مركز خط توليد دستگاه تصفيه روغن سوخته موتور

مركز خط توليد دستگاه تصفيه روغن سوخته موتور

۲ بازديد

اصول و منشور گردشگري فرهنگي

 

بايد گفت گردشگري در زمره مهمترين ميراث طبيعي و فرهنگي مي باشد كه به همه مردم و جهانيان تعلق دارد. بنابراين هر يك از ما حق و مسئوليت داريم كه به اين ميراث برجاي مانده از گذشته حفاظت كنيم.

بنابراين همكاريهاي بين المللي و مشاركت مردم و كشورهاي مختلف جهان به عنوان عامل مؤثر در اين بسيج همگاني مي باشد. در اين راستا كنوانسيون ميراث جهاني از جمله سازمان جهاني است كه با هدف جلب همكاريهاي همه جانبه ملل جهت حفاظت از ميراث گرانبهاي فرهنگي و طبيعي جهان فعاليت دارد .

مأموريت اوليه اعضاء كنوانسيون مشخص نمودن زمينه هاي فرهنگي وميراث جهاني براي تنظيم و درج آنها در فهرست بناهاي تاريخي و محوطه هاي باستاني كشور هاي عضو،جهت اطلاع آنها براي تمام افراد بشر است . مجمع ميراث جهاني كنوانسيون ميراث جهاني همه ساله گردهم مي آيند و دو وظيفه عمده و اساسي را بر عهده دارند الف ) تعيين هويت ميراث جهاني كه در برگيرنده عجايب و شگفتيهاي طبيعي و فرهنگي است. اين مجمع در اجراي وظايف خود از جانب سازمان هاي بين المللي ايكوموس[1] (شوراي بين المللي بناها و محل هاي باستاني ) و ايوسن[2] (شوراي بين المللي حفاظت از منابع طبيعي)حمايت مي شود. ب) صندوق ميراث جهاني كه تأمين بودجه مربوط به كمك هاي فني درخواستي كشورهاي عضو را رسيدگي مي كند بر اين اساس در ذيل شرح هشتمين پيش نويس منشور بين المللي گردشگري ، كمسيون بين المللي ،شوراي بين المللي بناها و محل ها (ايكوموس ) كه براي تصويب در دوازدهمين مجمع عمومي (ايكوموس ) در كشور مكزيك ، اكتبر 1999 تهيه شده است را معرفي مي كنيم

اصل 1

چون گردشگري داخلي و بين المللي در زمره مهمترين محل هاي تبادل فرهنگي است ، حفاظت از محيط زيست بايد فرصت هاي مسئولانه و هدايت شده اي را به منظور كسب تجربه و شناخت دست اول از ميراث و فرهنگ آن جامعه براي اعضاي جامعه ميزبان و بازديد كنندگان فراهم كند .

1ـ 1

ميراث طبيعي و فرهنگي يك ذخيره مادي و معنوي است كه داستان توسعه تاريخي (جامعه) را بازگو مي كند. اين ميراث نقشي مهم در زندگي مدرن دارد و بايد براي عموم به لحاظ عيني ، فكري و يا احساسي قابل دسترسي باشد. برنامه هاي حفظ و نگهداري از ويژگي هاي طبيعي و جنبه هاي ناملموس ، ظواهر فرهنگي امروزي و بافت كلي ، بايد شناخت و درك اهميت ميراث را به شيوه اي معقول و قابل دسترس براي جامعه ميزبان و گردشگر آسان كند.

2ـ1 تك تك جنبه هاي ميراث طبيعي و فرهنگي در سطوحي مختلف ازاهميت قرار دارند ؛ برخي با ارزش هاي جهاني و برخي ديگر با اهميت ملي و منطقه اي يا محلي ، برنامه هاي توجيهي بايد آن اهميت را به شيوه اي مربوط و قابل دست يابي به جامعه ميزبان و گردشگر ، به وسيله اشكال برانگيزنده آموزشي ،رسانه اي و فن آوري امروزي و با توضيح شخصي اطلاعات تاريخي ،محيطي ، فرهنگي معرفي كند.

3ـ1 برنامه هاي توجيهي و معرفي بايدسطح آگاهي عمومي را بهتر تشويق كنند و حمايت لازم را براي حيات دراز مدت ميراث طبيعي و فرهنگي به عمل آورند.

 4ـ1برنامه هاي توجيهي بايد اهميت مكان هاي ميراث، سنت ها و رسوم فرهنگي را در چارچوب تجارب گذشته و دشواري هاي كنوني منطقه و جامعه ميزبان ،از جمله دشواري هاي گروه هاي اقليت فرهنگي و زباني ، معرفي كند . بازديدكننده همواره بايد از ارزش هاي مختلف فرهنگي كه ممكن است به يك منبع خاص ميراث نسبت داده شود ،آگاه باشد.

اصل 2

رابطه بين مكان هاي ميراث و گردشگري رابطه اي پوياست و مي تواند شامل ارزش هاي متضاد شود . اين رابطه بايد به شيوه اي پايدار براي نسل هاي امروز و فردا هدايت شود .

1ـ2 مكان هاي داراي اهميت ميراث ارزشي براي مردم ، به عنوان يك پايه مهم در تنوع فرهنگي و توسعه اجتماعي ، ارزش واقعي دارند. حفظ و نگهداري دراز مدت فرهنگ هاي زنده ، مكان هاي ميراث ، مجموعه ها ، يكپارچگي طبيعي و بومي و بافت آنها بايد جزء سازنده اصلي سياست هاي اجتماعي ، اقتصادي ،سياسي ، حقوقي ، فرهنگي  و توسعه گردشگري باشد.

2ـ2 تعامل بين منابع يا ارزش هاي ميراث و گردشگري تعاملي پويا و تغيير يابنده است كه فرصت ها ،چالش ها و نيز اختلافات بالقوه ايجاد مي كند. توسعه ها ،فعاليت ها و طرح هاي گردشگري بايد نتايج مثبت به بار آورند و اثرات منفي بر ميراث و سبك زندگي جامعه ميزبان را به حداقل برسانند . و در همين حال پاسخ گوي نيازها و خواسته هاي گردشگر باشند.

3ـ2 برنامه هاي حفظ ، توجيه و توسعه گردشگري بايد بر مبناي شناختي جامع از جنبه هاي مشخص ، اما اغلب پيچيده و متضاد ، اهميت ميراث مكان خاص استوار باشند . پژوهش و راي زني مستمر براي تقويت شناخت و درك آن اهميت ،مهم است.

4ـ2 حفظ اصالت مكانهاي ميراث و مجموعه ها حائز اهميت است . اين امر عنصر اصلي اهميت فرهنگي آنهاست ،زيرا در ماده طبيعي ، حافظه مشترك و سنت هاي ناملموس كه از گذشته باقيمانده اند تجلي مي يابند. بنابراين برنامه هايي بايد اصالت مكانها و تجارب فرهنگي را معرفي و تبيين كنند تا شناخت و درك از ميراث هاي فرهنگي افزايش يابد.

5-2 طرح هاي توسعه گردشگري و زيربناي بايد ابعاد هنري ، اجتماعي و فرهنگي ، چشم انداز هاي طبيعي وفرهنگي و ويژگيهاي تنوع زيستي و بافت ديداري وسيعتر مكان هاي ميراث را به حساب آورند. بايد به استفاده از محصولات محلي اولويت  داده شود و سبك هاي معماري محلي يا سنت هاي بومي و محلي مدنظر قرار گيرند.

6 ـ2 قبل از آنكه مكان هاي ميراث به منظور گردشگري حمايت و توسعه يابند ، طرح هاي مديريت بايد ارزش هاي طبيعي و فرهنگي آن مكانها را برآورده كنند. آنگاه اين طرح ها بايد حدود مناسب تغييرات قابل قبول ، به خصوص در ارتباط با تأثير شمار بازديدكنندگان بر ويژگي هاي طبيعي ، يكپارچگي ،بوم شناختي و تنوع زيستي آن مكان ، سيستم هاي جاده هاي محلي و حمل و نقل و رفاه اجتماعي ، اقتصادي و فرهنگي جامعه ميزبان را تعيين كنند. چنانچه سطح احتمالي تغييرات غير قابل قبول باشد ، طرح هاي پيشنهادي توسعه بايد اصلاح شوند.

7ـ 2 تدوين برنامه هاي ارزشيابي مستمر براي تخمين اثرات تدريجي فعاليت هاي گردشگري و توسعه بر روي مكان يا اجتماعي خاص ضروري است .

 

اصل 3

برنامه ريزي حفظ ،نگهداري و گردشگري مكان هاي ميراث بايد بازديدي ارزشمند ، رضايت بخش و دلپذير براي گردشگر باشند.

1ـ3 برنامه هاي حفظ و نگهداري و گردشگري بايد اطلاعاتي باكيفيت عالي ارائه دهند تا شناخت بازديدكننده را ازاهميت ويژگيهاي ميراث و ضرورت حفظ آنها به حد مطلوب برسانند تا او بتواند به شيوه  اي مناسب از بازديد مكان مورد نظر لذت ببرد .

2ـ3 بازديد كنندگان ، چنانچه مايل باشند ، بايد بتوانند مكان ميراث را با سرعت دلخواه خودشان بازديد كنند . تعيين مسيرهاي خاص گردشي براي به حداقل رساندن اثرات بازديدها بر انسجام و بافت طبيعي يك مكان و ويژگيهاي طبيعي و فرهنگي آنجا، ممكن است ضروري باشد.

3ـ3 محترم شمردن قداست اماكن و رسوم و سنت هاي مذهبي براي مديران آن اماكن ، بازديد كنندگان ، سياست گذاران ،برنامه ريزان وتورگردانان امري بس مهم است . بازديدكنندگان رابايد تشويق كرد كه به عنوان مهماناني ارزشمند براي ارزش ها و سبك زندگي جامعه ميزبان احترام قايل شوند؛ از سرقت اشياء فرهنگي يا خريد و فروش غير قانوني آنها بپرهيزند ؛ و به شيوه اي مسئولانه رفتار كنند تا اگر خواستند دوباره به آن مكان بازگردند از آنها مجدداً استقبال شود.

4ـ3 برنامه ريزي فعاليت هاي گردشگري بايد امكانات مناسب براي آسايش ، امنيت و رفاه بازديد كننده را فراهم كند؛ به طوري كه لذت بازديد افزايش يابد ،ولي اثر مخرب بر اجزاي مهم يا ويژگي هاي بومي نداشته باشد.

اصل 4

جوامع ميزبان و مردم بومي بايد در برنامه ريزي حفظ و نگهداري و گردشگري درگير باشند .

1ـ4 حقوق و منابع جامعه ميزبان ، در سطوح محلي و منطقه اي ، صاحبان املاك و مردم بومي ذيربط كه ممكن است حقوق يا مسئوليت هاي سنتي خود را بر سرزمين و جاهاي مهم آن اعمال كنند ، بايد محترم شمرده شوند . آنها بايد در تعيين اهداف ، راهبردها و پروتكل هاي مربوط به شناسايي ، حفظ ، مديريت ،ارائه و تبيين منابع ميراث خودشان ،رسوم فرهنگي و جلوه هاي فرهنگي معاصردر زمينه گردشگري درگير باشند.

2ـ 4 درحالي كه ممكن است ميراث يك مكان يا منطقه اي خاص،بعدي جهاني داشته باشد ، ولي نيازها و خواسته هاي برخي از جوامع يا مردم محلي در مورد تجديد يا مديريت دست يابي عيني ، معنوي يا فكري بازديدكنندگان به برخي رسوم ، دانش ها، باورها ، فعاليت ها ، اشياء يا محل هاي فرهنگي بايد محترم شمرده شوند.

اصل 5

فعاليت هاي گردشگري و حفظ و نگهداري بايد به نفع جامعه ميزبان باشد.

1ـ 5 سياستگذاران بايد از اقداماتي براي توزيع عادلانه منافع گردشگري حمايت كنند تا تمام مناطق كشور در آن سهيم شوند. اين امر سطوح توسعه اجتماعي ـ  اقتصادي را بهتر مي كند و در كاهش فقر ، در هر كجا كه لازم باشد ، تأثير مي گذارد .

2ـ 5 مديريت حفظ ، نگهداري و فعاليت هاي گردشگري بايد منافع اقتصادي ، اجتماعي ، فرهنگي عادلانه اي را براي مردان و زنان جامعه ميزبان يا محلي ، در تمام  سطوح ، از طريق آموزشي ،كارآموزي و ايجاد فرضت هاي شغلي تمام وقت فراهم كند.

3ـ 5 بخش قابل توجهي از درآمد حاصل از گردشگري مكان هاي ميراث بايد به حفظ ، نگهداري و معرفي آن مكان ها؛ از جمله موقعيت طبيعي و فرهنگي آنها اختصاص يابد . بازديدكنندگان بايد ، در هر كجا كه ممكن باشد از اين اختصاص درآمد مطلع شوند.

4ـ 5 برنامه گردشگري بايد كارآموزي و اشتغال راهنماها و راهنمايان محل را از ميان اعضاي جامعه ميزبان به منظور افزايش مهارت هاي مردم محلي در معرفي و تبيين ارزش هاي فرهنگي شان تشويق كنند.

5ـ 5 برنامه هاي توجيهي و آموزشي ميراث در ميان مردم جامعه ميزبان بايد دخالت راهنمايان محلي را ترغيب كنند. اين برنامه ها بايد به افزايش آگاهي مردم محلي از ميراث خودشان و محترم شمردن آن كمك و آنان را تشويق كنند كه در مراقبت و نگهداري آن سهمي مستقيم داشته باشند.

6 ـ5 برنامه هاي مديريت حفظ ،نگهداري و گردشگري بايد شامل فرصت هاي آموزشي و كارآموزي براي سياست گذاران ، برنامه ريزان ، پژوهشگران ،طراحان ، معماران ،ديلماج ها، متصديان نگهداري و تورگردانان باشد. شركت كنندگان در اين برنامه ها بايد تشويق شوند تا موضوع ها ، فرصت ها و مسائل متضادي را كه همكارانشان با آنها مواجه ميشوند بفهمند و به حل آنها كمك كنند.

اصل 6

برنامه هاي حمايتي از گردشگري بايد ويژگيهاي طبيعي و ميراث را حفظ و بهتر كنند.

1ـ6 برنامه هاي حمايتي گردشگري بايد انتظارات واقع بينانه ايجاد كنند و بازديدكنندگان بالقوه را مسئولانه از خصوصيات خاص ميراث يك مكان يا جامعه ميزبان مطلع نمايند و بدين طريق آنان را تشويق كنند تا به نحوي شايسته رفتار كنند.

