ژئوپولتيك گردشگري
حركت به سمت اقتصاد اطلاعاتي- جهاني، رويكرد نويني را در سيطره بر فضاهاي جغرافيايي باز مينمايد. بر گذشتن سرمايهداري از «اين هماني» توليد انبوه در چارچوب فورديسم[1]، تجديد ساختاري بود كه به وسيله بحرانهاي دهه 70 ميلادي بر سرمايهداري تحميل شد. اين بحرانها كاهش توليد نا خالص ملي،ناكامي دولتها در اجراي سياستهاي كنيزي و كورپوراتيستي و افزايش نرخ تورم را سبب گرديد كه در چهار نكته ميتوان وجود اصلي آن را بيان كرد: يكم- تغيير در روابط كار و سرمايه و فروپاشي روابط صنعتي در سطح ملي، دوم- تضعيف اقتصاد كينزي و گرايش به سمت بينالمللي شدن سرمايهداري، سوم- بحران در سازماندهي اقتصادي به شيوه تيلوريسم و گرايش به سمت تمركززدايي و چهارم- گرايش ضد فورديستي در توليد (بشريه، 1379،68).
بحرانهاي فوقالذكر و و جود اصلي آن ساختارشكني سرمايهداري سازمان يافته را سبب گرديد و به شكل گيري سرمايهداري سازمان نايافته بعد از تجديد ساختاري فرصت ظهور داد كه با تكيه بر دنياميسم دروني خود، مرزها را با انباشت انعطافپذير سرمايه در نورديد. اين گونه از سرمايه داري فزون طلب، گسترشپذير، بسط يابنده و در حين حال متكي به منطق شبكه است (كاستلز،1380، 48- 40 ). اگر در فورديسم سرمايهداري در قالب شيوه توليد دال بر روشهايي از روي الگو[2] است كه هويتها ر ابه صورت خود بسنده[3] به گونهاي سودمند در مي آورد، سرمايه داري در قالب پسافوردسيم داراي شيوه توليد ناپايدار، بهنگام، چند لايه و پراكنده ميباشد (پاستر، 1377، 67 ). اين خود شكل گيري اقتصاد زيبا شناختي نشانه ها را تسهيل مينمايد، كه به عنوان مرحله جديدي از سرمايهداري پس از گذار از نيازهاي اقتصادي، پس انداز و كميابي رخ نموده است. اين اقتصاد بر پايان تضاد كار و سرمايه به وسيله پر كردن شكاف تاريخي بين مصرفكنندهها و توليدكننده ها در جامعه مصرف انبوه فرصت ميدهد (Roberts, 2002, 7) . اقتصاد زيبا شناختي هنگامي كه به اصلي بنيادي در سمبوليسم و مصرف تبديل مي شود، گرايش به مشخص كردن تمايز بين توسعه و استفاده از منابع دارد. در اين بين دگرگوني اقتصادي در برگيرنده شماري از روابط پيچيده و فراگير و روابط مبادلاتي است. كه در ارتباط با پيوندهاي نيرومند و روابط همپيوند ميان بخشهاي صنعتي، خدماتي و تكنولژيكي در زمينه توسعه مي باشد. چنين تنظيمي در اقتصاد زيبا شناختي سبب كاهش فرق گذاشتن ميان بخشهاي سنتي شده و به ترتيب به يك روند همزمان خدمات صنعتيگرايانه منتهي ميگردد در يك حالت كلي سرمايهداري سازمان نايافته، با عبور از نگرش تك محور در وضعيتي جهاني، نوعي انتقال و جابه جايي را به سازمانهاي كوچكتر با واحدهاي فرعي، نوعي تقسيم كار نسبتا" غير رسمي ولي انعطاف پذير، افزايش تنوع در ماهيت توليدات و محصولات و ساختارهاي مديريتي نا متمركز را شكل ميدهد(برانيگان،1380،362). محورهاي توسعه در چارچوب جهاني شدن كارخانه- جامعه و نظام سرمايهداري به هنگامه غلبه توليد رايانه اي و حضور كار در مركز زيست- بوم و بسط همكاري اجتماعي در سراسر جامعه تبديل به يك امر كلي ميشود كه ابعاد مختلفي را در فضاي سرزميني در بر ميگيرد.
