اين امر در قالب يكپارچگي ، مصرف و زيبايي را باز مي‌نمايد كه هدف آن بازتابندگي هاي هست بودن براي جذب‌گردشگر است.‌بر اين مبنا شكل گيري اقتصاد زيبا شناختي نشانه ها تسهيل مي شود و به عنوان مرحله جديدي از سرمايه داري پس از گذار از نياز هاي اقتصادي ، پس انداز و كميابي رخ مي نمايد.هرچند اقتصاد زيباشناختي در زمينه گردشگري بر پايه پايان تضاد كار وسرمايه قرار گرفته (Roberts,2002,7) ولي هنگامي كه به اصلي بنيادي در سمبوليسم مصرف بدل مي گردد،گرايش به مشخص كردن تمايز بين توسعه و استفاده از منابع دارد. بر اين مبنا پردازش فضايي تمدن كاريزي براي تبيين جايگاه آن در مقاصد گردشگري ضروري مي باشد .

تمدن كاريزي

تمدن‌كاريزي پيرامون بازتوليد فضايي قنات به عنوان نشانه شناسي هستي خود عينيت يافته است . خاصيت فانتيك اين تمدن متكي به قنات در ابعاد فضايي يكتانگري منحصر به فردي را بين انسان و محيط در قالب تطابق وجودي سبب شده است . اين يكتانگري محيطي مجموعه اي از دانش تجربي در قالب تكنولوژي سنتي همراه با دانش ذهني به عنوان آداب و رسوم يا فرهنگ مي باشد ( پاپلي يزدي ،1381 ،17 ).عينيت يافتگي فضايي تمدن كاريزي را مي توان در رابطه با فضاهاي حياتي زندگي در حاشيه كوير ايران مشاهده كرد. اين تمدن در بعد ايران نمادي يكي از خرده فرهنگ هاي‌ شكل دهنده به فرهنگ ايراني مي باشد كه موزائيك وار در كنار ديگر خرده فرهنگ ها انسجام يافته است . محدوده جغرافيايي اين تمدن اطراف كوير مركزي ايران يعني شهر هايي چون يزد ، گناباد ، كرمان ، بم ، بيرجند ، قائم ، فردس ، طبس، كاشمر ، سبزوار ، سمنان ، دامغان ، گرمسار ، كاشان و تهران قديم را در بر مي گيرد ؛ كه داراي ويژگي هاي تمدني و فرهنگي كاملا متفاوتي نسبت به محيط هاي پيرامون خود مي باشند ( پاپلي يزدي ، 1379 ، 244  ) . در بعد سنت روايي ، باز خوانش اين فضاي متني در نشانه شناسي قنات به عنوان يكي از روش هاي بهره برداري از سفره آبهاي زيرزميني به كمك دهليز هاي زهكشي آب مي باشد ( گوبلو ، 1371 ، 40 ) كه در پيرامون آن ساختاري اجتماعي ـ فرهنكي در چارچوب گروه‌ها و قشر‌ها ، آداب و سنن ، سنجش متعدد زماني و حجمي آب ، شيوه هاي متعدد آبياري سنتي ، ابداعات و ابتكارات در جمع آوري و صرفه جوئي آب شكل گرفته است ( صفي نژاد ، 1368 ، 20  ). از اين رو است كه تنها با تكيه بر بازشناخت قابليت هاي تفكر سنتي ، تداعي هستي شناختي تمدن كاريزي قابل تصور است . به گونه اي كه مناطق بسياري را مي توان يافت كه داراي شرايط آب و هوايي حاشيه كوير ايران باشند اما در بسياري از آن مناطق حفر قنات هرگز ابداع نشده است ( پاپلي يزدي،1379 ، 246 ) . اين خود نشان از آن دارد كه در فراسوي ساختار فني قنات ( كه ريشه در ژرفاي تفكر ايراني دارد ) آنچه كه به پايداري و دوام تمدن كاريزي كمك نموده بازتابش هست بودن هايي مي باشد كه در بطن اين تمدن ريشه در صورت هاي اسطوره اي و سمبوليك و مذهبي تقدس آب داشته اند . درست است كه قنات راهكاري اساسي براي دسترسي به آب بوده و انتقال آب را به شهر ها و روستا ها تسهيل مي نموده است ( باقري ، 1379 ، 46 ) ولي فراتر از آن آب خود تقدسي در بازتابش تفكر سنتي بود و هويتي را در پيرامون انتقال خود به وسيله قنات در جوامع استفاده كننده از آن شكل مي داده است . اين هويت برخاسته از هستي شناسي ايراني در تداومي تاريخي ، دوام خرده تمدن كاريزي را در بطن تمدن بزرگ ايراني سبب شده است .

بنابراين اگر مي بينيم كه در شرايط آب و هوايي يكسان ، فرهنگ ها ، تمدن ها ، فن آوري هاي متفاوتي ظهور مي كند مربوط به همان تفكر انساني است كه در شرايط محيطي ، اجتماعي و عوامل رواني شكل مي گيرد كه خود به يك نظريه رفتارگرايي جغرافيايي منتهي مي گردد ( پاپلي يزد ،1379 ، 246 ) . اين نظريه پيرامون هستي شناسي تمدن كاريزي برخاسته از بركنش هاي فضايي پسامدرن ، تباري تاريخي را در بازتابندگي اصالت ، پيرامون ميراث سترگ بشري باز مي نمايد . تمدن كاريزي در چارچوب رفتارگرايي جغرافيايي ، بالاترين بازتوليد فضامندي است كه ارزش صدقي يك روند دو سويه را در تبلور قنات سبب شده و پيرامون آن فضاي از هم كنش هاي اجتماعي را در قالب روستا و شهر شكل داده است.بوم ـ زيست تمدن كاريزي برخوردار از تفكر چند لايه در راستاي سبك مندي زندگي متمايز از كنش پذيري هاي تمدن صحرانوردي يا فئودالي مي باشد . نگاه مردمان اين تمدن برخاسته از خود ارجاعي هايي است كه در قالب تعاون ، همياري و مديريت مردمي شكل گرفته است. در سبك مندي زندگي اين مردم، تاريخ مندي سترگي از باورهاي ناشي از قنات وجود دارد به گونه اي كه حتي دو جنسيت پنداري قنات ها ، مراسم ازدواج و قرباني كردن براي قنات از باور هاي مردمان اين تمدن بوده است ( صداقت كيش ، 1379 ، 93 ) . هرچند فرجام گشتلي تكنولوژي در روند مدرنيته ( پاپلي يزدي ، 1381 ، 20 ) امروزه چالش هايي را بر اين سبك منديزندگي تحميل كرده است كه از آن جمله مي توان به كبود مقني (متخصصان قنات)به عنوان يكي از سطوح اجتماعي با اهميت تمدن كاريزي اشاره كرد(كردواني ، 307،1371).با اين وجود مجال پسامدرن در ساختارشكني فراروايت مدرنيته تبلور اين تمدن را در كنار ديگر خرده روايت ها ، موزائيك وار در فرهنگ جهاني ساطر كرده است.فراتر از اين باز خوانش‌عينيت يافتگي فضايي ، قابليت هاي گردشگري در بطئن اين تمدن اين امكان را مهيا مي سازد كه در يك نگرش پسا ساختاري ، در پردازشي پسامدرن جذب گردشگري (بخصوص گردشگري فرهنگي ) انجام پذيرد.از اين رو تطبيق پذيري فابليت هاي بنياني در دوسويه جريان گردشگري يعني مقصد(فضاي تمدن كاريزي) و گردشگران (انعطاف پذيري پسامدرن ) در شناختي از تلفيق پذيري گرايش بازار و تقاضاي گردشگري  در اولويت قرار مي گيرد.