 


[1]- Icomos

[2]- Iucn


۲ بازديد

گردشگري به عنوان يك سيستم

(قسمت اول)

 

بايد گفت مطالعات و پژوهش هاي گردشگري با توجه به ماهيت و محتواي آن كه با علوم مختلف( از جمله؛ جغرافيا ، علوم اجتماعي ، تاريخ ،حقوق، اكولوژي،روانشناسي ، مديريت بازرگاني ، انسان شناسي ، بازاريابي ، كشاورزي، علوم سياسي، اقتصاد ونظير اينها )مرتبط مي باشد ، از عوامل و بخش هاي مرتبط  گوناگون و پيچيده اي تشكيل شده كه گاهي به نظر مي آيد بعضي از بخش ها ويا هر ترتيبي را در اين خصوص ناديده گرفته مي شود . به عبارتي ديگر هر بخش و عامل داخلي (ساختار دروني سيستم)، مانند: صاحبان توسعه اقامتگاه هاي مسافران ( هتل ها ، متل ها ، هتل آپارتمان ها ، مهمانپذيرها ، خانه ها ، ويلاهاي اجاره اي ، كمپ ها ، محل خواب ، واحدهاي پذيرايي ونظير اينها) مؤسسات و آژانس هاي مسافربري ، تأسيسات گردشگري و ونظير اينها, از نگاه خودش به گردشگري نزديكتر است.

 اگرچه وجود اين عوامل در فرايند گردشگري ضروري و از جمله بخش هاي آن را تشكيل مي دهند ، اما تأثير عوامل خارجي(عوامل محيطي ـ  بيروني سيستم) و ديگر بخش ها نيز بر سيستم عملكردي گردشگري نيز حائز اهميت مي باشد و اختلال در هر يك از اين بخش ها و عناصر اثرات سوء آن در كل سيستم آشكار مي سازد. از نظر سيستم گردشگري يك سازمان مي بايد با اطلاعات ، تبليغات ونظير اينها را در رابطه مشترك ميان اجزاء مختلف گردشگري حفظ ، كنترل و هدايت كند و زماني ما در عرصه رقابت جهاني مي توانيم موفق باشيم كه اين روابط مكمل همديگر و بخشهاي مختلف گردشگري پويا و فعال و از استاندارد لازم برخوردار و در راستاي كليت گردشگري قرار گرفته باشند .

به عبارت ديگر گردشگري مشتمل بخش هاي متعدد و پيچيده اي همانند مراكز اقامتي ، جاذبه ها ، حمل نقل ، تأسيسات زير بنايي ، عناصر سازماني ، بازارهاي داخلي و بين المللي مي باشد كه در ارتباط متقابل با همديگر كارايي و عملكرد خود را بدست مي آورد ، در واقع گردشگري تنها از هتل ها و خطوط هوايي و ديگر بخش ها به صورت مجزا تشكيل نشده است . بلكه كليت و سيستمي از اجزاي مختلف عهده دار اصلي حركت و پيشرفت گردشگري عرضه و تقاضا است : درون اين شاخه هاي كلي جزئيات و عناصري است كه هم برنامه ريزان و مديران بايد براي كسب موفقيت آنها تلاش كنند.

بر اين اساس گردشگري بايد به صورت سيستمي مركب از عوامل عرضه[1] و تقاضا[2] در نظر گرفته شود، كه با همديگر مرتبط اند . داخل اين دو بخش و زير سيستم كلي ، عناصر و اجزايي قرار دارد كه بايد مديران و برنامه ريزان براي كسب موفقيت آن تلاش كنند. به عبارتي ديگر تطبيق عرضه با تقاضا، كليد راه رسيدن به توسعه صحيح و نهايي گردشگري است .براي تحصيل تقاضاي گردشگري ، يك ناحيه يا شهر ونظير اينها بايد قادر باشد به گونه اي خدمات (عرضه ) را فراهم كند كه با نياز و جواب هاي گردشگران مطابقت داشته باشد. به عبارتي ديگر تطبيق عرضه با تقاضا كليد راه رسيدن به توسعه صحيح و نهايي گردشگري است .

سه عنصر اصلي را در سيستم گردشگري به شرح زير مي باشند:

1- گردشگران : گردشگر در اين سيستم گردشگري يك فاعل است.

2- عوامل جغرافيايي(يا فضاي جغرافيايي): شامل الف ـ منطقه توليد كننده مسافر(فشار براي برانگيختن سفر) ب ـ منطقه مقصد گردشگر ( علت وجودي براي گردشگري ) ج ـ منطقه حمل و نقل ( مكان هاي مياني براي رسيدن به مقصد )

3- فعاليت(يا كنش) گردشگري: مي توانيم به عنوان دامنه تجارت ها و سازمان هاي درگير در توزيع محصول گردشگري در نظر بگيريم.

 هر يك ازعناصرو عوامل سيستم گردشگري نه تنها براي توزيع محصول گردشگري بلكه براي شرايط معاملاتي و آثار گردشگري و البته زمينه هاي متفاوتي كه گردشگري اتفاق مي افتد ، با يكديگر در تقابلند.

 


[1]- supply

[2]- Demand


۲ بازديد

Tourism and Globalization

 

 

Tourism seems to be a good example how to destroy certain intact landscape fields mentioned above by global interest in a particular place. Rural landscape cannot defy a massive tourist influence. Rural landscape is in special situation. There is obviously no interest in nature protection because there are no wildlife areas, no natural parks. On the other hand, agricultural production itself does not represent a reason for protection, despite the fact that the view of rural landscape becomes still more and more multifunctional in Europe. Rural landscape becomes the natural-cultural heritage.

Looking back at the triangle mentioned at the beginning, i.e. Globalization, Democracy and Landscape, we observe that there is an emerging idea of integrated tourism, which could be in real harmony with the future of local landscape fields. „Integrated tourism can be broadly defined as tourism which is explicitly linked to the economic, social, cultural, natural and human structures of the regions in which it takes place, and which seeks to make optimal use of such structures. In practical terms, it is tourism with clear links with local/regional resources, activities, other production and service industries, and a participatory local community. Integrated tourism has the potential to provide ‘consumers’ with a distinctive local package of products, services and experiences“. (SPRITE, 1999, p.8)

Of course, it is the description of an ideal situation. What is interesting is the fact that the process of globalization works here as a hidden element at least in two features: Local communities can use global information tools to let the others know that they exists. They are even encouraged to do it and some of them are successful in terms of attracting people involved just in their landscape field. Second: local (rural) heritage, culture, products, crafts, lifestyle etc. - all these social and natural patterns become valuable and their values are growing just as an opposite model to global unification.

We think the crucial question of integrated tourism concerns the cohesive forces. Integrated tourism can really integrate local natural and social structure, can be a global positive agent affecting rural landscape; it can reinforce or reduce and destroy cohesive forces of certain landscape fields. There are many unknown factors dealing with the future. Global tools are fit for both alternatives of development: the skeptic and the optimistic.

But one of the factors is known: without community personally involved in a certain place, in itself and at current time, the cohesive forces are disturbed. Maintaining these forces seems to be the role of local community. But what about this ‘tourist community’ in terms of integrated tourism? Should they be henceforth only visitors, spectators, like in the theatre? We know cases of such ‘theatre performance’: landscape as a decoration, and people playing roles in historical costumes for the visitors; there is a potter, a basket master, a rural baker etc. Or should tourists be more involved in decision-making about this locality? Should they be more responsible for the visited place? And how to do it? Isn`t there a bit of confusion between tourists, i.e. people who want to spend their leisure time, and people integrated in a locality?

Can such kind of tourism be free of local social and cultural feedbacks? These questions can help us in better understanding of application of the promising idea of integrated tourism; despite the fact that we do not know all the answers yet.

We tried to discuss a similar question related to global society and changing responsibilities in terms of Global constitution during the Prague conference. The results are rather questions than some paragraphs of a new global constitution, but anyway, streaming for some regulation of global society appears. We think that there were several important formulations to whose benefit should global constitution be: the ‘citizen’; the ‘free person’; corporate actors playing in spaces between people? New world’s constitution could stress the following issues: space - free of boundary, time - future generation, social - human rights, housing, planning; cultural - qualities of environment and behavior; information - access to information; animals - animals’ rights. All these issues of Global constitution are applicable to the relationships among local community, tourists and landscape. On the other hand, the question how to make decisions, who is authorize to make them and where we are now in the process of establishing responsible global society still appears.

 


۲ بازديد

بررسي و نقد طرح « برنامه ملي توسعه گردشگري ايران»

قسمت اول

 

از سال 1379 تا سال 1381 طرحي با عنوان « برنامه ملي توسعه گردشگري ايران» توسط سازمان ايرانگردي و جهانگردي (قبل از ادغام) انجام گرفت. برنامه ملي توسعه گردشگري با حمايت شورايعالي ايرانگردي و جهانگردي و پشتيباني برنامه عمران سازمان ملل متحد و سازمان وابسته آن يعني سازمان جهاني جهانگردي تهيه و تنظيم شده است. برنامه ملي بوسيله يك گروه چند رشته اي متشكل از متخصصين و كارشناسان ملي و بين المللي و ضمن همكاري با ساير ادارات سازمان ايرانگردي و جهانگردي، بخش گردشگري و همچنين ساير سازمان هاي ذيربط در سطح ملي واستاني تنظيم گرديده است. گروه پروژه تحت رياست و هدايت آقاي دكتر نصرالله مستوفي رئيس ملي پروژه، متشكل بود از خانم منوشا ميشرا رئيس گروه ملي، 14 نفر متخـــصصين و كارشناسان ملي و 4 نفر متخصصين فني بين المللي در رشته هاي برنامه ريزي توسعه گردشگري، توسعه منابع انساني، بازاريابي و ارزيابي اثرات اقتصادي بوده كه اسامي برخي از آنها به شرح زير است :

ـ آقاي لودويك .ج.ريدر ، مشاور ارشد فني

ـ آقاي رابرت كلوردن ، كارشناس بازاريابي بين المللي

ـ خانم نارزالينا ليم ، كارشناس بين المللي توسعه منابع انساني

بطور كلي خروجي حاصل از انجام اين پژوهش موارد بسياري را در رابطه با فعاليت گردشگري از ايران از وضعيت موجود تا وضعيت مطلوب در بر مي گيرد. اين طرح با توجه به خروجي آن داراي نقاط قوت و ضعفي كه نقدي همه جانبه را ضروري ساخته است. از اين منظر سعي بر آن است كه نتايج و خروجي هاي حاصل از اين طرح توسط نگارنده مورد ارزيابي قرار گيرد.هرچند اين نكته قابل ذكر است كه اين امر نه به معناي رد تمامي طرح و نه به معناي قبول دربست اين طرح مي باشد. در وهله اول در اين قسمت به بيان يكي از خروجي هاي مهم اين طرح مي پردازيم.

در رابطه با منطقه بندي گردشگري در ايران هفت منطقه گردشگري  كه در طرح توسعه ملي گردشگري ايران مشخص شده اند به شرح زير مي باشد :

ý  منطقه 1 منطقه البرز مشتمل بر استان هاي ساحلي درياي خزر ( مازندران و گلستان) ، استان هاي كوهستاني و كويري تهران ، سمنان ، قم ، قزوين و مركزي.

ý  منطقه 2    منطقه سبلان مشتمل بر استان ساحلي درياي خزر ( گيلان) ، استان كوهستاني اردبيل ، استان آذربايجان شرقي و دشتهاي استان زنجان.

ý  منطقه 3  منطقه غربي مشتمل بر استانهاي همدان ، آذربايجان غربي، كردستان ، كرمانشاه ، ايلام و لرستان.

ý  منطقه 4  منطقه پايتخت باستاني مشتمل بر دشتهاي استان خوزستان و منطقه كوهستاني استان چهارمحال بختياري .

ý  منطقه 5 منطقه قلب ايران (پرشيا) مشتمل بر استانهاي كوهستاني و كويري اصفهان و فارس و استان كوهستاني كهگيلويه و بوير احمد و استان ساحلي بوشهر.

ý  منطقه 6 منطقه كاروان جنوبي مشتمل بر استانهاي كويري يزد وكرمان و استان ساحلي هرمزگان.

ý  منطقه 7  منطقه مرزهاي شرقي مشتمل بر استان  خراسان و مناطق كويري و ساحلي سيستان و بلوچستان.

نقشه زير نشان دهنده منطقه بندي حاصل از طرح توسعه ملي گردشگري در ايران مي باشد.

 

 


۲ بازديد

گردشگر ي و گردشگر

لغت توريسم (Tourism) از كلمه تور (‏Tour) به معناي گشتن اخذ شده كه ريشه در لغت لاتين Tourns به معناي دور زدن، رفت و برگشت بين مبدا و مقصد و چرخش دارد كه از يوناني به اسپانيا، فرانسه و در نهايت به انگليس راه يافته است (Oxford, 1970, 189).در فرهنگ لغات مختلف در برابر توريسم معناهايي با مضامين مختلف به كار رفته است. به گونه‌اي كه در فرهنگ و بستر، توريسم به سفري كه در آن مسافرتي به مقصدي انجام گرفته و سپس بازگشتي به محل سكونت را دربر دارد، اطلاق مي‌گردد (Webster, 1973, 1218). در فرهنگ لغت لانگمن توريسم به معناي مسافرت و تفريح براي سرگرمي معنا شده است (Longman, 1988, 1712).در فرهنگ لاروس توريسم به معناي مسافرت براي تفريح [لذت يا رضايت] مي‌باشد ( Larousse , 1991, 3046).اين در حالي است كه در كشورهاي توسعه يافته واژه توريسم از قرن نوزدهم و به ويژه از اوايل قرن بيستم كه وسايل حمل ونقل سريع جايگزين وسايل قديمي گرديد از خود ارجاعي فردي به سوي كليتي جمعي براي سفر تغيير ماهيت داد.در عين حال به دليل اينكه در روند وجريان فعاليت هاي توريستي ، فعاليت هاي اقتصادي مختلفي همچون حمل ونقل ،جاده سازي ،ساختمان سازي ، صنايع غذايي ونظير اينها مورد نياز واقع شد واژه صنعت نيز به عنوان پيشوندي در كنار واژه توريسم قرار گرفت. امروزه واژه تركيبي صنعت توريسم در موارد بسياري به كار برده مي شود.

گردشگري به طور كلي به علت خصلت بين رشته‌اي خود قابليت نگرش‌هاي متفاوت را دارا مي‌باشد، كه خود سبب ارائه تعاريف بسياري از آن گرديده است. در تعاريف اوليه بيشتر بر بعد فاصله تأكيد گرديده و گردشگران بر مبناي فاصله‌اي كه از محل مسكوني داشتند، طبقه‌بندي مي‌شدند. به گونه‌اي كه كميسيون ملي گردشگري آمريكا (1973) در تعريف گردشگري داخلي فاصله پنجاه مايل را در نظر گرفته كه دربر گيرنده تمامي سفرها به جز سفر براي كار مي‌شد (Gartner, 1996, 5). تعاريف فاصله‌اي صرف نظر از خطا و اشتباهات، تنها به اين دليل كه كميتي اقتصادي و آماري را براي پديده گردشگري آماده مي‌كند، مورد قبول واقع گرديد. در حالي كه اين تعاريف فاصله‌اي به تنهايي نمي‌توانست گردشگري را به خوبي توصيف كند. آنها تنها بر جنبه تقاضا تأكيد داشتند و عرضه و همچنين اثرات ناشي از گردشگري را ناديده مي‌گيرند. از اين رو گردشگري به تعاريف ديگري احتياج پيدا مي‌كند. بر اين مبنا تعاريف ديگري ارائه مي‌گردد كه هر يك از آنها در ابعاد مختلف، گردشگري را توصيف مي‌كنند. در بعد جغرافيايي گردشگري زماني از فعاليت‌گذران اوقات فراغت يا تفريح كه مستلزم غيب شبانه از مكان مسكوني عادي است تعريف مي‌شود (Skinner, 1999, 280). از بعد اجتماعي نيز تعريف گردشگري، فصل مشترك بين زندگي عادي ساكنان بومي و زندگي غيرعادي گردشگران را دربر مي‌گيرد (Barnard, 1996, 552).

ساموئل بيگ ( Samuel  Begge) استفاده از لغت توريست ( Tourist) را به عنوان مسافر در سال 1800 ميلادي گزارش كرد ؛ و در سال 1811 يك مجله ورزشي انگليسي واژه توريسم ( Tourism ) را بكار برده است ؛ با اين وجود كه حدودد دو قرن آن زمان تا به حال مي گذرد اما هنوز تعريف عملي وقابل قبول ارائه نشده استSmit, 1989, 47)) .

با اين حال  سازمان جهاني گردشگري در سال  1993، گردشگري را مجموعه اي از فعاليتهاي افرادي كه به مكانهايي خارج از محل زندگي وكار خود به قصد تفريح واستراحت وانجام امور ديگر مسافرت مي كنند وبيش از يكسال متوالي و پياپي در آن مكان نمي مانند ، اطلاق مي كند ؛ معمولاً اهداف اين گردشگران عبارتند از : گذران اوقات فراغت ، تفريح ، سرگرمي، فراغت خاطر ، ديدار با دوستان  وآشنايان ، فعاليتهاي شغلي وحرفه اي ، معالجه پزشكي ، انگيز هاي مذهبي/ زيارت ، فرهنگي ونظير اينها را شامل مي شود .همچنين اين سازمان ، گردشگري را به سه دسته تقسيم كرده است :

- گردشگري داخلي (Domestic Tourism ) : ساكنان يك كشور  كه فقط داخل آن كشور مسافرت مي كنند.                                                   

 - گردشگري خارجي ( Inbound  Tourism) : افرادي كه ساكن يك كشور نيستند و به آن مسافرت مي كنند.

- گردشگري خروجي(  ( Outbound Tourism  : افراد ساكن يك كشور كه  به  خارج از كشور مسافرت مي كنند.

 به همه مسافراني كه به فعاليت گردشگري مي پردازند ، عنوان ديدار كننده ( Visitor) اطلاق مي شود با توجه به دلايل آماري ، از ديدار كنندگان بين الملل موضوع بحث را شروع مي كنيم ، ديدار كنندگان بين المللي به افرادي اطلاق مي شود كه به خارج از كشور محل سكونت خود ، حد اكثر12 ماه مسافرت نمايند وهدف اصلي آنها ديدار از آن كشورها باشد .

 


۲ بازديد

 

گردشگري و تكنولوژي

 

مدرنيته با توان پيش برندگي نوآوري هاي تكنولوژيكي توانست مسير تحول را بپيمايد.بنيان اين امر به تبديل علم به تكنولوژي بازمي‏گردد كه سرآغاز آن را مي توان در انقلاب هاي علمي بخصوص در زمينه فيزيك در قرون گذشته بازجست. نوآوري هاي تكنولوژيكي مابعد علم بود كه سبب گرديد علم و تكنولوژي با يكديگر حصار محكمي كه بين واقعيت / غيرواقعيت ، طبيعي / مصنوعي ، ارگانيك / غير ارگانيگ ، بيولوژي / تكنولوژي ، انساني / ماشيني و ذاتي / اكتسابي وجود داشت به تدريج ضعيف كرده و از بين ببرند(Best,1999,151) و اين فرصت را براي مدرنيته مهيا نمايند كه به عنوان يك رويداد معرفت شناختي راز پنهان در ماهيت تكنولوژي را آشكار كند و نشان دهد كه چگونه عقلانيت ناشي از تكنولوژي به انسان مدرن امكان مي دهد تا از قيد و بندهاي جوامع پيشامدرن رها شود (Feenberg,1999,3) .بدين‏دليل در روند مدرنيته تكنولوژي به عنوان ابزاري فني در اصل به منزله كمك هاي اضافي و به مثابه ابزار مصنوعي براي اندام‏هاي انسان يا به منزله نظام ها و دستگاههاي فيزيولوژيكي تمهيد مي شود كه وظيفه اش به حداكثر رساندن خروجي و به حداقل رساندن ورودي است ( ليوتار،137،1380).در اين روند با جايگزيني تكنولوژي و عقلانيت ناشي از آن خصلت تكنولوژي به اجرا درمي‏آيد و جامعه را به سمتي سوق مي دهد كه از آن به عنوان « مك دوناليزه شدن » ياد مي گردد(ريتزر،785،1380).

تكنولوژي در مدرنيته از يك سو تعيين كننده اهداف و همچنين شيوه رويكرد به آنها و باز هم مهمترين شيوه دور افتادن « نگرش تكنولوژيك» از پرسش‏هاي هستس شناسي بنيادين مي باشد(احمدي،1377،107) و از ديگر سو مرزهاي خود را فراتر از محيط هاي جغرافيايي ايدئولوژي مي‏گستردو برخلاف دوران گذشته كه محيط جغرافيايي تكنولوژي كوچكتر و محدودتر از محيط جغرافيايي ايدئولوژي بود ، حوزه نفوذ و محيط جغرافيايي تكنيك هاي جديد فراتر و گسترده تر از جغرافياي تحت حاكميت ايدئولوژي ، شكل گرفت(پاپلي يزدي،13،1369). در اين راستا اقتصاد سرمايه داري همتنيده با مدرنيته با جابجايي تكنولوژي متكي بر دانش پوزيتويستي واقعيت را به تصرف خويش در آورده و در نتيجه شانس عادلانه و برحق بودن خود را افزايش مي دهد. براين مبنا تكنولوژي ، تجلي رويكرد فرهنگ مسلط و كنترل كننده‏اي مي شود مه در دوران مدرن با بهره‏گيري از انسان‏ها باعث پيدايش اشكال تازه نفوذ و تسلط جامعه بر فرد مي‏گردد(ماركوزه،159،1362).تكنولوژي مدرن با حالت تضاد دروني خود از يك سو طبيعت را براي زندگي انضباط بخشيده و از ديگر سو چون نيرويي ويرانگر طبيعت را دستخوش تغيير بسيار مي كند.تكنولوژي مدرن از يك سو با خلق شبكه ارتباطي مربوط به خود فشردگي و انقباض «زمان ـ فضا» را در مفهوم سياره‏اي سبب گرديده(Harvey,1989,307 ) و از ديگر سو با پيوندي جداناپذير با علوم انساني ، تكنولوژي قدرت رادر كردارهاي اجتماعي نمودار ساخت.پيوند ناگسستني تكنولوژي و جامعه رويكرد به امر اجتماعي را متفاوت از جوامع سنتي ، شكل ديگري بخشيد.انسان مدرن در پارادوكس تسهيل‏كنند‏گي  و تحميل‏كنندگي تكنولوژي مدرن ، گريز از زندگي مدرن در زمان فراغت و پذيرفتن آن را به عنوان امر واقع ، تجربه كرد.در اين ميان گردشگري بر بستري از نوآوري‏هاي تكنولوژيكي شكل گرفت و تاثيرپذيري آن در كنش حاصل از پارادوكس تكنولوژي مدرن تجلي يافت.اين تاثيرپذيري در دو بعد صورتبندي خاصي از گردشگري را نمودار ساخت كه مي توان آنها را در چارچوب تاثيرات مستقيم و غير مستقيم مورد بررسي قرار داد.

 

تاثيرمستقيم نوآوري‏هاي تكنولوژيكي پيدايش گردشگري به عنوان يك امر قابل انجام بود.به‏گونه‏اي كه تجلي آن را مي توان در تسهيل ارتباطات بازجست.نوآوري‏هاي تكنولوژيكي در زمينه حمل و نقل به عنوان يكي‏از با اهميت‏ترين اصول گردشگري امر سفر را براي گردشگران در چارچوب وسيله نقليه ايمن و شبكه راههاي وسيع و گسترده امكان پذير نمود و انجام گردشگري‏را گسترش داد.رسيدن به مقاصد دور در مدت زمان كوتاه و صرف حداقل هزينه در جابجايي‏ها باعث شد تا مراكز اقامت گردشگران در مقاصد شكل گيرد و دريك همتنيدگي كامل ، روند سفر بين دو مكان يكي براي گريز و ديگري براي ماوايي كوتاه مدت و دمي آسودن از ازدحام مدرن را شكل داد.مثالي بارز در اين زمينه مي تواند راه‏آهن باشد.زيرا تاريخ گردشگري با تاريخ راه آهن رابطه بسيار نزديكي دارد.راه‏آهن به عنوان وسيله حمل و نقل راحت و قابل اطمينان ، جمعيت انبوهي را براي مسافرت به سوي خود جلب كرد و اين خود در يك رابطه مستقيم گسترش روزافزون راه آهن را در سراسر قاره اروپا سبب گرديد.مقامات و مسئولان راه‏آهن در اروپا با توجه به اين مساله پيشقدم تاسيس هتل و تاسيسات مناسب در مسير راه‏آهن شدند.احداث راه آهن در مناطق زيبا و كوهستاني اروپا يكي از اولين اقدامات بود كه براي جلب و جذب گردشگران نقاط مختلف دنيا به عمل آمد.در اين راستا با پيدايش و توسعه شبكه راه‏آهن در قرن نوزدهم تحولات چشمگيري در توسعه گردشگري و حمل و نقل كالا و مسافر به وجود آورد.شبكه راه‏آهن اگر چه گران تمام مي شود و پرخرج است در عوض توانسته است براي مسافران ، بازرگانان و گردشگران رفاه ، سرعت و نظم رفت وآمد در رعايت ساعات پيش بيني شده را تضمين كند(رضواني، 1374، 57 ـ42).

ديگر نوآوري هاي تكنولوژيكي در زمينه حمل و نقل نيز همانگونه كه در مورد راه آهن بيان شد با تاثيري گذاري هاي متفاوت عمل نمودندو جريان گردشگري را در روند مدرنيته تسهيل نمودند.بخصوص در اين ميان اختراع اتومبيل در اواخر سده نوزدهم ميلادي و بعد از آن هواپيما در سده بيستم تحول عظيمي را در امر گردشگري سبب گرديدند.از اين لحاظ نوآوري‏هاي تكنولوژيكي در تاثيرگذاري مستقيم خود به عنوان تجلي عيني جريان دانش گردشگري را تسهيل نمودند.به اين امر در تبارشناسي گردشگري در بخش بعدي بيشتر خواهيم پرداخت و نوآوري‏هاي تكنولوژيكي به عنوان دانش حاكم در صورتبندي نظام گفتماني پيرامون گردشگري مورد بررسي قرار خواهد گرفت.

 

در بعد ديگر تاثير‏گذاري غير مستقيم نوآوري‏هاي تكنولوژيكي بر گردشگري در ابعاد اقتصادي و آجتماعي ـ فرهنگي مدنظر مي باشد.از آنجا كه مدرنيته در ابعاد متافيزيكي خويش با خرد ناشي از انسانگرايي و با تكيه بر دستآوردهاي تكنولوژيكي تسهيل زندگي هرروزه را هدف قرار داد (احمدي،372،1377) و از اين رهگذر فرآيندهاي فرهنگ ، سياست و اقتصاد را درهم آميخت؛ نظامي را پديد آورد كه در چارچوب نوآوري‏هاي تكنولوژيكي با دخالت در تمامي شئون ، زندگي انسان‏ها را بلعيد و هر جهش را واپس زد(ماركوزه،33،1362).مدرنيته يك نوع قالب بندي براي زندگي انسان‏ها ارائه كرد كه بايد در يك آرمانشهر تكنولوژيكي به كمال برسد(آشوري،13،1375).پيدايش و تكوين جوامع شهري و گسترش روز افزون شهرنشيني  همراه با كم شدن زمان كار و تفكيك آن از زمان فراغت و تعيين يك تقويم كار روزانه و هفتگي (رضواني،35،1374) خود نتيجه اين كمال گرايي مدرنيته در به نظم درآوردن زندگي انسان‏ها بود.در اين ميان اين روند كه با كمك توسعه تكنولوژيكي صورت گرفت تاثيرگذاري غير مستقيمي بر گردشگري داشت كه مي توان انها را در موارد زير بيان نمود(قره نژاد،61،1374):

 

 

·   افزايش درآمد سرانه كه خود افزايش تقاضا براي گردشگري را سبب گرديدو سفر به ديگر مناطق را امكان پذير نمود.افزايش در امد سرانه توانمندي از جا بركندگي انسان مدرن را براي سفرهاي با مقياس زياد را پديد آورد.

·   بار مالي سرپرست خانوار در راستاي اشتغال ديگر افراد خانوار در مشاغل مختلف براي هزينه هاي اوليه خانوار كاهش داد .افزايش درآمد خانوار انجام سفر براي گذران اوقات فراغت و گردشگري را در روندي از پس انداز درآمد امكان پذير نمود.

·   تقليل ساعات كار و افزايش ساعات فراغت از كار در روندي از تفكيك اين دو امر در روند مدرنيته، بنيان زماني را براي گردشگري فراهم آورد اين خود در حجم تقاضا براي گردشگري تاثير گذار بود.

·   مهيا نمودن زمينه استراحت و فراغت به عنوان تجديد نيرو براي شاغلان از سوي ارگانهاي مختلف به صورت يك مساله سياسي و اجتماعي در آمد. به دنبال اين مساله موضوع افزايش قدرت خريد و امكان سير و سفر براي تمام جامعه در سياستگذاري‏هاي رشد اقتصادي دولت‏ها اجتناب ناپذير گرديد.