 

قابليت هاي گردشگري در تمدن كاريزي

بازتابش قابليت هاي گردشگري در تمدن كاريزي پيرامون سه قابليت بنيادي انعكاس مي يابد كه در برگيرنده ميراث ، نوستالژي ودور نمايي گردشگر است.هرچند برشمردن قابليت ها همچون جاذبه هاي فهرست وار مرسوم است اما در اين مبحث بازكنش بنيادي سه قابليت فوق الذكر در تمدن كاريزي فارغ از يك سونگري مطالعات گردشگري مدنظر مي باشد.پروراندن اين سه قابليت نهفته در بطئن تمدن كاريزي در چارچوبي از گونه شناسي گردشگري يعني بازخوانش اين قابليت ها در روندي از گردشگري فرهنگي[1] مي تواند در فضاي پسامدرن ، جاذب گردشگر از بازارهاي تقاضاي گردشگري باشد.اين در حالي است كه ميراث ونوستالژي از مولفه هاي اصلي گردشگري پسامدرن بوده وبنيان هاي وجود شناختي اين گونه از گردشگري را در رابطه با گردشگران شكل مي دهند(Hall,1996,187 ).اما دورنمايي گردشگر به عنوان زايش مفهوم فراتر از قدرت ديد در قالب مجازي سازي در عينيت يافتگي فضايي مقاصد بسيار موثر است.اين در صورتي امكان پذير است كه وجود پارامترهايي در هريك از مقاصد اين امر را تسهيل كند. دورنمايي گردشگر بركنش هاي را براي جذب گردشگر در پيرامون ارائه خود به عنوان اصالتي واقعي چه در گذشته وچه در حال شكل مي دهد(Hallinshead,1999,9 ).بر اين مبنا مي توان قابليت هاي فوق الذكر را در تمدن كاريزي به صورت زير بررسي كرد.

دزر رابطه با نوستالژي به عنوان يك هستي شناختي زمان حال در يك اكنونيت جاودان ، ميل به گذشته وبازسازي آن را چه در ذهن وچه در عين براي تداعي آنچه كه نفرت از تمدن مدرن ناميده مي شود، باز مي نمايد(اباذري ،84،1377).گردشگران در چالش نوستالژي و زير فشار مك دوناليزه شدن زندگي(ريتزر،785،1379)از وضعيت مدرنيته احساس ناخرسندي مي‌كنند.اين گردشگران به دنبال بازتابش تسكين نوستالژي خود در مكان ـ نوستالژيا در فضاهاي مختلف جغرافيايي مي باشند وبخصوص مايلند با توسل به اسطوره‌ها و درك همگني جهان ماقبل مدرن به انتقاد از مدرنيته (با بازديد از مكان ـ نوستالژيا)بپردازند وتسكين حس خود را در آن جستجو نمايند.ار اين رو تمدن كاريزي به عنوان يك خرده تمدن ماقبل مدرن وبا دارا بودن هگني سنتي هچون ساختارهاي اجتماعي ـ فرهنگي كه در هزاره‌ها دوام يافته و پايدار مانده است و نشان از گذشته باستاني انسان در تطبيق با محيط دارد، مي تواند در جذب گردشگر در يك هارموني گردشگر پذيري اهميت فراوان بيابد. علاوه بر آن ساختارهاي وابسته به اسطورهاي كويري كه پيرامون آب ومسائل آن تبلور يافته ودر هسته نژادي تمدن كاريزي شكل گرفته است تبديل تاريخ به طبيعت را تسهيل نموده  وبا گذار از تاريخ به طبيعت مقتصدانه رفتار مي كندكه سبب آن مي گردد كه پيچيدگي‌هاي  كنش هاي انساني فراموش ورها شده و به جوهر ها سادگي بخشد(معيني علمداري ،107،1380).اين خود در همگني باز يافت شده پيرامون اسطوره‌هاي تمدن كاريزي و افسانه هاي پيرامون آنها ، خود ارجاعي هايي راسبب مي شود كه در جايگاه هستي شناختي اش تحريكي براي حس نوستالژي گردشگران پسامدرن وجذب آنها به فضاي جغرافيايي اين تمدن مي باشد.در اين ميان باز تابندگي گشتارهاي افسانه اي كه در اشياء ، پديدها و بخصوص نشانه شناسي تمدن كاريزي يعني قنات مي تواند در بازتوليد فضايي مكان ـ نوستالژيا بسيار موثر باشد

ميراث عموما" با واژه ارث به عنوان چيزي كه از يك نسل به نسل ديگر منتقل مي شود ، پيوند دارد.به اين علت حمل كننده تاريخي ارزش ها و ارزش فرهنگي اشياء و پديده ها از گذشته مي باشد.ميراث چشم اندازي از گذشته فرهنگ سنتي جامعه محسوب مي شود(Nuryanti,1996,246 ).در تمدن كاريزي در ابعاد كلي قنات تداعي گر ميراث مي باشد كه ريشه در گذشته بسيار دور دارد و به قرن هاي گذشته در دوره باستاني ايران باز مي گردد.طبق نظر گوبلو خاستگاه قنات در شمال غربي ايران فعلي در حدود 800 ق . م است(پاپلي يزدي  ، 246،1379).در دوره هاي باستاني ايران همچون هخامنشيان ، اشكانيان و ساسانيان موجوديت قنات شكل دهنده سيستم آب رساني حكومت ها در نواحي خاصي بوده است(باقري ،48،1379  ).

كاوش ميراث در پيرامون قنات و ديگر جلوه ها در تمدن كاريزي مي تواند به يك واكنش ارادي به بيگانگي مدرنيته و تجديد ساختار ميراث فرهنگي با يك هويت اجتماعي گردشگران(Meethan,2001,12 ) پاسخ دهد واين قابليت را داراست كه گردشگران(بخصوص گردشگران فرهنگي ) را به فضاي جغرافيايي خاص تمدن كاريزي جذب نمايد.پردازش گردشگري در قالب ميراث در تمدن كاريزي اهميت جنبه هاي كاريزي را باز مي نمايد.گردشگري فرهنگي در قالب ميراث اصالتي را مي طلبد كه باز توليد آن در محك تجربه بازديد حاصل شود.گردشگري فرهنگي يافتن يك مكان متفاوت فرهنگي را در حركت از مكان سكونت براي بازيد ازآن را تداعي‌ مي كند(Bachleitner,1999,199 ).از اين رو پيوستگي تاريخي ميراث در تمدن كاريزي پيرامون قنات ، مي تواند براي جلوه اي متفاوت از يك مكان فرهنگي در نگرش هاي رومانتيك ، تاريخي و اصيل پردازش شود.همچنين از آنجا كه جستجو براي اصالت با بيگانگي در فضاي مدرنيته رابطه اي مستقيم دارد ودر فضاي پسامدرن اين امكان مهيا مي شده تا جستجو براي اصالت در حوزه هاي تمدني مختلف تسهيل شود (پاپلي يزدي ، 1382) قنات در تمدن كاريزي به غنوان يك نشانه درون متني مي تواند منبع باارزشي براي تفسير و هويت يابي در جستجوي اصالت از سوي گردشگران در فضاي پسامدرن باشد.

تمامي اين بركنش هاي وقتي صورتبندي واقعي خود را به دست كه در قالب يك دورنمايي گردشگري نماد يابد.تمدن كاريزي با توجه به قابليت هاي فوق الذكر مي تواند در يك ساختار زيبا شناختي ، دورنمايي گردشگر را شكل دهد.دورنمايي گردشگر به طور فزآينده‌اي فرهنگي مي باشد ؛ كه در آن فرهنگ در قالب زيبا شناختي يك افزايش درد آرايش مكان ها و فضاها را سبب مي شود (Hallinshead,1999,21 ).در اين مورد در تمدن كاريزي مي توان ساختار قنات را مورد توجه قرار داد.همانگونه كه با بررسي دقيق يك قالي ايراني مي توان بافنده آن را شناخت ،با بررسي يك قنات نيز مي توان امضاي سازنده آن را در پاي آن مشاهده كرد.زيباشناختي قنات به عنوان هسته تمدن كاريزي در ساختارهاي فني مي تواند يكي از پارامترهاي دورنمايي گردشگر باشد.پارامتر ديگر در دورنمايي گردشگر پردازش صنايع دستي نمدن كاريزي است. در حوزه اين تمدن صنايع دستي به اوج تكامل خود رسيده است. قاليبافي در كرمان و كاشان به اوج مي رسد. انواع پارچه كركي ، پنبه اي ، كتاني وبخصوص ابريشمي در شهرها و روستاهاي اين حوزه به ويژه در يزد ، كرمان و كاشان به تكامل رسيده است(پاپلي يزدي ، 256،1379).اين خود قابليت بالاي در زمينه دورنمايي گردشگر در اين تمدن را باز مي نمايد.