 

بر تمامي اين موارد بايد تاثيرگذاري غير مستقيم تكنولوزي را در بعد اجتماعي ـ فرهنگي بر گردشگري افزود كه در راستاي ازدحام و تراكم ناشي از مدرنيته ، گريز از زندگي مدرن براي مدتي كوتاه و استراحت در مكاني دور از زندگي مدرن را سبب گرديد.ازدحام حاصل از مدرنيته در تبلور عيني جدا سازي فضاي شهري در روندي از ، اينجا مردم ، آنجا ترافيك/ اينجا كار ، آنجا خانه/ اينجا اغنيا ، آنجا فقرا و در ميان آنها موانعي از چمن و سيمان (برمن،204،1380) ، انسان مدرن را زير فشارهاي عصبي و رواني قرار داد و گريز از اين محيط را به عنوان راهكاري براي دوربودن كوتاه مدت و تمدد اعصاب و استراحت در چارچوب گردشگري سبب شد.از اين رو انسان مدرن در زير  فشار حاصل از گشتل تكنولوژي در دوره مدرن كه در پيرامون ماهيت چندگانه تكنولوژي شكل دهنده كنش انسان بود رويكرد به گردشگري را به عنوان گونه‏اي از گذران اوقات فراغت برگزيد.


۲ بازديد

گردشگري و عدالت جويي[1]

(گردشگري عدالت  جويانه فعاليتي نوين يا بازنگري گذشته)

نويسنده:  دكتر حميد ضرغام

 

«سفر، به عنوان دوري از مامن معمول و گريز از قيد و بندهاي زندگي روزمره،

 پرطرفدارترين راه گذران اوقات فراغت شده است.»

  رويكرد به موضوع

با گذشت بيش از نيم قرن توسعه گردشگري نوين در سطح جهان، اين فعاليت به عنوان يك موضوع داراي وجهه ملي براي كشور ما مورد تاييد قرار گرفته و در عين حال مشخص شده است كه تكيه بر مدل هاي سنتي توسعه گردشگري پاسخگوي نيازهاي كشور نيست. درواقع، پيروي از اين مدل ها كه اغلب، تضمين منافع سرمايه  گذاران را در اولويت دارند، منجر به گسترش مشكلات محيط زيست اجتماعي و طبيعي شده و مآلا كاهش دارايي هاي گردشگري را در پي دارد. هرچند راهبرد مدون، روشن و واحدي براي پاسخگويي به نيازهاي توسعه گردشگري نوين كشور وجود ندارد. مع هذا، آشكارا روشن است كه سرمايه  گذاري براي دستيابي به محصول نوين گردشگري، بايد هسته مركزي همه راهبردها باشد. اين سرمايه گذاري دامنه گسترده اي از ايجاد، بهسازي و ارتقاي تسهيلات و خدمات مكان هاي اقامتي تا احياي فرهنگ زيستي و اجتماعي كهن و توسعه محصولات ابتكاري و نوين (كه محرك اشتياق سفر و گردشگري در سطوح مختلف فردي و اجتماعي است) را شامل مي شود.

درسند چشم  انداز بلندمدت جمهوري اسلامي ايران نيز نه تنها بر توسعه هاي نوين تاكيد شده است بلكه گسترش و يا نوسازي دارايي هاي موجود به عنوان يك اولويت مطرح شده است. به هر حال هدف اساسي از ارائه هر برنامه توسعه، شتاب بخشيدن به هم  پيوندسازي فعاليت بخش  هاي مرتبط با گردشگري، تنوع بخشي به اقتصاد ملي و افزايش درآمدهاي دولت، كاهش آسيب   پذيري ملي در مقابل شوك  هاي بيروني، افزايش خوداتكايي، پويايي و نهادينه   سازي فرايند توسعه به علاوه توسعه فرآيند مردم  سالاري ديني، تقويت جامعه مدني و عدالت  محور است. بدون توجه به اين تلاش  ها، مسائل اقتصادي و اجتماعي كشورهمچنان بحراني خواهند ماند و بسياري از تعهدات مالي در برابر جامعه جهاني قابل تحقق نخواهند بود.

گردشگري، فعاليتي فرهنگي

تحليل رفتارهاي انسان  ها در سال هاي پاياني قرن بيستم و سال هاي آغازين قرن جديد نشان مي  دهد كه سفر، يعني دوري از مامن معمول و گريز از قيد و بندهاي زندگي روزمره، ملاقات با ديگر فرهنگ ها و درك ناشناخته ها، پرطرفدارترين راه گذران اوقات فراغت شده است. همزمان با اين تغيير رفتارها شبكه  اي از بنگاه هاي اقتصادي كه وظيفه اصلي  شان فراهم  سازي تسهيلات و خدمات براي پاسخگويي به خواست ها و نيازهاي اين مسافران است، توسعه پيدا كرده  اند. فعاليت اين مسافران (كه تعدادشان نيز هر روز در حال افزايش است) به همراه مجموعه حرفه  هاي مختلفي كه تسهيلات و خدمات موردنياز آنان را تامين مي  كنند، كسب و كار نويني را به وجود آورده است كه صنعت گردشگري خوانده مي  شود.

در طول تاريخ بشر فعاليت مشابه ديگري كه بتواند ارتباط انسان هاي داراي مليت و قوميت هاي مختلف را در ابعادي اين  چنين ميسر سازد، سابقه ندارد. گردشگري براي مقصدهاي گردشگرپذير، نقش منبع حياتي ترميم اقتصاد محلي را عهده   دار است. به خلق فرصت  هاي شغلي نوين كمك مي  كند، موجب توسعه و بهسازي زيرساخت  ها مي شود و منابع لازم براي حراست از ميراث فرهنگي و حفاظت از ميراث طبيعي را تامين و سطح رفاه اقتصادي مردم جوامع گردشگرپذير را بهبود مي  بخشد.

در دوران ما رشد طبقات مياني جامعه، توسعه فن  آوري اطلاعات در سطح جهان و همزمان با آن، افزايش درآمد قابل هزينه و وقت آزاد، گردشگري را به بزرگ  ترين فعاليت منفعت     آفرين بدل كرده است. بررسي سابقه توسعه گردشگري نوين نشان مي دهد پس از جنگ دوم جهاني، مردم مرفه     تر كشورهاي شمال هر روز در جوامع كمتر توسعه     يافته، جاذبه هاي نوين، آرامش  بخش، دلفريب و غريب مي  يافتند و كشورهاي جنوب آنان را به عنوان يك منبع درآمد ارزي، سرمايه گذاري، اشتغال، توسعه اقتصادي و تعادل منطقه اي با آغوش باز پذيرا مي  شدند. اين جوامع اغلب عقب  مانده، برنامه هاي ملي توسعه را با تكيه بر اين فرض كه منافع اقتصادي حاصل از گردشگري به تحريك ساير بخش     هاي اقتصاد به ويژه كشاورزي منجر مي شود، تنظيم مي  كردند. منطق آنان اين بود كه تقاضاي گردشگران براي تنوع بيشتر و كيفيت مطلوب  تر غذا، كشاورزان را به افزايش و تنوع محصولشان راغب خواهد كرد. مع هذا تجارب زيادي حاكي از آن است كه عدم توجه به اثرات دروني بخش هاي اقتصادي مرتبط با گردشگري، سناريوي ديگري از اثرات توسعه گردشگري را آشكار مي  كند: گردشگري، موجب افزايش واردات مواد غذايي مي شود. در نتيجه، توسعه آن هم به كشاورزي محلي لطمه مي زند و هم اندوخته ارزي كشور را از بين مي  برد.

گردشگري، صنعتي قدرتمند و تجارتي بزرگ

شوراي جهاني سفر و گردشگري (WTTC) درآمدهاي حاصل از اين پديده نو را براي سال 2002 معادل 4500 بيليون دلار تعيين كرده است. بنابر برآوردهاي اين سازمان، انتظار مي  رود تا سال 2012 درآمدهاي گردشگري از مرز 8600 بيليون دلار هم تجاوز كند.اين ارقام به معني 5/4 درصد افزايش سالانه تقاضا براي سفر و گردشگري است. علاوه بر اين، سفر و گردشگري توانسته است نزديك به 200 ميليون شغل ايجاد كند. يعني معادل 8/4 درصد اشتغالات در سطح جهان، مربوط به گردشگري است. به عبارت ديگر تقريبا از هر 8/12 نفر مشغول به كار در سطح جهان يك نفر در بخش سفر و گردشگري مشغول به كار است. انتظار مي  رود اين تعداد تا سال 2012 ميلادي به 250 ميليون شغل برسد. (WTTC,2003) بنابراين گردشگري در تمام جهان تبديل به صنعتي قدرتمند و تجارتي بزرگ شده است و در حال حاضر بزرگ ترين صنعت دنياست. مع الوصف بايد اذعان كرد به رغم اين توسعه، گردشگري دوران اوليه رشد خود را مي گذراند و انتظار مي رود در سال هاي آينده، به شكوه و عظمت چشمگيرتري دست يابد. اما آن چنان  كه از شواهد برمي آيد شكل اين توسعه به صورت گردشگري انبوه كه در سال هاي دهه 60 و 70 شاهد آن بوديم، نيست، بلكه اشكال نويني از فعاليت  هاي گردشگري توسعه يافته است كه به گردشگري جايگزين و يا گردشگري كيفيتي مشهورند. گردشگري طبيعت گردي (اكوتوريسم)، گردشگري فرهنگي، گردشگري مسئولانه و گردشگري پايدار از اشكال تكامل  يافته گردشگري دوران ما محسوب مي  شوند. گردشگري طبيعت  گردي سفرمسئولانه به پهنه طبيعت است. سفري كه محيط زيست را حفاظت كرده و به زندگي مردم محلي رونق و رفاه مي بخشد. برخي صاحب نظران آن را به عنوان زيرمقوله گردشگري پايدار يا بخشي از مفهوم گسترده   تر بازار گردشگري طبيعي تعريف مي كنند. اين گردشگري، مشتمل بر تجربه توام با يادگيري بوده، معمولا از طريق بنگاه هاي كوچك اقتصادي براي گروه­هاي كوچكتر انجام مي شود و بر محترم شمردن مالكيت مردم محلي تاكيد دارد.

در مقايسه با گردشگري طبيعت مبنا كه سفر به مكان   هاي طبيعي و بهره گيري از مواهب آن است گردشگري طبيعت   گردي منافع مردم محلي را نيز از جنبه هاي زيست  محيطي، اجتماعي فرهنگي و اقتصادي مطمح نظر قرار مي دهد. يك گردشگر طبيعت مبنا ممكن است فقط براي مشاهده پرندگان سفر كند. در حالي كه يك گردشگر طبيعت     گرد، همراه راهنماي محلي به تماشاي پرندگان مي   رود، در اقامتگاهي كه توسط مردم محلي اداره مي  شود، اقامت مي  كند و از طريق پرداخت هزينه هاي خود به اقتصاد محلي كمك مي  كند (Bunce, 1997).گردشگري پايدار همه بخش هاي فوق  الاشاره صنعت گردشگري را علاوه بر خطوط راهنما و عملگرهايي كه در جست وجوي كاهش اثرات زيست محيطي (علي الخصوص در مورد منابع تجديدناشدني) هستند، دربرمي گيرد (Coccossis & Nijkamp, 2000).

   صنعت گردشگري

ارائه يك تعريف قابل قبول از پديده گردشگري، به رغم حضور گسترده آن در زندگي اجتماعي دشوار است. به ويژه وقتي بخواهيم آن را به عنوان يك صنعت تعريف كنيم، دچار دردسر خواهيم شد. در نوشته  هاي مديريتي، صنعت به صورت شماري موسسه بازرگاني كه كالاها و خدمات مشابهي را توليد مي كنند و بنابراين در رقابت با يكديگر هستند تعريف مي شود (Wells, 1989). اين تعريف، از لحاظ مفهوم لغوي به هيچ روي با مفهوم صنعت گردشگري تطابق ندارد. بنگاه  هاي اقتصادي  اي كه گردشگري را تشكيل مي دهند (به رغم رقابت جدي  اي كه بخش  هاي مشابه با يكديگر دارند)، عموما كالاها و خدمات مكمل عرضه مي كنند تا كالاهايي كه رقيب يكديگر باشند. مثلا صنعت خطوط هوايي، صنعت هتلداري، رستوران و جاذبه ها با يكديگر رقابت نمي كنند. آن ها يكديگر را كامل مي كنند و متفقا به جهانگردان خدماتي را عرضه مي كنند كه امكان گذراندن تعطيلاتي توام باآسودگي براي آنان فراهم شود.

با اين همه، گردشگري يك صنعت نيست. گردشگري يك فعاليت است. اين فعاليت در اصطلاح بين  المللي زماني انجام مي شود كه مردم به منظور تفريح، بازديد از دوستان و اقوام، تحصيل، درمان و يا مقصودهاي تجاري از مرزي مي گذرند و حداقل 24 ساعت ولي كمتر از يك سال در محلي غير از مامن معمول زندگي و كار خود اقامت مي كنند (آن  هايي كه كمتر از 24 ساعت اقامت مي كنند از نظر سازمان جهاني گردشگري به عنوان سياح عبوري و يا بازديدكننده تعريف شده اند) و در طول اين مدت از مكآن هاي اقامتي و خدمات غذا و غيره بهره مند مي شوند.

به هر صورت، گردشگري چه به صورت يك صنعت نگريسته شود يا يك فعاليت، مجموعه اي از بنگاه هاي اقتصادي و سازمآن هاي مرتبط را دربرمي گيرد. اين مجموعه قابل تفكيك به هشت بخش مختلف است كه عبارتند از (Doswell, 2001):

اقامت، غذا و نوشابه ـ خدمات گردشگري ـ جاذبه ها و رويداد ـ  قانون  گزاري و هماهنگي ـ نمايشگاه ها و كنفرانس ها ـ حمل و نقل ـ تفريح و سرگرمي ـ  تجارت سفر

برنامه ريزي توسعه گردشگري

با نگاه امروزين، برنامه ريزي براي توسعه گردشگري، يك فرآيند مداوم و نموي است و بايد متناسب با تغيير شرايط سياسي، اقتصادي، فرهنگي و موقعيت محلي، قابل انعطاف بوده در عين حال به اهداف اساسي توسعه دست يابد. به اين لحاظ امروزه براي برنامه ريزي، رويكرد فراگير (comprehensive) و هم پيوند (integrated) را به كار مي برند. در اين شيوه برنامه ريزي، تمام بخش     هاي توسعه و تسهيلات و خدمات پشتيباني كننده، به يكديگر وابسته­اند و با محيط طبيعي و جامعه ناحيه مقصد، مناسبات مشترك دارند.

اجزاي نظام گردشگري، از ويژگي هاي خاصي برخوردارند كه بهره گيري از آن ها در برنامه حمايت از فقرا، توزيع دستيابي به هدف هاي عدالت گستري را تسهيل خواهد كرد. مهمترين اين ويژگي ها عبارتند از: نياز به مشاركت و كار گروهي، فرصت هاي شغلي براي زنان و جوانان، استقرار بر دارايي هاي طبيعي و فرهنگي متعلق به اقشار محروم     تر جوامع و تناسب با نواحي فقير. مع     الوصف از آن  جا كه استفاده از راهبردهاي گردشگري براي فقرا مراحل نخستين تكامل را مي گذراند و يا آن كه به اهداف خاصي محدود شده، تا به حال در برنامه هاي ملي توسعه، تاثيري اندك داشته است.