در يك حالت كلي بيان قابليت ها در تمدن كاريزي پردازش معنايي خود را در صورتبنديي سه گانه به دست مي آوردهر چند اگر بخواهيم به ريز قابليت ها اشاره كنيم ، مجالي ديگر و حجمي فراتر از اين مقاله مي طلبد.آنچه پردازش شده يك شماي كلي در صورتبندي قابليت ها بود.اين صورتبندي به عنوان نشانه شناسي مطرح مي باشد، كه مي تواند نظامي ارتباطي را در كنش ديگر فهمي براي جذب گردشگر فراهم آورند.باز توليد فضايي قنات در قالب تمدن كاريزي ارجاع دهنده دال‌هايي بر مدلول‌هاي گردشگري است كه در چارچوب نشانه شناسي گردشگري شكل مي گيرد.اين خود هستي شناختي اي را مي طلبد، كه تمدن كاريزي را در قالب تعامل با ديگر خرده فرهنگ ها در روايتي افقي از كنش تفكري ريزوم وار در برگيرد.بر اين مبنا اين قابليت ها و شناخت گردشگري پسامدرن ، ارائه يك مدل مفهومي مي تواند پردازش كلي اين موضوع را تسهيل نمايد.در اين مدل رويكردبه گردشگري در يك نگرش پساساختاري ميل به برگذشتن از گردشگري انبوه ‌دارد كه حاصل ساختارشكني آن در فضاي پسامدرن است و از بركنش هاي سرمايه‌داري سازمان نايافته در شيوه توليد پسافورديسم شكل مي گيرد.گردشگري پسامدرن در اشتراكي از ميل به خرده روايت ها بازتابش امر كنشگري با تمدن كاريزي به عنوان يك خرده روايت در كليتي از سنت روايي و ايران نمادي سبب مي شود.قابليت هاي تمدن كاريزي در برآورد گشتارهاي تقاضاي بازار گردشگري حاصل مي شود هرچند في ذاته در عينيت خودساخته آن ساطر است ولي ميل به خود ارجاعي آنها زماني امكان پذير است كه به كنشي بيرون متني پاسخ گويد.در كنش پذيري دوسويه گردشگري پسامدرن و فضاي تمدن كاريزي رويكرد به شناخت تقاضا در بازار هاي گردشگري داراي اهميت است. در اين كنش پذيري ميل به جذب گردشگري انفرادي كه با ساختمندي فرهنگي ساكنان محلي تمدن كاريزي يك كليت همتنيده را از شناخت فرهنگي شكل مي دهند ، در اولويت قرار مي گيرد.عرضه گردشگري به عنوان يك محصول از سوي تمدن كاريزي بايد رويكردي به بومي سازي گردشگري داشته باشد. كه منظور از آن تطبيق پذيري تقاضاي دوسويه گردشگران و محيط تمدن كاريزي در ابعاد مختلف است. مقياس عمل نيز گردشگري را در يك منطقه بندي تمدن كاريزي صورتبندي مي كند.تقاضاي گردشگري در روند جذب در تمدن كاريزي بايد يك حالت استمرار داشنه كه خود از سرمايه گذاري يا جذب سرمايه حاصل مي شود.از ديگر سو پردازش مفاهيمي چون سودمندي گردشگري براي ساكنان محلي ، آگاهي آنان از مزايا و معايب گردشگري و راهكارهاي عملي در بهينه سازي آثار گردشگري پيرامون پايداري در ايجاد رفاهيت و توسعه مفيد واقع مي شود.بدين گونه شكل گيري گردشگري پسامدرن درتمدن كاريزي مي توان پيرامون ايجاد اشتغال و درآمد براي ساكنان محلي زمينه هاي رويكرد به توسعه ، پويايي و تنوع اقتصادي اين تمدن راسبب شود ودر ابعاد فرهنگي تبادل وتعاملي را شكل دهد كه ميل به كنش ارتباطي در زمينه فرهنگي را افزايش مي دهد.       

 

نتيجه‌گيري

پردازش قابليت‌هاي گردشگري در قالب تمدن كاريزي در رويكرد به بنيان‌هاي هستي شناختي گردشگري در فضاي پسامدرن مي تواند كنشگري پيرامون توسعه را در ابعاد اقتصادي و فرهنگي شكل دهد.در اين ميان شناخت تقاضاهاي بازار گردشگري پيرامون جاذبه هاي فرهنگي و رويكرد به جذب گردشگري فرهنگي اهميت اساسي دارد.گردشگري فرهنگي حركت انسان‌ها براي جاذبه‌هاي فرهنگي از مكان سكونت با هدف به دست آوردن اطلاعات و تجربه جديد براي ارضا نيازهاي فرهنگي مي باشد(سقايي ،160،1382).كه از نظر فني در برگيرنده ميراث ، نشانه هاي زيباشناختي و فرهنگي ، هنرها وصنايع دستي است(Bachleiner , 1999,207 (.از اين رو جذب گردشگري فرهنگي به عنواني يكي از جلوه هاي ساختارشكني‌هاي پسامدرن رهيافت موثري براي توسعه گردشگري در تمدن كاريزي مي باشد.

نگاه از بالا به پائين به همتنيده شدن گردشگري و تمدن كاريزي نشان دهنده آن است كه سطوح معرفت شناختي اين روند در فضامندي فرهنگي تبلور مي‌يابد؛كه در آن كنش پذيري «ما وديگري» در شناخت رودررو به مناسب ترين شكل آن انجام مي گيرد.همچنين از آنجا كه تقاضاي بازار گردشگري در زمينه گردشگري فرهنگي پوشش دهنده يكسري از مسافرت‌هاي انفرادي و در گروه هاي كوچك است، مناسب ترين شيوه براي جريان گردشگري در تمدن كاريزي و كاهش آثار منفي زيست محيطي تمركز بر روي جذب اين گونه از گردشگري مي باشد.جذب گردشگري فرهنگي به تمدن كاريزي وابستگي متقابل‌به شناخت «تقاضاهاي فرهنگي » موجود در بازار گردشگري و تطبيق پذيري آن با قابليت‌هاي تمدن كاريزي دارد(Hope,2004,46 (. لازمه اين امر پايبندي به دورنمايي گردشگر در روندي از بازاريابي و اطلاع رساني و تبليغ پيرامون جاذبه هاي گردشگري تمدن كاريزي در كشورهاي مختلف وبه شيوه هاي بين المللي است.