يك جنبه مهم در برنامه ريزي توسعه گردشگري كه معمولا مورد تاكيد قرار نمي گيرد، شركت دادن عامه مردم در فرآيند برنامه ريزي و تصميم گيري است. واقعيت آن است كه برنامه ريزي براي ساكنان يك ناحيه (يعني مالكان اصلي منابع گردشگري آن ناحيه) انجام مي شود و بنابراين بايد به آن ها فرصت داده شود تا در فرآيند برنامه ريزي و تعيين آن اشكال توسعه آتي گردشگري منطقه شركت كنند و ديدگاه شان را در مورد نحوه توزيع منافع حاصل و نوع جامعه     اي كه در آينده مي خواهند در آن زندگي كنند، اظهار نمايند. اگرچه درگير نمودن مردم در فرآيند برنامه ريزي، مستلزم تخصيص زمان بيشتري براي فرآيند برنامه ريزي است، اما از آنجا كه چنين صرف وقتي تضمين كننده حضور، حمايت و پشتيباني ساكنان محلي، از برنامه هاي تنظيم     شده و مشاركت سرمايه آنان در طرح هاي توسعه است از هر نظر قابل توجيه خواهد بود.

گردشگري فرهنگي

مقصود از گردشگري فرهنگي بحث درباره آن بخش از اين صنعت است كه به جذابيت  هاي فرهنگي توجه خاص مي كند. اين جنبه هاي جذاب متفاوت اند و شامل كارهاي انجام   شده، موزه  ها، نمايشگاه ها و از اين قبيل چيزها مي شود. در كشورهاي توسعه     يافته جذابيت  هاي فرهنگي شامل موزه  هاي هنري، نمايش  نامه ها، اركسترها و ساير برنامه هاي هنري و موسيقايي مي شود. مسافر به محل خاصي مي رود تا از يك موزه مشهور ديدن كند يا در سالني بنشيند كه اركستر ملي يا اركستر سمفوني برنامه اجرا مي كند. در منطقه هاي در حال توسعه اين مكان ها به صورت محل  هاي مذهبي، هنرهاي دستي يا فعاليت هاي فرهنگي درمي آيد.

گردش هاي فرهنگي و گردش با هدف ديدن منظره هاي طبيعي رابطه     اي تنگاتنگ با يكديگر دارند و در هريك از آن ها مي توان آثاري از ديگري را مشاهده كرد. مواجهه جهانگرد با واقعيت هاي طبيعي از جمله ويژگي ها و مزاياي اين گردشگري است. اين كه مردمان يك ديار چگونه ويژگي هاي طبيعي موطن خود را يك منبع افتخار، غرورآفرين و الهام     بخش به حساب مي آورند به ريشه  هاي فرهنگي آن ديار مربوط مي شود و مردم نسبت به حفظ و نگهداري از اين توآن ها احساس مسئوليت مي كنند. از گل و گياه گرفته تا هنر، سنت، معماري، مهندسي، صنعت و كشاورزي، همه در خدمت اين هدف قرار دارند. مسافرمي تواند اين ها را در مقصد تجربه كند. اين گونه گردش  هاي دسته  جمعي به مناطق در حال توسعه، داراي ويژگي منحصر به فرد آشنايي با فرهنگ و محيط است. مسافر به اهميت اين دو پديده پي مي برد و بر تجربيات خود مي  افزايد.

مكآن هاي توسعه نيافته از اين نظر جذابيت دارند كه جامعه و فرهنگ بومي يا محلي مي توانند اثرات بالقوه بر اين صنعت بگذارند. گردش  هاي فرهنگي، افراد متعلق به فرهنگ  هاي مختلف و گروه  هاي مذهبي سنتي و كساني كه به سيستم اقتصادي پيشرفته تعلق دارند، همه را در يك جا گرد هم مي آورد. گردهمايي اين افراد مختلف در بستر يك تجربه گردشي مي تواند اثرات بالقوه زيادي داشته باشد. به ويژه مي  توان اين اثرها را بر روي جامعه سنتي و محلي مشاهده كرد. براي مثال، امكان دارد جهانگرد يك قطعه از صنايع دستي به عنوان سوغات بخرد و آن را در اتاق خود بگذارد. خريد اين قطعه از صنايع دستي نوعي داد و ستد است. مثل هزاران داد و ستدي كه روزانه انجام مي شود، اما هنرمند سنتي، اين معامله را به عنوان نمادي از ايجاد رابطه خريدار با فرهنگ جامعه خود مي  داند. هنرمند با اين معامله مي خواهد سنت خاصي انتقال داده شود. بدين  گونه گردشگري فرهنگي فرصت هايي به وجود مي آورد كه افراد متعلق به فرهنگ هاي گوناگون، فرهنگ يكديگر را درك كنند و به غناي فرهنگ يكديگر بيفزايند. هرچند گاهي اوقات ممكن است اين شناخت، موجب سوء تفاهم و ياس طرفين شود.

گردشگري عصر نوين

عده زيادي از متصديان و مجريان گردش هاي دسته  جمعي برنامه هايي را به اجرا درمي آورند كه بر طبق آن گردشگران با فاصله گرفتن از دنياي مادي به مفهوم عميق تري از زندگي دست مي يابند و به فعاليت هاي مرتبط با امور معنوي (ماوراي طبيعي) مي پردازند. اين نوع گردشگري را گردشگري عصر نوين مي     نامند. گردشگري عصر نوين شامل سفرهايي مي شود كه با هدف فرهنگي انجام مي شوند. كساني كه خود را جزئي از نهضت عصر نوين مي دانند به اهميت يادگيري مطالبي از فرهنگ  هاي باستاني اعتقاد دارند. اين مطالب، شامل ورزش  هاي روحي، توجه به ماوراي طبيعت، انجام ورزش يوگا، روي آوردن به غذاهاي كاملا طبيعي و گياه  خواري مي شود. اين دسته از مسافران، اغلب به مكآن هاي مقدس باستاني كه به عصر پيش از مسيحيت تعلق دارد روي مي آورند. غالبا اين نوع مسافرت ها به گونه  اي است كه مردم به ديدن بناهاي گذشته و تاريخي و شاهكارهاي معماري مي  روند. براي مثال اهرام مصر را منبع الهام     بخش و انرژي     زا مي  دانند كه خطوطي از انرژي به وجود مي آورد كه محيط زمين را دور مي     زند.

شاخه ديگري از سفرهاي عصر نوين، حول محور سلامت جسم دور مي     زند. به اين صورت كه افراد از طريق ورزش  هاي فكري، يوگا، ماساژ و روي آوردن به گياه  خواري و رژيم  هاي گوناگون درصدد حفظ سلامت خود برمي آيند. واقعيت اين است كه كسب سلامت از راه هاي طبيعي، موجب مي شود انسان از نظر روحي و فكري آرامش خاطر پيدا كند. از آن جا كه گردش يا سفرهاي عصر نوين نسبتا تازگي دارد، هنوز آمار دقيقي درباره تعداد مسافران اين بازار در دست نيست.

گردشگري عدالت  جويانه

گردشگري عدالت  جويانه اصطلاح خاص نويني است. اين اصطلاح براي آن دسته از ابتكارات گردشگري كه هدفشان اساسا دستيابي به معيارهاي پايدار اجتماعي و زيست   محيطي است به كار برده مي شود. اشكال متنوعي از اين نوع گردشگري وجود دارد كه از جمله مواردي كه جوامع از لحاظ تاريخي ستمديده فرصت پيدا مي كنند آثار ستم ها و تجارب خطاهاي گذشته خود را با بازديدكنندگان درميان بگذارند. اين نوع گردشگري، به ويژه در مناطقي كه درزمره نواحي فقير وعقب نگه داشته شده به شمار مي  روند، اجرا مي شوند. هدف اصلي تورهاي مربوط به اين نوع مناطق، آموزش دادن به گردشگران و مردم است نه ايجاد دل نگراني و هراس در آنان. اين تورها معمولا براي گردشگران كشورهاي غربي اي كه با نيت كمك به امور توسعه و حفاظت به كشورهاي جهان سوم سفر مي كنند برنامه ريزي مي شود، اما در عين حال مي  تواند با مقصود ارتقاي وفاق اجتماعي براي ساكنان بومي هم انجام شود. گردشگري عدالت   جو در جست  وجوي تحصيل تفاهم متقابل، همبستگي و تساوي بين همه ذي  نفعان اين فعاليت است. روشن است كه چنين رويكردي مستلزم رابطه اي وراي يك داد و ستد سطحي اقتصادي است. در بساري از اشكال گردشگري، مردم محلي براي جبران خسارت ها و التيام عدم تعادل و ناهماهنگي هايي كه گردشگران در مقصدهاي گردشگري ايجاد مي كنند، متحمل هزينه هاي فراوان مي شوند، در حالي كه اين نوع گردشگري (گردشگري عدالت  جويانه) خود به التيام آلام و رفع نابرابري ها كمك خواهد كرد. به لحاظ نظري گردشگري عدالت  جويانه يعني گردشگري  اي كه هم وابسته به ارزش هاي اخلاقي است و هم منصفانه است.

اين نوع گردشگري از ويژگي هاي زير برخوردار است:

- بين بازديدكنندگان و بازديدشوندگان اشتراك منافع به وجود مي آورد.

- تفاهم متقابل و روابط مبتني بر تساوي، اشتراك منافع و احترام متقابل را ترغيب مي كند.

- از خوداتكايي و خودمختاري جوامع محلي حمايت مي كند.

- منافع اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي محلي را بيشينه  سازي مي كند.

مع هذا اين كه آيا اين عنوان نشانه نوعي تغيير واقعي در طراحي برنامه هاي نوين گردشگري است و اين كه چه كسي اجراي برنامه هاي اين فعاليت و تجربه گردشگران را كنترل مي كند، با ابهاماتي مواجه است كه فقط در جريان عمل مي توان به آن ها پاسخ داد. اشكال زير برخي انواع گردشگري عدالت جويانه را مطرح مي كند:

ميزبان از ستم هاي گذشته خود براي ميهمان حكايت مي كند

در بسياري از كشورها جمعيت بومي و گروه هاي ديگر بر مبناي نژاد، قوميت و يا اعتقاداتشان تحت ستم بوده اند. يكي از راه  هايي كه مردم ستمديده، درگير بخش گردشگري شده اند عرضه تورهاي ميراث تاريخي است. اين تورها موجب درك عميقتر گردشگران از حقوق بشر و موضوعات عدالت  خواهانه است و در عين حال براي مردم محلي فرصت بيرون ريختن عقده هاي دروني، بازگويي قصه رنج هاي گذشته و بازنگري رفتارهايشان فراهم مي شود. اين تورها در جست  وجوي آن نيست كه ميراث فرهنگي گذشته را به داستآن هايي رويايي، پرجلال و شكوه و يا ساده و قابل ستايش تبدل كند. بلكه به روشني از ظلم تاريخي اي كه بر سر مردم ناحيه ميزبان رفته و اثري كه بر زندگي امروز آنان دارد، حكايت مي كنند.

موزه ها بهترين ابزار انتقال اين قصه ها محسوب مي شوند و اثر اين تعامل در تصميم  سازي  هاي ملي هر دو دسته، هم ميزبان و هم ميهمان غيرقابل انكار است. مع  هذا چالش هاي جدي اي فراروي كساني كه مي     خواهند بين توسل به اشكال معمول گردشگري و گردشگري عدالت جويانه (كه به مردم اجازه بازنگري آنچه بر آنان گذشته است را مي دهد) وجود دارد. يك تعادل پايا و دائمي بين نياز به بازار پايدار و نياز به صداقت سياسي وجود دارد. اين دو وجه، لزوما هميشه سازگار هم نيستند. مثلا آيا كسي خطر تغيير توجه گردشگران مشتاق شناخت ظرايف هنرومعماري باستاني ايران به آشنايي با ظلم هايي كه شاهان به رعيت كرده اند را مي پذيرد؟ بنابراين اگر چه تورهاي ميراث تاريخي امكان دريافت شناخت عميق     تري از تاريخ يك كشور را فراهم مي  سازد و به مردم بومي با بازگويي تاريخ گذشته شان احساس استقلال مي دهد، اما فقط براي عده     اي خاص از انبوه گردشگران جذابيت دارد.

توسعه فهم گردشگران از موضوعات فقر

تورهاي معمول، فقط با بردن گردشگران به نواحي عقب     مانده و فقيري كه پيش از اين از سوي تورگردانان منع شده بودند، گردشگران را با نتايج تهيدستي آشنا مي كنند. معمولا به برنامه  ريزان تور توصيه مي شود شهرك  ها و جاهايي نظير حلبي  آبادها را از برنامه تورگردانان حذف كنند و اساسا گردشگران را از بازديد آن بخش از زندگي اجتماعي و اقتصادي مردم مقصد كه موجب تشديد نابرابري ها شده، منع مي كنند. در حالي كه اگر هدف، هم     پيوندي بيشتر اقتصاد و جامعه باشد، گردشگران بايد به بازديد از مناطقي كه پيش از اين كنار گذاشته شده بودند، تشويق شوند.

حاشيه شهرها به سكونت گاه هاي مجزا، عاري از خدمات معمول شهري و برخوردار از منطقه ناخوشايند ظاهري تبديل شده است. اگرچه مردم مختارند هرجا كه مصلحت بدانند اقامت گزينند ولي اغلب به جهت فقر اقتصادي مجبور به اقامت در اين نواحي شده اند. برخي نيز به سبب شبكه خاص ارتباطات اجتماعي كه ساخته     اند اين مناطق را براي سكونت ترجيح مي دهند. مهم  ترين برداشت گردشگران از اين مناطق و ارتباط با ساكنان آن درك عميق تر آنان از تنوع و پيچيدگي زندگي و اصلاح ديدگاه كليشه  اي از نوع معيشت و اخلاق اجتماعي ساكنان اين مناطق است.

پيش از بازديد، تصوير عمومي اين مناطق برخوردهاي خصمانه، كابوس مواد مخدر، زندگي متمركز بر محور خرافات، ستيزهاي قبيله  اي، شرارت و جنايت است. ليكن پس از بازديدها به شناخت ابعاد محروميت هاي اقتصادي و اجتماعي كه مشخصه اصلي اين     گونه مناطق است، تغيير خواهد يافت. تجربه ناخوشايندي  هاي ناشي از اختلافات فاحش طبقات اجتماعي، تهيدستي و بي  ثباتي سياسي بخشي از تجارب گردشگري  اي محسوب مي شود كه كاملا از گردشگري انبوه جدا شده است. اين نوع تورها مي توانند به صورت يك گردش عجيب و غريب در نظر گرفته شوند و يا گشت  هايي كه موجب درك عميق     تر از عدالت و نابرابري  هاي اجتماعي فرهنگي و اقتصادي اقشار مختلف اجتماعي خواهد شد.