در اين ميان عرضه گردشگري در تمدن كاريزي خود رهيافت‌هاي را مي طلبد.عرضه گردشگري در تمدن كاريزي هنگامي مفيد واقع مي شود، كه همراه با بالا رفتن سطوح آگاهي ساكنان محلي پيرامون گردشگري ،پخشايش درآمد و اشتغال در روندي ازيك عدالت توزيعي شكل گيرد. رهيافت‌هاي همچون توانمند كردن توليد صنايع دستي درساختاري ازاشتغالزايي ، بومي كردن فعاليت هاي گردشگري ، مالكيت محلي تسهيلات گردشگري مي توانند در اين زمينه مفيد واقع شوند.هچنين توجه به پايداري در بعد انساني و طبيعي به عنوان مهاركننده سرمايه‌داري همتنيده با گردشگري مي تواند در بهينه سازي آثار گردشگري كار‌آمد باشد و بالاخره سودمندي مردم محلي در تبلوري از افزايش رفاهيت آنها زمينه ساز توسعه سريع تر گردشگري در تمدن كاريزي مي باشد.با اين وجود نبايد اين نكته را از ياد برد كه گردشگري در تمدن كاريزي علاوه بر فراهم آوردن بنيان هاي توسعه فرهنگي واقتصادي ؛در قالب برگذشتن از گردشگري كلاسيك و رويكرد به گردشگري پسامدرن ، اين بار مي تواند دروازه هاي تمدني فرهنگي را در روندي از كنشگري انساني بگشايد كه در عصر فشردگي فضا و زمان ، نه تنها براي انسان ها مشتاق پيرامون اصالت هاي ديرينه برخاسته از اين تمدن شناختي حاصل مي كند بلكه همراه با آن سودمندي اقتصادي و فرهنگي را نصيب ساكنان محلي مي نمايد.گردشگري هرچند در فضاي تمدن كاريزي تنها راه توسعه نيست ولي شيوه اي مناسب براي فراهم آمدن بنيان هاي آن و همچنين پويايي اقتصادي و فرهنگي ـ اجتماعي اين تمدن مي باشد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 


 


۱۳ بازديد
مقدمه

جهان معاصر باشتابي غير قابل تصور به سمت فشردگي هرچه بيشتر فضا ـ زمان پيش مي‌رودكه خود نشان از رويكرد سرمايه داري در سيطره همه جانبه برفضاهاي جغرافيايي دارد.فضامندي امروز جهان برگرفته از يكسري جريان هاي مي‌باشد؛كه به شكل گيري فضاي جريان‌ها در درون فضاي جغرافيايي فرصت مي‌دهند.فضاي‌جريان‌ها بامنطق شبكه‌اي خود باگذار از پوسته محدوديت هاي زماني ومكاني ، بازتوليد فضا را در خدمت سرمايه داري سازمان نا‌يافته قرار مي دهند(كاستلز،345، 1380).يك گونه از اين جريان‌ها، جابجايي گردشگران مابين فضاهاي جغرافيايي است.فضاي جريان گردشگري در برگيرنده تجارتي آزاد از ارزش قابل مبادله گردشگري در فضاهاي جغرافيايي مختلف به عنوان مقاصد گردشگري مي‌باشد.جريان گردشگري در همتنيدگي باسرمايه‌داري سازمان نايافته ، چرخه عظيمي را از اقتصاد سرمايه‌داري در تمامي فضاهاي جغرافيايي شكل داده است.بنابر‌آمار بانك جهاني در سال 2000 تعدادگردشگران در سرتاسر جهان بالغ بر 701 ميليون نفر بوده و از اين جريان گردشگري در فضاهاي جغرافيايي مبلغي حدود 475 ميليارد دلار وارد چرخه اقتصادي جهان شده است((World Bank,2002.  

در اين ميان روند‌گذار از مدرنيته به وضعيتي‌پسامدرن[1]در عرصه هاي اجتماعي ، اقتصادي و فرهنگي‌‌سبب آن شدكه ساختارشكني "خود ارجاعي هاي مدرن" در تمامي ابعاد شكل گيرد ودر پيرامون اين ساختار‌شكني‌ها اشكال تازه‌اي از سبكمندي زندگي اجتماعي ـ اقتصادي را سبب شود.  گردشگري نيز در اين ميان در چالش‌هاي پسامدرن در ساختارشكني جنبه هاي كلاسيك خودگرفتار آمد وزمينه‌هاي شكل گيري جريان گردشگري كيفيتي[2] در اقتصاد پسا صنعتي[3]و پيرامون آن مهيا شد.اين روند زمينه هاي تعامل فرهنگي را همراه با كاهش اثرات سوء زيست محيطي بين ميزبان و گردشگري و محل گردشگري فراهم نمود . در اين ميان گردشگري روستايي[4] نيز به عنوان يك گردشگري كيفيتي به سبب عواملي چند همچون خستگي از محيط پر تلاطم شهري و شهر نشيني همراه با علاقمندي به ميراث فرهنگي ، نگراني هاي محيط زيست و شيوه زندگي  سالم و امتناع از فرهنگ مصرف گرايي شكل گرفته و توسعه يافته است (شارپلي،4،1380).

گردشگري روستايي در پردازش فضايي پسامدرن حاصل پيگيري بازپيوست‌هاي ساختارشكني گردشگري انبوه[5]در الگوهاي فضايي سه‌گانه مي‌باشد؛ كه اين فرصت رامهيا مي‌كند در هنگامي‌كه نشانه شناسي فضاهاي جغرافيايي به عنوان يك نمونه ساده از بركنش اجتماعي در بازتوليد فضايي مي باشد وشناسايي سيبورگ از اهميت اساسي برخوردار است( (Dematties,2001,120؛روندي از نگرش پساختاري توسعه در قالب جريان گردشگري در نواحي روستايي شكل گيرد.ازاين رو تبيين گردشگري روستايي بخصوص در چارچوب پساگردشگري انبوه ورويكردي از توسعه چندپارادايمي ضروري است. 

گردشگري روستايي

گردشگري روستايي امروزه يكي از مردمي‌ترين اشكال گردشگري محسوب مي‌شود. بر اساس گزارش سازمان همكاري و توسعه اقتصادي (OECD) در ايالات متحده امريكا در سال 1992 بيشتر از 70 درصد جمعيت از انواع تفريحات روستايي برخوردار گرديده‌اند (شارپلي، 1380، 5). اين در حالي است كه گردشگري روستايي يك روند دو سويه اقتصادي را در نواحي روستايي رقم مي‌زند كه مي‌توان دربر گيرنده يك رشد اقتصادي و تنوع فعاليت‌ها از يك سو و همچنين ايجاد اشتغال و درآمدزايي براي ساكنان روستايي از ديگرسو باشد. گردشگري روستايي مازاد نيروي انساني را در روستا جذب نموده و همراه با آن مي‌تواند يكي از فرصت‌هاي شكل‌گيري توسعه همه جانبه روستايي محسوب شود(سقايي،2،1382). گردشگري روستايي با قرارگرفتن در دو سوي يك جريان گردشگري از يك سو نشان دهنده گردشگري با ويژگي‌هايي همچون انعطاف پذيري، تركيب و سفارش محصولات گردشگري براي نيازهاي انفرادي مصرف كنند بوده(Sehofild, 1996, 334) و از ديگر سو با توجه به ارزش‌ها و اثرات ناشي از اين گونه گردشگري رويكري مطرح در كنار ديگر گزينه‌هاي توسعه همه جانبه فضاهاي روستايي محسوب مي‌گردد كه مي‌تواند در حمايت از سياست‌هاي كشاورزي و حفظ محيط‌زيست ايفاي نقش كند(جوان1 ،1382).