كار داوطلبانه با گردشگران

بسياري از گردشگران مايلند در طول بازديد خود به جاي لم دادن يا چشم دوختن به مناظر دلنواز طبيعي، ضمن برخورداري از هواي خوش، سكوت و دوري از هياهوهاي معمول كار و زندگي روزمره و تعامل با ديگران فعاليتي ارزشمند براي جامعه ميزبان و يا موثر براي حفظ محيط زيست انجام دهند. مثلا موسسه نقشه  برداري از اين انگيزه جوان  ترها بهره گرفته، ضمن آنكه به آنان حرفه اي را آموزش مي دهد كه از توانايي  هايشان درپيشبرد امور خود بهره گيري مي كند. سازمان هايي كه كارهايي براي اين قبيل گردشگران پيشنهاد مي كنند به طور قابل ملاحظه اي متفاوتند.

احتياج به مفهومي نو

مقصود از نگارش اين سطور، جلب توجه به موضوعات مختلف گردشگري از زاويه مهرورزي و عدالت پروري است. اين مهم محرز شده است كه توسعه گردشگري انبوه در كشور ما در شرايط دوران كنوني، چاره  ساز نيست. بلكه گردشگري كشور ما نيازمند خلق مفاهيم نو بر مبناي حقوق انساني و فرهنگ بومي است. گردشگري عدالت  جويانه يكي از اين نوع مفاهيم است كه براي جايگزيني با گردشگري انبوه مطرح شده است. ايده ماوراي اثر متقابل بين عدالت و گردشگري، منبعث از روابط ميان جامعه اي و ميان فرهنگي است. بنابراين ايده، تلاش مي شود تا با برنامه ريزي و سامان دهي، از جنبه  هاي منفي توسعه گردشگري انبوه پرهيز شود و در اين رويكرد خواسته هاي مردم محلي، نخستين اولويت را دارند. با اين اولويت، پايداري اقتصادي، توسعه فرهنگي و اجتماعي در عين حفاظت از ميراث طبيعي و محيط زيست تضمين خواهد شد.اين نوع گردشگري بستر مناسب  تري براي تعامل مردم محلي با سرمايه گذاران غيرمحلي فراهم مي سازد.

يك عنصر اساسي در رابطه بين گردشگر و جمعيت محلي، نقشي است كه گردشگري مي تواند با خلق فرصت هاي شغلي و منابع در ارتقاي استانداردهاي زندگي، آموزش و بهداشت مردم محلي ايفا كند. مع  الوصف بايد از غلبه گردشگري بر اقتصاد محلي ممانعت كرد. لازم است بخشي از منابع، براي توسعه كشاورزي و حراست از همه فضاهاي لازم براي هماهنگي اقتصادي اجتماعي جامعه تخصيص داده شوند. براي چنين توسعه اي دستورالعمل مدون وجود ندارد، بلكه بايد به جست  وجو براي يافتن راه­هاي توسعه گردشگري به وجهي كه حافظ منافع فرهنگي و طبيعي باشد، پرداخت، ضمن آنكه از جوامع محلي قائم به ذات براي مشاركت دعوت شود يعني گردشگري اي كه بخشي از توسعه پايدار باشد.

 


[1] - منبع: خردنامه همشهري، شماره 81

 


۲ بازديد

گردشگري روستايي وتوسعه[1]

( يك نگرش منطقه اي )

 

 

مقدمه

«دريغا دره ي سر سبز وگردوي پير / وسرود سرخوش رود / به هنگامي كه ده /

درد وجانب آب خنيا گر / به خواب شبانه فرود شد» احمد شاملو

ساختار شكني هاي[2] نگر ش پسا مدرن در فرآيندهاي تكثر گرا و مركز گريز به تمايز زدايي از تمامي عرصه هاي زندگي مدرن منتهي گرديد. يكي از اين تمايز زدايي ها ما بين كار و اوقات فراغت مي باشد كه گردشگري را به عنوان گونه اي از گذران اوقات فراغت در يك همتنيدگي كامل با كار قرارداده وبه جزئي از زندگي معاصر تبديل كرده است . گردشگري امروزه در يك كليت انسجام يافته و به عنوان يكي از واقيعت هاي جهاني شدن، بر پايه نوآورهاي تكنو لوژيكي ـ  اطلاعاتي و قابليت هاي انقلاب مديريتي تغييرات بسياري را در سطوح تشكيل دهنده خود تجربه كرده و در مفهومي از فشردگي زمان و فضا ،گردشگري را به عنوان پديده اي جغرافيايي از جابه جايي انسانها در فضا ، جلوه ديگري بخشيده است.

يكي از تغييرات ناشي از تحولات پسامدرن در جريان گردشگري رشد سفرهاي انفرادي بر پايه تأملات فرهنگي و(( تجربه چيزهاي متفاوت ))مي باشد كه در روندي از تقويت حس نوستا لژي [3] نسبت به گذشته / اصالت و اهميت ميراث طبيعي ، فرهنگي وتاريخي در دور نمايي گردشگر 3تسهيل شده است. هر چند هنوز اكثر گردشگران به دنبال چهار(( s )) معروف مي باشند ولي رشد سفرهاي انفرادي ـ اكتشافي گردشگري در طي سالهاي اخير نشان گذر از گردشگري انبوه به گردشگري مطبوع است كه تفاوت هاي تجربه گردشگري را باز مي نمايد.

گردشگري روستايي نيز به عنوان يكي از گونه هاي گر دشگري مطبوع مطرح بوده كه در بر گيرنده يك گرايش به ريشه ها ، يك احساس سنتي در حال رشد همراه با خواست درك تمامي ابعاد محيطي در تجربه گردشگري مي با شد گردشگري روستايي به سبب عواملي همچون شهر نشيني، علاقمندي به ميراث طبيعي،  فرهنگي و تاريخي ، نگراني هاي محيط زيست، شيوه سالم زندگي شهري و امتناع از فرهنگ مصر ف گرايي درسالهاي اخير شكل گرفته و توسعه يافته است. گردشگري روستايي با قرار گرفتن در دو سوي يك جريان گردشگري از يك سو نشان دهنده گردشگري با ويژگي هاي چون انعطاف پذيري ، تركيب همراه با سفارش محصولات براي نيازهاي انفرادي مصرف كننده بوده و از ديگر سو با توجه به ارزش ها واثرات ناشي از اين گونه گردشگري رويكردي مطرح در كنار ديگر گزينه ها ي تو سعه همه جانبه فضا هاي روستايي محسوب مي گردد كه مي تواند در حمايت از سيا ست هاي كشاورزي وحفاظت از محيط زيست ايفاي نقش كند بر اين اساس لازم مي آيد تا گردشگري روستايي در يك نگرش منطقه اي مورد توجه قرار گرفته و در برنامه ريزي منطقه اي بعنوان رهيافتي موثر در توسعه منطقه اي مدنظر قرار گيرد.بدين گونه گردشگري روستايي بررسي شده و راهكارهاي لازم براي اثر بخشي مثبت اين گونه از گردشگري در فضاهاي جغرافيا يي، اخذ گردد.

گردشگري روستايي

 جريان گردشگري روستايي را مي توان زمينه اطلاقي به گردشگراني دانست كه در يك روستا با در نزديكي آن اقامت كرده ودر مورد زندگي و محيط محلي آن آگاهي كسب مي نمايند؛ يا مي توان به گردشگراني  اشاره كرد كه با خانواده هاي كشاورز زندگي كرده و در مورد فعاليت هاي كشاورزي چيزهاي مي آموزند ويا مي توان گردشگراني را كه در يك روستا يا دهكده ماهيگيري با خانواده صيادان زندگي كرده وبا آنها به صيد مي روند را به عنوان گردشگراني روستايي بر شمرد.با اين وجود نبايد از درك اين نكته غا فل بود كه گردشگري روستايي مي تواند در بر گيرنده يك  گستره وسيعي از گونه هاي مختلف گر دشگري باشد .

تعاريف بسياري از گردشگري روستايي وجود دارد در يك مفهوم كلي مي توان گردشگري روستايي  را((فعاليت گردشگري در محيط روستا))دانست ويا در يك حوزه كاربردي وسيع تر ان را((فعاليت هاي گردشگري در حوزه غير شهري كه فعاليت انساني در آن{ اقتصاد وابسته به زمين } مخصوصا كشاورزي در جريان است))تعريف نمود  اما ذكر اين نكته ضروري است كه اگر گردشگري روستايي را بخواهيم بنا به تعاريف فوق تنها به تمامي فعاليت هاي گردشگري فقط در محيط روستا فرو كاهيم از درك تمامي ابعاد آن ناتوان خواهيم بود هر چند در ابعاد وسيعتر نيز همچون محيط غير شهري گونه هاي متعدد ومتمايزي از گردشگري را بدون رابطه اي منطقي در كنار هم قرار داده ايم بر اين مبنا با در نظر گرفتن محيط روستا وپيرامونش گردشگري روستايي را مي توان اينگونه تعريف كرد.

گردشگري روستايي عبارت است از فعاليت ها و گونه ها ي مختلف گردشگري در محيط هاي مختلف روستايي وپيرامون آنها كه در بردارنده ارزش ها وآثار متفاوتي براي محيط زيست روستا { طبيعي / انساني } مي باشد)) بر اين اساس مي توان گردشگري روستايي را در بر گيرنده زمينه هاي مختلف فعاليت هاي گردشگري چون سكونتگاها ، رويدادها ، جشنواره ، ورزش ها و تفريحات گوناگون دانست كه در محيط روستا شكل مي‌گيرند.

بطور كلي جريان گردشگري روستايي را مي توان از دو جهت مورد توجه  قرار داد از يك جهت براي محيط هاي روستايي وپيرامون آنها اين فرصت مهيا مي كند تا گردشگران فارغ از هياهوي شهري و تكنولوژي در بطن سنتي روستا زماني را به فراغت بگذرانند و از ديگر سو در كنارآن اقتصاد روستايي وابسته به زمين مي تواند راههاي تنفس ديگري را تجربه كند.

منطقه بندي گردشگري روستايي

گردشگري روستايي امروزه با توجه به اين كه صنعت كشاورزي اهميت خود را به عنوان محور اصلي توسعه روستايي از دست داده است رو به توسعه دارد زيرا رشد فزاينده جمعيت ، افزايش بهره برداري ها و كاهش منابع طبيعي و در نتيجه آن تهديد محيط زيست انساني جوامع روستايي را براي ادامه حيات و تداوم رشد خود به منابع درآمدي ديگري وا داشته است دولت ها و برنامه ريزان نيز سعي دارند تا از عرضه كنندگان بخواهند جريان گردشگري روستايي را به نواحي مختلف سوق دهندتا از اين طريق علاوه بر رشد اقتصاد محلي وضعيت خانواده هاي كشاورزان نيز بهبود يابد.

اين رويكرد به گردشگري روستايي موجب آن شده تا راهكارها ي توسعه و مورد بررسي مجدد قرار گيرند و يك نگرش منطقه اي در تجميع فعاليت هاي گردشگري روستايي براي به نتيجه رسيدن اهداف مورد نظر اخذ گردد تا با شناسايي مناطق مستعد و گو نه هاي مختلف گردشگري روستايي به تبيين منطقه اي توسعه گردشگري پرداخته شود اين روندخود به پايداري و حفظ محيط روستا ، احيا وثبات اقتصادي جوامع روستايي و توسعه تجارت گردشگري در مقياس كوچك به عنوان شيوه اي براي عمل وابسته مي باشد.كه در چارچوب منطقه بندي زمينه هاي مناسبي رادر تلفيق تركيب شرايط مختلف فراهم مي آورد.

در زمينه گردشگري روستايي ، منطقه بندي مي توانند مقاصد گردشگري را در يك منطقه جغرافيايي كه شامل تعداد زيادي از عوامل اصلي و حياتي توسعه مي باشند را در بر بگيرد كه درآن جاذبه هاي مناسب از نظر جذب بازديدكنندگان غير محلي وجود دارد.اين گونه منطقه بندي گردشگري روستايي را مي توان با توجه به شاخص هاي همچون جاذبه هاي گردشگري در محيط هاي روستايي وپيرامون انها ؛ راهها ي ار تباطي و سهولت دسترسي ؛ مقدار تراكم جمعيت در واحد سطح وظر فيت گردشگر پذيري ؛ تاسيسات زير بنايي واقتصادي ؛ امكانات اقامتي ؛ قابليت هاي فرهنگي ؛ پيامدهاي گردشگري در اشتغال وسطح درآمد وبالاخره دست يابي به يك گردشگري پايدار انجام داد .براي به  نتيجه رسيدن منطقه بندي گردشگري روستايي با توجه به شاخص هاي فوق الذكر لازم مي ايد تا رهيافت هاي مختلف اقتصادي ، اجتماعي ـ فرهنگي و زيست محيطي در چارچوب يك نگرش منطقه اي براي توسعه مورد  بررسي قرار گيرد .

رهيافت اقتصادي راهكارهاي اقتصادي در زمينه منطقه بندي گردشگري روستايي وابسته به آن است كه به مقاصد گردشگري روستايي به عنوان مكاني براي يك تجارت نگريسته شود. كه در الگوي فضايي منطقه موزاييك وارد كنار يكديگر قرار گرفته اند.اين راهكار كمك مي كند تا در يك سيستم كلي هرمقصد گردشگري به عنوان يك زيربخش برنامه ريزي منطقه اي محسوب گرديده وتخصيص عمودي در زمينه توسعه گردشگري به فعاليت هاي افقي تبديل شود.

در رهيافت اقتصادي در اين زمينه بررسي توان هاي محيطي منطقه در برآورد عرضه به عنوان محصول مطرح بوده كه مي تواند شناخت منابع فرهنگي،تاريخي و طبيعي نواحي روستايي و گونه هاي گردشگري بر پايه اين منابع ؛ برآورد تراكم و ظرفيت گردشگري پذيري در نواحي روستايي و گو نه هاي گردشگري بر پايه اين منابع ؛ برآورد تراكم و ظرفيت گردشگر پذيري در نواحي ؛ توان سنجي شاخص هاي اقتصاد روستايي در زمينه كشاورزي و ديگر بخش ها : قابليت عرضه ديگر محصولا ت مورد نياز گردشگران و بررسي و بر آورد امكانات و گونه هاي مختلف اقامتي را در نواحي روستايي را در بر گيرد .