گردشگري روستايي را مي‌توان اينگونه تعريف كرد (( گردشگري روستايي عبارت است از فعاليت ها و گونه هاي مختلف گردشگري در محيط هاي مختلف روستايي و پيرامون آنها كه در بردارنده آثاري ]  مثبت /منفي [ براي محيط زيست روستا]  انسان/ طبيعي [ مي باشد ))(سقايي،43،1382). بديهي است اين چنين برداشتي از گردشگري روستايي مي تواند زمينه هاي مختلف فعاليت هاي گردشگري چون سكونتگاهها ، رويدادها ، جشنواره ها ، ورزش ها و تفريحات گوناگون را در بر گيرد كه در محيط روستا شكل مي گيرند ( soteriades,2002,617). در اين بين شرايط طبيعي ، مورفولوژيكي ، عناصر اقليمي همراه با ساختار اقتصادي ، اجتماعي و فرهنگي محيط روستا اشكال گوناگون و متنوعي از روستا ها را به وجود مي آورند كه هر كدام به لحاظ فيزيكي ، تيپ معماري ، نوع مسكن ، الگوي سكونت ، نوع معيشت ، آداب و رسوم و سنت ها از يكديگر متمايز مي باشند . اين وجه تمايز و وجوه مختلف روستاها خود خالق جاذبه هاي است كه گردشگران روستايي را به بازديد از اين مناطق علاقمند و آنها را هر از گاهي به مسافرت به اين مناطق وا مي دارد ( رضواني ، 1374 ، 105 ). گردشگري روستايي را مي توان از دو منظر مختلف مورد توجه قرار داد از يك سو محيط هاي روستايي و پيرامون آنها اين فرصت رامهيا مي كنند تا گردشگران فارغ از هياهوي شهري و سيطره تكنولوژي در بطئن سنتي روستا زماني را به فراغت بگذرانند و از ديگر سو در كنار آن ، اقتصاد روستايي وابسته به زمين مي تواند راههاي تنفس ديگري را تجربه كند . در اين ميان هر چند گردشگري راه‌حلي براي تمامي مشكلات نواحي روستايي محسوب نمي‌شود ولي يكي از شيوه‌هاي است كه مي‌تواند اثرات اقتصادي مهمي داشته باشد و به نوعي مي‌تواند به كند شدن روند تخليه سكونتگاه‌هاي روستايي و جريان مهاجرت جمعيت روستايي كمك كند. از ديگر آثار گردشگري روستايي مواردي است كه در زير بدان اشاره مي‌شود:

1- ايجاد اشتغال براي نيروي مازاد كار و ايجاد فعاليت‌ها براي كار مازاد

2- تنوع اقتصاد روستايي در كنار ديگر بخش‌هاي اقتصادي

3- بالابردن سطوح درآمدي خانوارهاي روستايي

4- ايجاد تقاضا براي محصولات كشاوري و ديگر محصولات حاصل از فرآوري كشاورزي(سقايي،3،1382).

بطوركلي گردشگري روستايي از يك سو قابليت اقتصاد سرمايه‌داري را در تصرف فضاهاي جديد و ادغام آنها را در چرخه مصرف باز مي‌نمايد كه در آن راهبرد كالايي شدن نواحي روستايي به عنوان بخشي از اقتصاد زيبا شناختي معاصر محسوب مي‌گردد(Kneafsey , 2001,763) . از ديگر سو گردشگري روستايي نتيجه يك مفهوم فراگير از گريزهاي شهري است كه در سيطره سرمايه‌داري رهيافت پسافورديسم را در عبور از نگرش تك محور در نواحي روستايي، در قالب كنش پذيري اقتصادي- اجتماعي كه مي تواند زمينه ساز درآمد و اشتغال باشد در تلفيق با صنعت زمينداري به اجرا مي‌گذارد(Hell, 1999, 195).


2-Postmodern

3-Quality Tourism

4-Postindustrial

5-Rural Tourism

6-Mass Tourism


۷ بازديد

گردشگري پسامدرن

(ضرورت يك شناخت)

مقدمه

گردشگري امروزه يكي از بنيان‏هاي جهاني‏سازي ونماد بارز درهم فشردگي فضا ـ زمان در عصر پسامدرن مي باشد.جريان گردشگري فضاهاي جغرافيايي بسياري را درمي نوردد تا در منطق شبكه‏اي خود تاثيرات فراواني را بر خرده فضاهاي درون متني بر جاي گذارد.اين بدان معنا است كه گردشگري به مانند يك جريان سيال در برگذشتن از هر سرزمين يا مكان مي باشد و اين خود با كنش و واكنش‏هاي شكل گرفته جهت‏يابي شده و در مقاصد گردشگري با توجه به شناخت و اهميت توجه به گردشگري آثاري را در ابعاد اقتصادي ، اجتماعي ـ فرهنگي و زيست محيطي بر جاي مي‏نهد.اين امر ضروري مي سازد كه براي استفاده از جريان گردشگري ، اين پديده در بنيان هاي هستي شناختي حاصل از چالش هاي پسامدرنيته مورد بررسي قرار گيرد.اين در حالي است كه اينگونه بررسي ها به عناوين مختلف مورد توجه قرار نمي گيرد بخصوص آن هنگام كه شناخت گردشگري ضرورت مي يابد تنها به مديحه سرايي يا انتقادگرايي از گردشگري بسنده مي شود و اصلاً اين امر مورد توجه نيست كه گردشگري يك واقعيت عينيت يافته بينامتني در  عصر پسامدرن است كه محتاج شناخت مي باشد.بايد اين نكته را درك كرد كه با وجود اينكه كشور ما هنوز در چالش مدرنيته و سنت به سر مي‏برد ولي از بازتابندگي هاي پسامدرنيته به دور نيست اين وقتي بهتر قابل درك است كه توجه داشته باشيم كه گردشگران از مقاصدي مي آيند كه تاثيرات پسامدرنيته بر تمامي ابعاد زندگي آنها سيطره كامل دارد.درست است كه پسامدرنيته در كشور ما همه گير نشده ولي كشور ما مي تواند مقصدي باشد كه گردشگران پسامدرن براي بازديد از آن ، سفر مي‏كنند.اين در حالي است كه فضاي سرزميني ما در چالش هاي درون متني گرفتار بحران هاي بسياري در ابعاد اقتصادي مي باشد و بايد در رفع اين بحران ها در يك نگرش برون متني به جذب گردشگر بيانديشد غير از آن منافع بسيار گردشگري را در عرصه «ژئوپولتيك گردشگري» به ديگر رقبا واگذاشته است. گردشگري از آنجا كه در اقتصاد بازار برپايه تجارت آزاد قادر به تعديل اقتصادي فضاهاي سرزميني مي باشد وباتوجه به آثار اقتصادي حاصل از اين فعاليت در توسعه منطقه اي ، پيرامون افزايش فرصت هاي اقتصادي در زمينه اشتغال وتوزيع درآمد در سطوح طبقاتي به ايفاي نقش مي پردازد. درحالي كه طبق برآورد سازمان جهاني گردشگري(WTO) در سال 2001، فعاليت گردشگري در 83 كشور جهان جزء پنج منبع اول درآمد بوده و 7/10 درصد اشتغال جهان معادل 215ميليون شغل‏به فعاليت هاي گردشگري تعلق دارد(WTO,2002). همچنين بنابرآمار بانك جهاني درسال 2000 تعداد گردشگران بالغ بر 701 ميليون نفر  بوده كه از طريق مسافرت اين تعداد به نقاط مختلف جهان حدود 475 ميليارد دلار وارد چرخه اقتصادي جهان شده است ( ,2002 world Bank ). نمودار زير روند تغييراتي گردشگري را از نظر تعداد و درآمد نشان مي دهد كه اين خود نشان از روند رو به رشد گردشگري در سطح جهان دارد كه در رويكرد به مناطق مختلف جهان در گذار از تمركزگرايي بر روي نقاط ويژه را بازمي نمايد در اين ميان ساختار شكني گردشگري در چالش هاي پسامدرن سبب آن گرديد كه جريان ريزوم وار گردشگري در سراسر كره زمين پراكنده شوند در حالي كه تا قبل از دهه 1980 روند تمركزگرا گردشگري انبوه در پيوند با پيامدهاي مدرنيته متأخر در عينيت وجودي و گستره همه جاگير توليد فورديسم تنها نواحي خاصي را به عنوان مقاصد گردشگري برمي‏گزيد.