 عرضه محصول گردشگري روستايي در هيافت اقتصادي مورد نظر با تفاضاي گردشگري رابطه اي مستقيم داشته و تقاضا نيز به ارزش كالا ، خدمات وتسهيلات همراه با جهت گيري تقاضا در بازاريابي گردشگري وابسته است . برآورد تقاضا براي گردشگري روستايي را مي توان در يك مجموعه كلي از محاسبه و نقش درآمدها ، هزينه هاي مسافرت و اقامت تخمين زد. هر چند نبايد فراموش كرد كه سرمايه گذلري در گردشگري روستايي داراي خطرات و هزينه هاي كمتري با توجه به در دسترس بودن منابع و پايين بودن قيمت ها در مقايسه با ديگر پروژه هاي گردشگري مي باشد . بطور كلي رهيافت اقتصاد در زمينه منطقه بندي گردشگري روستايي مي تواند پيامدهاي را چون رشد اقتصادي ، ايجاد تنوع همراه با ثبات در اشتغال و حفظ مشاغل ديگر؛ آفرينش فرصت هاي براي رشد درآمد به صورت فعاليت هاي چندگانه ؛ ايجاد بازارهاي جديد براي محصولات كشاورزي و گسترش مبناي يك اقتصاد منطقه اي را سبب شود.

رهيافت اجتماعي ـ فرهنگي

در  زمينه اجتماعي ـ فرهنگي در پذيرش گردشگران روستايي در يك منطقه ، نحوه كنش پذيري و پوياي فرهنگ جوامع محلي در قالب احياء آداب و رسوم و سنت ها شكل مي گيرد و همچنين بازديد گردشگران از اين جوامع به يك تجربه گردشگري منتهي مي گردد. برخورد ميزبان ـ گردشگر را در نواحي روستايي يك منطقه اي مي توان از سه ديد گاه بررسي كرد ، نخستين ديدگاه شيوه برخورد بين  گردشگر ـ ميزبان را به صورت پديده اي قابل شناسايي با شماري از پيامدهاي مثبت و منفي به تصوير مي كشد كه ارزيابي آن بستگي به اين دارد كه محقق چگونه به مسير صحيح توسعه منطقه اي مي نگردد. دومين ديدگاه عبارت است از ديدگاه كاركردي عناصر مختلف جامعه روستايي كه ممكن است تغييري را به عنوان نتيجه مستقيم گردشگري ـ نظير رفتار اخلاقي ، زباني ،بهداشتي ـ تجربه كند . سومين ديدگاه جنبه هاي تغيير فرهنگي را در نظر مي گيرد كه ناشي از نفوذ گردشگران در بازنگري مهارت ها و رسوم سنتي مانند صنايع دستي مي باشد . هر چند تشخيص اين ديدگاهها در منظر اجتماعي به علت هم پوشي با هم مشكل است. ولي آنچه در اين ميان رابطه اي مستقيم با شيوه هاي بررسي اين ديدگاهها دارد به تغييراتي وابسته است كه در عرصه فعاليت هاي گردشگري و گو نه هاي آن رخ داده است . در اين ارتباط تضاد فرهنگي ناشي از تمايز  (من ) و (ديگري) در عرصه گردشگري مدرن در وضعيت پسامدرن به صورت رهيافتي از فرهنگ هاي ديگر در پرتوي توسعه پايدار منتهي گرديده است . از اين رو فرهنگ هاي ديگري به عنوان سيستم هاي پايدار از ارزش ها ، عقايد و مصنوعات كه سازمان اجتماعي و فعاليت هاي منطقي را تأييد مي كند،  مي تواند در چارچوب گردشگري روستايي مورد توجه قرار گير د . با اين و جود نمي توان پيامدهاي منفي گردشگري را در عرصه اجتماعي- فرهنگي ناديده گرفت ولي مي توان در كاهش پيامدهاي منفي آن در فرآيندهاي توسعه منطقه اي كوشيد براين مبنا مي توان رهكارهاي را همچون كنترل جمعيت در نواحي روستايي ؛ حفاظت و نگهداري از سرويس هاي خدمات عمومي ؛ رونق بخشيدن به صنايع محلي ، احياء هويت فرهنگي و آداب و رسوم همراه با افزايش فرصت هايي براي ارتباط و مبادله اجتماعي را مد نظر داشت .

رهيافت زيست محيطي

ملاحظات زيست محيطي در ابعاد انساني و طبيعي در برنامه ريزي گردشگري اهميت بسياري دارد كه زايش مفهوم گردشگري پايدار خود نشان دهنده اين اهميت است . پايداري منابع كه به صورت برآورد نيازهاي اجتماعات امروزي بدون نابودي منابع براي برآورد اجتماعات آينده تعريف شده است. در زمينه گردشگري مي تواند در برگيرنده حفاظت از منابع گردشگري در چارچوب جاذبه ها و محيط پيرامون براي تداوم جريان گردشگري و رسيدن به سطحي از توسعه پايدار قلمداد گردد . توسعه پايدار گردشگري بخصوص گردشگري روستايي را در يك توسعه منطقه اي مي توان با در نظر گرفتن رابطه اي كه بين سه جزء مجيط زيست گردشگري وجود دارد گردشگران ، مقصد و جامعه ميزبان مورد توجه قرار داد اين رابطه مي تواند پيچيده ،پويا وسازنده يا مخرب باشد. گردشگري روستايي از يك سو مي تواند اشتغالزايي ايجاد كند از ديگر سو قادر است اقتصاد محلي را از جلوه  بياندازد و كيفيت زندگي و محيط زيست جوامع محلي را پائين بياورد . بر اين مبنا هدف گردشگري پايدار روستايي برقراري اعتدال و توازن با حفظ منابع طبيعي در دراز مدت بين اين سه جزء تشكيل دهنده گردشگري مي باشد. ازاين رو لازم مي آيد تا در سياست هاي توسعه منطقه اي ساختار وتر كيب تمامي تصميم گيري هاي نهايي در زمينه گردشگري روستايي در فرآيند توسعه پايدار مورد ارزيابي قرار گيرند . بطور كلي در برآورد گردشگري پايدار روستايي مي توان به راهكارهاي زير اشاره كرد ؛ فراهم آوردن عوامل زيربنايي و خدماتي كافي براي برآورد نيازهاي فيزيكي ، اجتماعي ـ اقتصادي منطقه واگذاري طر ح هاي مطابق با نظرات جوامع محلي؛ تهيه طرح هاي كنترل فرسايش و رسوب ؛ تعيين ظرفيت ،برد و جمعيت گردشگراني كه مي توانند به طور پايدار بدون هر گونه تاثير منفي بر عوامل زير بنايي و منابع استفاده كنند ؛ ارتقاء سطح توانمندي مردم محلي براي نظارت پيوسته و اجراي قوانين و مقررات مر بوطه به  آلودگي ؛ به حداقل رساندن مسائل و مشكلات دسترسي از طريق طرح ريزي جامع و يكپارچه براي كاهش تراكم ترافيك و آلودگي ها؛ به خدمت گرفتن نيروي انساني و امكانات و تأمين منابع مالي آنها از جمله تربيت نيروي انساني براي اصلاح پيامدها و نظارت پيوسته بر حفظ محيط زيست.

نتيجه گيري

گردشگري روستايي از دو جنبه داراي اهميت مي باشد يكي به عنوان يك فعاليت گسترده جهاني و ديگري تاكيد بر توسعه سياست هاي منطقه اي و محلي . گردشگري روستايي به عنوان يك فعاليت جهاني امروزه با توجه به هم پوشي سه اصل ايجاد اشتغال و درآمد زايي، رضايت گردشگر و حفظ محيط زيست اهميتي دو چندان يافته است . در اكثر كشورها ـ  بخصوص كشورهاي پيشرفته ـ ترويج گردشگري روستايي در سر لوحه برنامه دولت ها در زمينه گردشگري قراردارد تا  ضمن مثبت كردن بيلان گردشگري خود با هدايت شهروندان براي گذران اوقات فراغت به مناطق روستايي ، فضاي سرزميني ، درآمد را نيز در سطح كشور پخش نمايند . علاوه براين دولت ها در پي آن هستند كه به اهدافي چون ايجاد درآمد براي كشاورزان وديگر خانواده هاي روستايي ؛ آشنايي مردم شهر با تجربه زندگي شهري ؛ كاهش مهاجرت به بيرون به وسيله تدارك فرصت هاي شغلي در نواحي روستايي ؛ انتقال انديشه ها از شهر به نواحي روستايي وتدارك برخي زير بناهاي اقتصادي نيز در جريان گردشگري روستايي دست يابند.

اما گردشگري روستايي به عنوان پارامتري براي توسعه منطقه اي ، توسعه بر پايه جلوه اي از شناختن استعداد و توان منطقه و گسترش خردمندانه براي مناطقي كه بايد از استانداردهاي ويژه توسعه گردشگري بهره مند باشند را در بر مي گيرد . كه در چارچوب منطقه بندي فضاها باري تعيين كاربري زمين اعمال مي شود . با منطقه بندي گردشگري روستايي ، تو سعه فضاهاي ويژه ومناسب انجام مي پذيرد ودر نتيجه فضاهاي ديگر دست نخورده باقي مي ماند . همچنين كاربري زمين ناشي از منطقه بندي در اين مناطق كه مشخص و معين هستند مي تواند بر اساس استانداردهاي گسترش شكل گيرد. در يك كليت منسجم مي توان اهداف توسعه منطقه اي را در زمينه گردشگري روستايي رشد توليد منطقه اي ؛ افزايش درآمد يا تعداد مشاغل ، انعطاف پذيري تجهيزات گردشگري براي تضمين موارد استعمال متعدد و توجه به  سرمايه گذاري محلي دانست كه در جنبه هاي غير اقتصادي نيز اهدافي چون نگهداري و حفظ آسايش و رفاه ساكنان ، تضمين تفريحات و مراقبت از ارزش ها و سخن فرهنگي را به دنبال دارد . در خاتمه ذكر اين نكته ضروري است كه سرمايه داري در دوره جديد به جاي توليد صنعتي به صنايعي چون صنعت ساختمان و توريسم گرايش داشته و گاهي محوريت نظام سرمايه داري بر اين پايه شكل مي گيرد . سرمايه داري در عصر ما صنعت گردشگري و گذران اوقات فراغت را به صورت مهمترين صنعت درآورده است از اين رو درياها ، جزاير، كوهها و حتي صحراها دراين روند به تصرف انسان درامده است . اين خود سبب شده كه برنامه ريزي گردشگري تنها به فرمول در آوردن برنامه ها و طر ح ها براي آينده نباشد بلكه نحوه انجام آن را نيز به صورتي بدون آسيب در بر مي گيرد. بايد توجه داشت كه گردشگري در جهت اقتصاد سرمايه داري عمل مي كند و رها ساختن آن مي تواند لطمات جبران  ناپذيري را به شكل تصا عدي به اركان اجتماعي و زيست محيطي وارد كند.

 


[1] ـ مقاله چاپ شده رجوع كنيد به :

ـ سقايي، مهدي (1382) : گردشگري روستايي و توسعه، مجموعه مقالات سمينار بررسي سياست‌ها و برنامه‌هاي توسعه جهانگردي در ايران، دانشگاه علامه طباطبايي

[2]- Deconstruction

[3] Nostalgia


۵ بازديد

ژئوپولتيك گردشگري

حركت به سمت اقتصاد اطلاعاتي- جهاني، رويكرد نويني را در سيطره بر فضاهاي جغرافيايي باز مي‌نمايد. بر گذشتن سرمايه‌داري از «اين هماني» توليد انبوه در چارچوب فورديسم[1]، تجديد ساختاري بود كه به وسيله بحرانهاي دهه 70 ميلادي بر سرمايه‌داري تحميل شد. اين بحرانها كاهش توليد نا خالص ملي،ناكامي دولت‌ها در اجراي سياست‌هاي كنيزي و كورپوراتيستي و افزايش نرخ تورم را سبب گرديد كه در چهار نكته مي‌توان وجود اصلي آن را بيان كرد: يكم- تغيير در روابط كار و سرمايه و فروپاشي روابط صنعتي در سطح ملي، دوم- تضعيف اقتصاد كينزي و گرايش به سمت بين‌المللي شدن سرمايه‌داري، سوم- بحران در سازماندهي اقتصادي به شيوه تيلوريسم و گرايش به سمت تمركززدايي و چهارم- گرايش ضد فورديستي در توليد (بشريه، 1379،68).

بحرانهاي فوق‌الذكر و و جود اصلي آن ساختارشكني سرمايه‌داري سازمان يافته را سبب گرديد و به شكل گيري سرمايه‌داري سازمان نايافته بعد از تجديد ساختاري فرصت ظهور داد كه با تكيه بر دنياميسم دروني خود، مرزها را با انباشت انعطاف‌پذير سرمايه در نورديد. اين گونه از سرمايه داري فزون طلب، گسترش‌پذير، بسط يابنده و در حين حال متكي به منطق شبكه است (كاستلز،1380، 48- 40 ). اگر در فورديسم سرمايه‌داري در قالب شيوه توليد دال بر روشهايي از روي الگو[2]  است كه هويت‌ها ر ابه صورت خود بسنده[3]  به گونه‌اي سودمند در مي آورد، سرمايه داري در قالب پسافوردسيم داراي شيوه توليد ناپايدار، بهنگام، چند لايه و پراكنده مي‌باشد (پاستر، 1377، 67 ). اين خود شكل گيري اقتصاد زيبا شناختي نشانه ها را تسهيل مي‌نمايد، كه به عنوان مرحله جديدي از سرمايه‌داري پس از گذار از نيازهاي اقتصادي، پس انداز و كميابي رخ نموده است. اين اقتصاد بر پايان تضاد كار و سرمايه به وسيله پر كردن شكاف تاريخي بين مصرف‌‌كننده‌ها و توليدكننده ها در جامعه مصرف انبوه فرصت مي‌دهد (Roberts, 2002, 7) . اقتصاد زيبا شناختي هنگامي كه به اصلي بنيادي در سمبوليسم و مصرف تبديل مي شود، گرايش به مشخص كردن تمايز بين توسعه و استفاده از منابع دارد. در اين بين دگرگوني اقتصادي در برگيرنده شماري از روابط پيچيده و فراگير و روابط مبادلاتي است. كه در ارتباط با پيوندهاي نيرومند و روابط همپيوند ميان بخش‌هاي صنعتي، خدماتي و تكنولژيكي در زمينه توسعه مي باشد. چنين تنظيمي در اقتصاد زيبا شناختي سبب كاهش فرق گذاشتن ميان بخش‌هاي سنتي شده و به ترتيب به يك روند همزمان خدمات صنعتي‌گرايانه منتهي مي‌گردد در يك حالت كلي سرمايه‌داري سازمان نايافته، با عبور از نگرش تك محور در وضعيتي جهاني، نوعي انتقال و جابه جايي را به سازمان‌هاي كوچك‌تر با واحدهاي فرعي، نوعي تقسيم كار نسبتا" غير رسمي ولي انعطاف پذير، افزايش تنوع در ماهيت توليدات و محصولات و ساختارهاي مديريتي نا متمركز را شكل مي‌دهد(برانيگان،1380،362). محورهاي توسعه در چارچوب جهاني شدن كارخانه- جامعه و نظام سرمايه‌داري به هنگامه غلبه توليد رايانه اي و حضور كار در مركز زيست- بوم و بسط همكاري اجتماعي در سراسر جامعه تبديل به يك امر كلي مي‌شود كه ابعاد مختلفي را در فضاي سرزميني در بر مي‌گيرد.