در گردشگري جهان سهم رو به افزايش نواحي ديگر جهان به غير از اروپا و امريكا به خوبي قابل مشاهده است. جريان گردشگري در رويكرد به نواحي ديگر جهان هريك از مولفه‏هاي جديد خود را در عصر پسامدرن باز مي جويد كه در اقتصاد زيباشناختي معاصر بازتابندگي فراگشت‏هاي بينا‏متني را در روندي ريزوم وار بر عهده دارد. هرچند خود در سيطره ناتمركزگرايي سرمايه داري سازمان‏نايافته عمل مي‏كند.بطوركلي باز شناخت جريان گردشگري در زمان حاضر وابسته به خوانش گردشگري پسامدرن در پيرامون متن‏هاي فضايي و بازخواني شكل‏گيري پساگردشگري انبوه در همتنيدگي با شيوه غالب توليد پسافورديسم مي باشد.   

گردشگري پسامدرن

وضعيت پسامدرن را به بياني ساده مي‌توان« شكاكيت به تمامي فرا روايت‌ها » (1) تعريف كرد كه

برپايه فرآيندهاي همچون انقلاب تكنولوژيكي ـ اطلاعاتي، بحران‌هاي اقتصاد سرمايه‌داري و نتايج حاصل از تجديد ساختار آن همراه با شكوفايي جنبش‌هاي اجتماعي ـ فرهنگي بخصوص از دهه 1970 ميلادي بدين سو كه به شكل‌گيري جامعه‌اي شبكه‌اي، اقتصاد اطلاعاتي ـ جهاني و فرهنگ مجازي‌سازي فرصت داد ، كه در يك كليت يكپارچه نشانه گذار از مدرنيته متاخر به وضعيتي پسامدرن دارد.اين روند دربرگيرنده برگذشتن از ذهنيت و عملكرد مدرنيته در ابعاد اقتصادي ، اجتماعي ـ فرهنگي و تفكرات پيراموني مي باشد.به زباني ساده پسامدرن نشان از تحولات دارد كه تغييرات و چالش هاي بسياري را در عرصه جوامع مدرن شكل داده است كه اين خود وابستگي بسياري به پيشرفت هاي تكنولوژيكي دارد،كه سبب شده نااستواري زندگي و جامعه مدرن شكل گيرد و فرجام اين روند تغيير شيوه تفكر و زندگي مي باشد.هرچند در لايه هاي زيرين اين تغييرات مي توان بركنش‏هاي سرمايه‏داري سازمان‏نايافته در شكل‏دهي و تسهيل‏كنندگي به خوبي دريافت.

شكل‏گيري چالش‏هاي پسامدرن ميل به تمايززدايي از عرصه هاي مختلف زندگي اجتماعي را سبب گرديد يكي از اين تمايز زدايي ها ، فروريختن مرز بين كار و اوقات فراغت بودكه در مدرنيته هريك جايگاه مخصوص به خود را داشتند. با از بين رفتن تمايز ميان كار و اوقات فراغت، اين دو در كليتي يكسان ذوب شده و به شكل‌گيري سبكي از زندگي، كه سبك اكسپرسيونيستي ناميده مي‌شود، منتهي گرديده است. در اين سبك از زندگي، انسان سعي مي‌كند چيزي را به وجود آورد كه زندگي‌اش را مهيج و لذت بخش نمايد. از مشخصه‌هاي اين سبك زندگي، پويايي و انعطاف‌پذيري زياد آن است(2).

 در درون يك سبك اكسپرسيونيستي كار بايد معنايي بيش از زنده ماندن داشته باشد. فراغت و كار هر دو در حكم بخش‌هاي توليدي و سازنده زندگي روزمره تلقي مي‌شوند و اين امر بيانگر از بين رفتن تمايز بين اين دو حوزه تا سر حد امكان است. اين خود به معناي سپري كردن زمان آزاد خود، با مردم در محل كار (چون علائق مشترك است) و همچنين كار در خانه كه با كمك تكنولوژي‌هاي ارتباطي جديد روزبه روز آسانتر مي‌شود، مي‌باشد. بر پايه نيازهاي ناشي از اين سبك زندگي، با رشد صنعت فراغت تاريخ، زمان و فضا براي مصرف تبديل به كالاي فرهنگي شده و گردشگران تصاوير بازنمايي شده يك جامعه و ديگر حقيقت‌ها و واقعيتهاي ناشناخته را كه شبيه‌سازي شده، مصرف مي‌كنند.

در پسامدرنيته اوقات فراغت و گردشگري به عنوان حق، نه پاداش محسوب گرديده و به پايه‌هاي زندگي و هستي بدل گشته است. از اين رو گردشگري پسا مدرن را مي‌توان فرآيندي دانست از مجموعه عوامل اقتصادي، اجتماعي ـ فرهنگي و محيطي كه در يك سبك زندگي اكسپرسيونيستي به هم پيوند مي‌خورند و واكنش‌هاي بسياري را براي لذتِ تجربه كردن، در بسياري از سطوح معرفتي در چارچوب هستي شناختي و پايبندي به اكنون چه در جامعه و چه در خود سبب مي‌شوند(3).در اين ميان آنچه شكل‌گيري جريان گردشگري را تسهيل مي‌كند حس نوستالژي(4). نسبت به گذشته و توجه فزآينده به «ميراث» بطور عام مي‌باشد. بازگشت به يك گذشته را در باز نموده‌اي طنزآميز به عنوان تقاضاي گردشگري رقم مي‌زند و تمامي اشكال مختلف هنري، معماري، آموزشي، ميراث و گردشگري را درهم مي‌آميزد. همانگونه كه در پسامدرنيته توسعه بازار و قدرت در يك سلسله مراتب، توليد فرهنگي نشانه‌ها را ايجاد مي‌كند گردشگري پسامدرن نيز بر پايه نشانه‌ها شكل مي‌گيرد. اين بدان معنا است كه گردشگري پسامدرن در يك حاد واقعيت پيرامون دورنمايي گردشگر(5)جريان مي يابد و در گستره رو به افزايش خود هميشه به مكان ـ نوستالژيا اهميت فراوان مي دهد اين گونه مكان‏ها در پيرامون بافتمندي سنتي خود براي گردشگران پسامدرن تبلور مي يابند كه« هم ـ حضوري» آنها را با گذشته امكان پذير مي نمايد.كليت گردشگري پسامدرن در چارچوب مقياس در برگيرنده يك جريان پساگردشگري انبوه است.كه در آن ويژگي هاي منحصر به فردي از روند گردشگري در جهان معاصر پديدار مي شود كه زمينه هاي بسياري را براي جذب بر پايه توانمندي كشور ما دارا مي باشد.به عنوان مثال توان هاي محيط طبيعي ايران در زمينه گردشگري بخصوص دورنمايي گردشگر قابليت بالايي دارد.همچنين وجود قنات و شكل‏گيري تمدن كاريزي ، همراه بالا مناطق عشايري و قابليت‏هاي آن در زمينه تطبيق پذيري با ويژگي هاي گردشگري پسامدرن منحصر به فرد مي باشند(6).

 

پساگردشگري انبوه[1] 

ظهور شيوه‌هاي اطلاع‌رساني، با نظام‌هاي ارتباطي مبتني بر وسايل الكترونيكي نحوه تفكر را درباره ذهنيت تغيير داده و دگرگوني مشابهي را در شكل جامعه و فضاي حياتي پديد آورده است. فرهنگ الكترونيكي مبتني بر رسانه‌هاي انبوه ترويج دهنده نگرش فرد به عنوان هويتي ناپايدار و فرآيندي مداوم از شكل‌گيري هويتي چندگانه است.‏اين فرهنگ موجب اضمحلال انديشه خردمندانه‌گي‌ مركز ـ بنياد تاريخ مي‌گردد. جهان ارتباطات به سان مجموعه‌اي چندگانه از خردمندانگي‌هاي محلي كه هر كدام صداي خود را دارند، فوران مي‌كند.. در اين ميان رسانه‌هاي انبوه جريان بي‌وقفه، مداوم و روبه افزايش اطلاعات، ارتباطات و فرهنگ‌هاي مختلف را شكل داده كه در حال رخنه به تمامي عرصه‌ها و حوزه‌هاي حيات فردي و اجتماعي مي‌باشند. گردشگري نيز در اين بين در دو بعد تحت تأثير رسانه‌هاي انبوه قرار مي‌گيرد. از يك بعد با تبديل گردشگري به عنوان لذت فرهنگي درجه دوم (يا مجازي)، بدون ترك خانه از طريق شبيه‌سازي‌هاي همچون برنامه‌هاي ويديويي، تلويزيوني و اينترنتي، شكل‌گيري گردشگران راحت‌طلب يا مبل‌نشين را موجب مي‌شوندكه در آن شخص بدون آنكه احتياجي به سفر براي بازديد از مناطق مختلف را احساس كند، به وسيله رسانه‌هاي انبوه از اين تجربه دست دوم فرهنگي لذت مي‌برد.اما از بعد ديگر، رسانه‌هاي تصويري با توجه به اعتمادي كه مردم بيش از منابع اطلاعاتي ديگر به آنها دارند، روند تصميم‌گيري گردشگران را براي مسافرت و بازديد از مناطق مختلف جغرافيايي، با تصاوير طبيعي كه نمايش مي‌دهند، تسهيل كرده و افزايش تعداد گردشگران را سبب مي‌شوند. اين امر با توجه به عرصه وسيعي كه اين رسانه‌ها به سوي كثرت و تنوع چشم‌اندازها يا مناظر باز مي‌كنند تحكيم هويت فردگرايانه و تغيير علائق و انتخاب‌ها را در تجربه گردشگري معاصر سبب شده و به پيدايش گونه‌اي تازه از گردشگري جديد كه نقطه مقابل گردشگري انبوه قرار مي‌گيرد فرصت داده است. اين گردشگري جديد با مسافرت‌هاي انفرادي در ارتباط بوده و افزايش اين مسافرت‌ها را سبب گرديده است و به عنوان يك گردشگري مطبوع شناخته شده، كه در آن با توجه به روند غالب ضد نخبه‌گرايي پسامدرنيسم، گردشگران به وظيفه خود، مثل نيازها و حساسيت‌هاي جامعه ميزبان آگاه بوده و به آن احترام مي‌گذارند.

  مقايسه ويژگي‌هاي گردشگري انبوه و پساگردشگري انبوه

گردشگري انبوه

پساگردشگري انبوه

از خطر گريزان است

خطر مي‌كند

كمتر به دنبال تجربه كردن است

در همه حال به دنبال تجربه كردن است

نسبت به محيط حساس نيست

به محيط حساس بوده و نسبت به آن احساس وظيفه مي‌كند

به دنبال ادامه آرامش خانه و لذت طلبي

به دنبال شناخت و درك فرهنگ بومي

اصلاً اهل تحقيق نيست

به دنبال تحقيقات عميق است

در جستجوي دريا، ماسه، خورشيد، ******** است

در جستجوي ميراث تاريخي، طبيعي و فرهنگي است

يك تعطيلات در سال

تعطيلات مختلف در يك سال

مقصد اهميت ندارد

مقصد داراي اهميت است

 

بطور كلي چهار عامل عمده در شكل‌گيري گردشگري جديد را مي‌توان به صورت زير بيان كرد:

- مشتريان جديد: مشتريان جديد پر توقع‌اند و نسبت به شرايط محيط آگاه‌تر و به جاي وقفه كوتاه در كنار دريا و كوهستان (براي اسكي)، در جستجوي كسب تجربه و كيفيت زندگي هستند.

- فن‌آوري نوين: مشتري مي‌تواند با كمك فن‌آوري‌هاي نوين، بدون دخالت متصدي‌ تور و با حداقل هزينه و خطر به انتخاب مقصد و خدمات مربوط بپردازد. به علاوه، حضور انواع فن‌آوري‌ها به اين معني است كه عرضه كنندگان با حداقل هزينه مي‌توانند ره‌آورد گردشگري خود را هماهنگ سازند، به گونه‌اي كه بدون متوسل شدن به واكنش سنتي مديريت مبتني بر صرفه‌جويي در مقياس، يك مزيت تفاضلي به دست آيد.

- حدود رشد: عامل عمده ديگر مربوط به افزايش انواع محدوديت‌ها در كل بخش بازرگاني مربوط به محيط‌زيست است. هم‌اكنون اين يك اصل پذيرفتني است كه تأمين خدمات گردشگري كه مستلزم استفاده بيش از حد از انرژي و تأثير عمده بر محيط خدمات گردشگري است، ديگر قابل قبول نيست.

- عملكرد نوين جهاني: اصل صرفه‌جويي در مقياس و منحني تجربه ديگر در تمامي جنبه‌هاي گردشگري به كار نخواهند رفت. نظم جديد به معناي انعطاف‌پذيري در خدمات است. جايي كه در آن تنوع و تخصصي شدن، نظام‌هاي قابل انعطاف، تفويض اختيارات و آموزش كاركنان در مقياس محلي و نوآوري وجود دارد.

بطور كلي هر چند هنوز گردشگري انبوه به پايان راه خود نرسيده است و شايد هرگز به پايان نرسد، ولي گردشگري جديد با توجه به ويژگي‌هاي همچون انعطاف‌پذيري، تنوع طلبي و كثرت‌گرايي و به سبب تغييراتي در سطح مختلف تقاضا، مقصد و بازار روند رو به تزايد خود را مي‌پيمايد و با توجه به پيش‌بيني‌ها در آينده نزديك به عنوان جريان غالب گردشگري محسوب مي‌گردد. در اين ميان رشد گونه‌هاي مختلف گردشگري در قالب الگوهاي فضايي، همچون گردشگري شهري، گردشگري در طبيعت و گردشگري روستايي، در طول دهه‌هاي گذشته خود دليلي بر اين مدعاست.

فرجام سخن

آنچه به اختصار و به اندازه دانش نگارنده از ويژگي هاي گردشگري پسامدرن مطرح شد مي تواند سوالات مختلفي پيرامون جريان گردشگر پذيري در ايران شكل دهد با آنكه گردشگري با عبور از پوسته‏هاي گردشگري انبوه با چهار «S» (7) معروفش و جوانه هاي از رويكرد به ديگر جاذبه‏ها مي رود تا در يك فرآيند بلند مدت همه گير شود ولي هنوز كشورما كه قابليت بسياري در زمينه گردشگري پسامدرن دارد نتوانسته جاذب اين گونه از گردشگران باشد.در لايه اي پيچ در پيچ گردشگري در ايران ، تطبيق پذيري اين گونه از گردشگري داراي ضريب بالايي است پس چگونه است كه سهم كشور ما نه تنها به اندازه توانمندي‏هايش نيست بلكه حتي از يك «صدقه گردشگري» كمتر است و در اين ميان دست اندركاران گردشگري در كشور ما يا هنوز در رويا فرداي بهتر بدون اقدامي موثر به سر مي برند يا دچار توهمات ديگرزدايي نشده در ‏جذب گردشگر به سر مي برند.