اين درحالي است كه در حال حاضرمحور مناطق ژئواستراتژيك "عامل انساني ومنابع اقتصادي"  است.در نتيجه اكنون در راستاي ديدگاه" انسان با ابزار اقتصادي در يك فضاي جهاني"،مناطق استراتژيك وقلمروهاي ژئوپولتيكي بيشتر براساس معيارهاي اقتصادي تعيين مي شوند(رحيم پور،1381،55 ). دراين ميان رقابت بر روي جذب سرمايه متمركز مي شود.كه در جلوه هاي از اقتصاد زيبا شناختي عمل مي نمايد.از آنجاكه گردشگري در اين اقتصاد يكي از عوامل اصلي كسب سرمايه چه از طريق سرمايه گذاري وچه از طريق جذب گردشگر در فضاي سرزميني مي باشد؛و رويكرد به آن جنبه هاي ژئو اكونوميك يافته كه در رقابت ميان مناطق مختلف پيرامون آن چالش هاي ژئوپوليتكي را سبب مي شود .كه اهدافي در راستاي دستيابي به جايگاهي مستحكم را در زمينه گردشگري دنبال مي كند وازآنجا كه در ژئوپولتيك مفهوم فضاي سرزميني شامل تمامي فضا هاي تحت نفوذ انسان است وباتوسعه وپيشرفت تكنولوژي قلمرو ژئوپولتيكي آن گسترش مي يابد (عزتي ،1372،84) ژئوپولتيك گردشگري نيز با توجه به نوآوري هاي فزآينده تكنولوژيكي بخصوص در زمينه حمل ونقل گستره اي جهاني را در سيطره سرمايه داري در برمي گيرد.اين ژئوپولتيك به سياستگذاري هاي كلان اقتصادي درسطح جهان در پيرامون گردشگري فرصت مي دهد وگردشگري را در پيرامون آن به امري جهاني بدل مي سازد(Sugiyarto,2003,683-84 ).از اين رو ارزش حقيقي گردشگري در هر فضاي سرزميني بستگي به فراواني وكيفيت منابع گردشگري همراه با در پيش گرفتن مديريتي كارآمد در صحنه ژئوپولتيك گردشگري دارد.در اين راستا ژئوپولتيك گردشگري عبارت است از" هنر موازنه جذب گردشگر با رقيب هايي در سطح منطقه اي وجهاني در راستاي سياستگذارهاي اقتصادي براي توسعه فضاي سرزميني وكسب منافع ملي كه به رفاه ساكنان و پايداري منابع منتهي گردد."[4]

آنچه از ژئوپولتيك گردشگري بيان گرديد در برگيرنده اين مفاهيم است كه در فراگرد مرزهاي ملي ودر رويكرد ي به باز ساخت فضايي گردشگري در فضاي سرزميني ،توجه به روند  والگو هاي جريان گردشگري ضروري مي باشد.نگرش هاي فرهنگي نيز به اين مقوله مي تواند در قالب رهيافتي اقتصادي به گردشگري به عنوان يك فرهنگ شكل بگيرد.فرهنگ در عصرپسامدرن به عنوان بازاري از تقاضا هاي زيباشناختي است كه در سياست گذاري هاي كلان  در يك كثرت گرايي فرهنگي در چارچوب شرايط اقتصادي مورد ارزيابي قرار مي گيرد(Rajan,2002,46).آنچه رخ داده اين است كه توليد زيباشناختي در جهان امروز باتوليد كالا به طور كلي جمع آمده است(جيمسون،7،1379).

اكنون ضرورت هاي جنون آساي اقتصادي ايجاد موج هاي تازه از كالا هر چه جديدتربا نرخ بالاتربازگشت سرمايه عملكرد وموقعيت ساختاري مهمتري براي نوآوري وتجربه زيباشناختي ايجاب مي كند.در فعاليت هاي گردشگري در عصر حاضر پيرامون ژئوپولتيك سرمايه ،توسعه تازه وشگفت انگيزي را در نفوذ به قلمروهاي ماقبل مدرن (طبيعت و انسان) وبهرگيري از آنها يافته است.از اين رو است كه مي توان به قابليت تمدن هاي سنتي (از جمله ايران)در پردازش مفهوم ژئوپولتيك گردشگري پي برد.هرچند بايد تلاش هاي انحرافي وعمدي فعاليت هاي گردشگري جديد را براي كشف وبيان اين فضاهاي تازه در چارچوب شيوه هاي خود به صورت رهيافت هاي متعددي براي بازنمايي[5] واقعيت جديد دانست.

در اين ميان ديگر تطبيق با جامعه معيار نيست تطبيق با بازار مهم است.در اين هنگام جامعه رفته رفته به بازاري تشبيه كه در آن مقاصد ايدئولوژيك وحتي سياسي ناپديد شده وآنچه در بساط مي ماند فقط جدال براي پول وجستجوي هويت است(تورن،1380،309).ازهمين رو جامعه داراي يك نظم اقتصادي ـ خدماتي مي‌‌‌شود و در آن مبارزه‌ها براي بقا شدت مي يابد.انحصار ريشه‌‌‌‌اي فعاليت هاي اقتصادي برساحت سياسي واجتماعي زندگي انسان تحكيم ميشود(دوپويي،1379،11).در گردشگري نيز اين روند در سبك زندگي اكسپرسيونيستي و پردازش حس نوستالژي جلوه هاي راخلق مي‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌كند كه درآن ميل به مصرف اوقات فراغت افزايش يافته است. در اين راستا دورنمايي گردشگر[6] به عنوان ابزاري در عملكرد ژئوپولتيك گردشگري هدايت جريان بازديدكنندگان را بر عهده دارد .دورنمايي گردشگر درواقع تركيبي چندگانه براي ساماندهي اجتماعي ومجموعه اي متشكل ازشيوه ديدن،شناخت ودرك افكار عمومي است(Urry,1990,120).كه در تركيب باقابليت هاي مديريتي ـ تكنولوژيكي نقش اصلي را در ژئوپولوتيك گردشگري برعهده دارد.


3-Fordism                

4-Pattern                  

 

6ـ در زمينه اين تعريف از تعريف ژئوپولتيك توسط دكتر پيروز مجتهد زاده استفاده بسيار شد. ر.ك :

مجتهد زاده ،پيروز :ايده هاي ژئوپولتيك وواقعيت هاي ايراني ،نشر ني ،چاپ اول ،1379،ص 23

                                                                                                                            7-Representation

                                                                                           8-Tourism Gaze                                                                                                                                                        


۸ بازديد

گردشگري فرهنگي

فرهنگ را مي توان در دو گروه كلي بخش بندي كرد كه از نظر فهم گردشگري، امروزه اهميت بسياري دارد. از اين نظر فرهنگ به دو بخش سنتي و مدرن قابل تقسيم است و در اين دو بعد داراي چشم اندازهاي متفاوتي مي باشد. آنچه كه در گردشگري بيشتر مدنظر است پردازش جلوه هاي مختلف فرهنگ هاي سنتي مي باشد. در جهان سنتي،‌ فرهنگ در قالب هاي انديشگي و رفتار هايي شكل مي گيرد كه در هر جامعه اي بنياد زندگي جمعي را تشكيل مي دهند و از نسلي به نسل ديگر انتقال مي يابد. هنجارهاي فرهنگ سنتي برگرفته از ميراثي است كه به نسل امروزي رسيده است. اين فرهنگ سنتي با توجه به تقاضاي موجود در بازار گردشگري در عصر حاضر مي تواند جاذب گردشگراني باشد كه خواهان يافتن مكانهايي با فرهنگ سنتي هستند تا اصالت واقعي را در آن تجربه كنند. از اين رو فرهنگ سنتي بخصوص پا گرفته از گذشته هاي دور در مناطق مختلف، كه هنوز داراي اصالتي فرهنگي هستند، مي توانند گردشگران بسياري را به خود جذب كند. بر اين مبنا است كه برخي نويسندگان بر فرهنگ تاكيد مي كنند و نقش آن را در شكل گيري، رشد و توسعه گردشگري اساس مي دانند و فرهنگ را سنگ بناي توسعه گردشگري در نظر مي گيرند (Jafari,2000.1-14) . از اين رو است كه در چارچوب گردشگري ، تقاضاهاي گوناگون فرهنگي در روندي از شناخت ديگر فرهنگ ها از راه بازديد از مناطق مختلف شكل مي‏گيرد.اين نشان دهنده آن است كه بخشي از جريان گردشگري در چارچوب گردشگري فرهنگي ، تضاد فرهنگي را پشت سر گذاشته است و بيشتر با قبول فرهنگ ميزبان يعني مناطقي كه از آن بازديد مي كنند بيشتر به دنبال شناخت از فرهنگ بومي مي باشند. كه اين روند را بايد حاصل از تعامل فرهنگي ناشي از انديشه هاي پسامدرن دانست كه در تبلور از شناخت و تعامل فرهنگي از راه گردشگري شكل مي گيرد(Hope,2004,46- 47 ).

 در جريان گردشگري فرهنگي جنبه هاي معنوي فرهنگ بومي و همچنين تبلور عيني آن به عنوان ميراث فرهنگي از پارامترهاي اساسي هستند كه به شدت داراي اهميت اقتصادي بوده و اطلاعات در آن به صورت ديداري منتقل مي شود(بوني فيس،143،1380). ميراث فرهنگي به عنوان هدف اصلي در بازديدهاي گردشگري فرهنگي‏ شامل عادات محلي، آداب مربوط، سبك هاي معماري و موسيقي، زبانهاي محلي و ارزش هاي ديني ـ معنوي  و تبلور عيني اديان در چارچوب مناسك و مكان هاي مقدس است.‏از اين رو‏ ميراث فرهنگي حافظه جمعي يك ملت بوده كه در مناطق مختلف فرهنگي در قالب پديدهها ، مكان ها و رويدادها قابل بازديد است. همچنين رابطه ميان فرهنگ و زيستگاه آن تنگاتنگ است. از اين رو رابطه اي دو سويه ميان نوع زيستگاه و نوع فرهنگ ديده مي شود. اين برداشت مفهوم ٌ پهنه ي فرهنگيٌ‌ را پديد مي آورد. كه خود در رابطه با فرهنگ و پهنه جغرافيايي،‌ گونه فرهنگي را شكل مي دهد. از اين رو پيكربندي فرهنگي و الگوهاي فرهنگي مفهوم هايي در ارتباط با پهنه فرهنگي و گونه فرهنگي هستند. عناصر مشترك همه اين مفهم ها اين است كه نه با اجزا يا ويژه داشت هاي آن، بلكه با تماميت آن همچون سازمان معناداري از ويژه داشت ها  برخورد مي كنند (آشوري،102،1380). از اين رو توان هاي فرهنگي در هر مكان مي تواند در زمينه هاي شناسايي و بررسي راهبردهاي گردشگري بخصوص مفيد واقع شود.

در اين ميان‏گردشگري فرهنگي از دو بعد تعريف مي شود. در بعد مفهومي گردشگري فرهنگي، حركت انسان ها براي جاذبه هاي فرهنگي و جدا شده از مكان معمولي سكونت با هدف به دست آوردن اطلاعات و تجربه جديد براي ارضاي نيازهاي فرهنگي تعريف شده است. از نظرفني گردشگري فرهنگي، حركت انسان ها براي جاذبه هاي فرهنگي خاص همچون مكان هاي ميراث، نشانه هاي زيبا شناختي و فرهنگي،‌ هنرها و نمايش ها،‌كه خارج از مكان معمولي سكونت قرار  دارد را در بر مي گيرد (Bachleitner,1999,201) . اين گونه گردشگري در طي منشور گردشگري فرهنگي اهداف زير را مدنظر دارد:

1.      تشويق و تسهيل كار متصديان حفظ و مديريت ميراث به منظور نشان دادن اهميت ميراث به جامعه ميزبان و بازديد كنندگان.

2.      كمك به پيشرفت و تشويق صنعت گردشگري براي حمايت و اداره گردشگري به شيوه‌هايي كه ميراث و فرهنگ هاي زنده جامعه ميزبان را محترم شمارد و آن را اصلاح كند.

3.      تسهيل و تشويق گفت و گو ميان طرفداران محيط زيست و متوليان صنعت گردشگري درباره اهميت و شكنندگي مكان هاي ميراث، مجموعه ها و فرهنگ هاي زنده از جمله نياز رسيدن به آينده اي پايدار براي آنها.

4.      تشويق تدوين كنندگان طرح ها و سياست ها براي شكل دادن به اهداف و راهبردهاي جامع و قابل اندازه گيري مرتبط به ارائه و تبيين مكانهاي ميراث و فعاليت هاي فرهنگي در زمينه حفظ و نگهداري آنها(ايكوموس، 1381، 160-159).

علاوه بر اين اهداف شكل گيري گردشگري فرهنگي در يك منطقه خود وابسته به تدارك فرهنگي و ارائه جذابيت هاي موجود، پشتيباني محلي و منطقه اي از گردشگري فرهنگي در مفهوم ساختار اجتماعي و سازماني و همچنين وجود جاذبه هاي فرهنگي و طبيعي در تلفيق با هم و شكل دادن به يك چشم انداز فرهنگي مي باشد..از اين رو شكل گيري اين گونه گردشگري و همراه با آن افزايش آگاهي ساكنان محلي درباره مضرات و منافع گردشگري فرهنگي مي تواند مفيد واقع شود. در اين مباني حمايت از ميراث بوم شناختي و دستيابي به شرايط لازم براي حفظ جمعيت محلي در هرمنطقه از جمله ديگر نيازها مي باشد. بطور كلي گردشگري فرهنگي درهر منطقه مي تواند واجد آثار زير باشد:

1.      دوباره كشف كردن و اهميت يافتن امتيازات فرهنگي گمشده ساكنان محلي

2.      امكان تشخيص و توسعه آگاهي هاي منطقه اي در بعد فضايي و هويت فرهنگي و توسعه فزاينده يك احساس خوب تعلق به يك فرهنگ

3.      ايجاد زير بناهاي اقتصادي،‌در يك دوره بلند مدت

4.      افزايش اشتغال در يك اقتصاد در حال ركود