با اين وجودنوشتار حاضر با بهره گرفتن از توان پردازش نگارنده سعي كرد به اختصار به شرح گردشگري پسامدرن بپردازد. اين بررسي با نگرشي بسيار تخصصي در منابع آكادميكي مطرح گرديده‏است.هدف اين نوشتار افزايش گستره مخاطبان و بالا بردن اگاهي از گردشگري مي باشد هرچند قابل انكار نيست كه جهت گيري ديگر آن به سوي دست اندركاران فعاليت( نه صنعت) گردشگري مي باشد.دليل رويكرد به اين  بررسي توجه به اين امر است كه در فضاي فشرده شده جهاني استراتژي هاي بسياري پيرامون ژئوپلتيك گردشگري شكل گرفته است و با توجه به منافع بسيار بالاي گردشگري در ابعاد اقتصادي در پيوند با سرمايه داري سازمان نايافته هر فضاي سرزميني چون متني ميان متن ها در پي بالا بردن سهم خود از منافع گردشگري مي باشد.غفلت در اين زمينه مي تواند ، فرصت هاي بسياري را از بين ببرد.درست است كه نمي شود مانند همسايه ترك خود« آنتاليا » بسازيم و گردشگران ايراني را جذب كنيم ولي توانمندي هاي بسياري در اين سرزمين وجود دارد كه مي تواند در صورت رويكردي با شناخت در دوسويه عرضه و تقاضا ، جاذب گردشگران پسامدرن باشند.شايد تحول در گام اول در گردشگري ايران در شناخت از اين فعاليت اقتصادي نهفته باشد.وجود جاذبه و تسهيلات به تنهايي كافي نيست ، تفكر فلسفي و هستي شناختي درست (هماني كه از آن غفلت شده) نيز واجب است.

 پي نوشت

1 ـ براي اطلاع از اين تعريف و پردازش بنياني پسامدرن ر . ك : ليوتار ، ژان فرانسوا : وضعيت پست مدرن ،ترجمه حسينعلي نوذري ، انتشارات گام نو ، تهران ، چاپ اول ، 1380

2 ـ Expressionist در اين سبك از زندگي افراد به دنبال ماجراجويي و لذت بردن از زندگي خود به سفر مي‌پردازند و برخلاف گردشگري انبوه كه به دنبال آرامش خانه در مقاصد گردشگري بود، آنها با قبول خطرات و ديگر سختي‌هاي سفر، به مناطق گوناگون سفر مي‌كنند تا از نزديك با پديده‌ها و مكان‌هاي مختلف آشنا شوند و به عبارتي در راه كشف اصالت براي لذت تجربه كردن، تحمل سختي را به جان مي‌خرند.

3 ـ در زمينه تعريف فوق از گردشگري پسامدرن ر.ك : پاپلي يزدي ، محمد حسين و مهدي سقايي : گردشگري و تبار شناسي (صورتبندي يك پديده جغرافيايي) ، فصلنامه تحقيقات جغرافيايي ،شماره 68 ،1382

4 ـ  Nostalgia اين حس را مي‌توان غم غربت نيز ترجمه كرد. با اين وجود در يك كليت معنايي دربر گيرنده احساس حسرت نسبت به گذشته‌اي دور يا نزديك، نسبت به پديده يا مكاني و يا رفتاري است. كه فرد ناتوان از دستيابي به آن براي تسلي اين حس به جستجوي بازسازي آن در زمان حال مي‌باشد. اين حس را مي‌توان در شاهكار سينمايي آندره تاركوفسكي با عنوان «نوستالژي» يا به قول خودش نوستاليگا درك نمود.

5 ـ Tourist Gaze ، از مولفه هاي اصلي گردشگري پسامدرن است.دورنمايي گردشگر در رابطه با بازديد كننده كمك مي‌كند تا با ملايمت بيشتري در رابطه با واقعيت دادن به خود برخورد كند، جهاني كه بيشتر ايده‌آل و خيالي است را بسازد و راه‌هاي كه به سرخوشي جديد در مسافرت ختم مي‌شود را بيابد. به گونه‌اي كه با تجربه گردشگري يك كشف با اهميت و مقدس را به دست آورد. براي اطلاع بيشتردر زمينه دورنمايي گردشگر و ويژگي هاي آن ر.ك :

- Urry, J: Tourist Gaze, sage, 1990

-Urry, J: The Tourist Gaze Revisited, American Behavioral scientist, Vol. 36, No. 2, 1992.

6 ـ در مورد قابليت هاي محيط طبيعي ايران و همچنين تمدن كاريزي و مناطق عشايري در زمينه جذب گردشگران پسامدرن ر.ك :

ـ جوان ، جعفر و مهدي سقايي : توان‏هاي محيط طبيعي ايران و بهره وري گردشگري،مجله علوم جغرافيايي ،دانشگاه تربيت معلم، جلد 1 ،شماره 1 ،1382

ـ سقايي ، مهدي : قابليت هاي گردشگري درتمدن كاريزي (پردازشي پسامدرن)،ارائه شده درهمايش ملي قنات،گناباد، ارديبهشت 1383

ـ سقايي ، مهدي : مناطق عشايري و قابليت گردشگري(دورنمايي پسا گردشگري انبوه ) ،ارائه شده درهمايش ملي ساماندهي جامعه عشايري ايران ، جهاد كشاورزي ، ارديبهشت 1383

7 ـ گردشگري انبوه كه ميل به مناطقي خاص دارد رويكرد به تجربه گردشگري خود را پيرامون آنچه چهار «S» معروف است شكل مي دهد اينها عبارتند از : « Sea, Sun, Sand, ********».

 

منابع و ماخذ

 

1- Cova, Bernard: What postmodernism Means to Marketing Managers, European Management Journal, Vol. 14, No. 5, 1996.

2- Cohen, Robin: Global sociology, Macmillan, 2000.

3- Goben, Erik: The sociolog of Tourism, Routlede, 1996.

4- Hall, Michael: Tourism and Politics, John, 1994.

5- Hallinshead, keith: surveillance of the worlds of Tourism, Tourism Management, Vol. 20, 1999.

6- Harrison, David: Tourism and Less Developed Countries, in: Tourism and Less Developed World, CABI, 2001.

7- Halsall, David: Railway Heritage and The Tourist Gaze, Journal of Transport Geography, Vol. 9, 2001.

8- Harvey, David: The condition of postmodernity, oxford, 1989.

9- Harvey, David: Form space to place and Back Again, in: Mapping the Future, Routledge, 1997.

10- Lyer, Pico: Postmodern Tourism, www. Scottlondon. Com, 2002.

11- Jennings, Gayle: Tourism Research, WIEY, 2002.

12-Me ethan, Kevin: Tourism in Globle Socitey, Palgrave, 2001.

13- Nuryanti, Wiendu: Heritage and postmodern Tourism, Annals of Torism Research, Vol. 23, No. 1, 1996.

14- Pretes, Michael: Postmodern Tourism, Annals of Tourism Research, Vol. 22, No. 1, 1995.

15- Roberts, David: From The Culture Industry to The Aesthetic Economy, www. Arts. Monash. Edu. Ou, 2002.

16- Rocbe, Maurice: Mega – Events and Micro – Modernization, in: Sociology of Tourism, Routledge, 1996.

17- Sehofield, Peter: Cinematographic Images of A City, Tourism Management, Vol. 17, No. 5, 1996.

18- Stamboulis, Yeoryios: Innovation Strategies and Technology For Experience– Based Tourism, Tourism Management, Vol. 24, 2003.

19- Tribe, John: Corporate strategy for Tourism, Thomson, 1997.

20- Urry, J: Tourist Gaze, sage, 1990.

21- Urry, J: The Tourist Gaze Revisited, American Behavioral scientist, Vol. 36, No. 2, 1992.

22- Weaver, David and Oppermann: Tourism Management, WILEY, 2000.

23- Williams, Daniel: Leisure Places and Modernity, in: Leisure / Tourism Geographies, Routledge, 2001.

 

24ـ پاپلي يزدي ،محمد حسين و مهدي سقايي : گردشگري وتبارشناسي ،فصلنامه تحقيقات جغرافيايي ، شماره 68 ،1382

25ـ جوان، جعفر و مهدي سقايي : نقش گردشگري روستايي در توسعه منطقه اي (با تاكيد بر مديريت روستايي)، مجله جغرافيا و توسعه ناحيه اي، دانشگاه فردوسي مشهد، شماره2 ، 1383

26ـ جوان، جعفر و مهدي سقايي :‌گردشگري روستايي و توسعه،مجوعه مقالات سمينار بررسي سياست‌ها و برنامه‌هاي توسعه جهانگردي در ايران، ارديبهشت 1382


[1]- Post – Mass Tourism