اين درحالي است كه در حال حاضرمحور مناطق ژئواستراتژيك "عامل انساني ومنابع اقتصادي" است.در نتيجه اكنون در راستاي ديدگاه" انسان با ابزار اقتصادي در يك فضاي جهاني"،مناطق استراتژيك وقلمروهاي ژئوپولتيكي بيشتر براساس معيارهاي اقتصادي تعيين مي شوند(رحيم پور،1381،55 ). دراين ميان رقابت بر روي جذب سرمايه متمركز مي شود.كه در جلوه هاي از اقتصاد زيبا شناختي عمل مي نمايد.از آنجاكه گردشگري در اين اقتصاد يكي از عوامل اصلي كسب سرمايه چه از طريق سرمايه گذاري وچه از طريق جذب گردشگر در فضاي سرزميني مي باشد؛و رويكرد به آن جنبه هاي ژئو اكونوميك يافته كه در رقابت ميان مناطق مختلف پيرامون آن چالش هاي ژئوپوليتكي را سبب مي شود .كه اهدافي در راستاي دستيابي به جايگاهي مستحكم را در زمينه گردشگري دنبال مي كند وازآنجا كه در ژئوپولتيك مفهوم فضاي سرزميني شامل تمامي فضا هاي تحت نفوذ انسان است وباتوسعه وپيشرفت تكنولوژي قلمرو ژئوپولتيكي آن گسترش مي يابد (عزتي ،1372،84) ژئوپولتيك گردشگري نيز با توجه به نوآوري هاي فزآينده تكنولوژيكي بخصوص در زمينه حمل ونقل گستره اي جهاني را در سيطره سرمايه داري در برمي گيرد.اين ژئوپولتيك به سياستگذاري هاي كلان اقتصادي درسطح جهان در پيرامون گردشگري فرصت مي دهد وگردشگري را در پيرامون آن به امري جهاني بدل مي سازد(Sugiyarto,2003,683-84 ).از اين رو ارزش حقيقي گردشگري در هر فضاي سرزميني بستگي به فراواني وكيفيت منابع گردشگري همراه با در پيش گرفتن مديريتي كارآمد در صحنه ژئوپولتيك گردشگري دارد.در اين راستا ژئوپولتيك گردشگري عبارت است از" هنر موازنه جذب گردشگر با رقيب هايي در سطح منطقه اي وجهاني در راستاي سياستگذارهاي اقتصادي براي توسعه فضاي سرزميني وكسب منافع ملي كه به رفاه ساكنان و پايداري منابع منتهي گردد."[4]
آنچه از ژئوپولتيك گردشگري بيان گرديد در برگيرنده اين مفاهيم است كه در فراگرد مرزهاي ملي ودر رويكرد ي به باز ساخت فضايي گردشگري در فضاي سرزميني ،توجه به روند والگو هاي جريان گردشگري ضروري مي باشد.نگرش هاي فرهنگي نيز به اين مقوله مي تواند در قالب رهيافتي اقتصادي به گردشگري به عنوان يك فرهنگ شكل بگيرد.فرهنگ در عصرپسامدرن به عنوان بازاري از تقاضا هاي زيباشناختي است كه در سياست گذاري هاي كلان در يك كثرت گرايي فرهنگي در چارچوب شرايط اقتصادي مورد ارزيابي قرار مي گيرد(Rajan,2002,46).آنچه رخ داده اين است كه توليد زيباشناختي در جهان امروز باتوليد كالا به طور كلي جمع آمده است(جيمسون،7،1379).
اكنون ضرورت هاي جنون آساي اقتصادي ايجاد موج هاي تازه از كالا هر چه جديدتربا نرخ بالاتربازگشت سرمايه عملكرد وموقعيت ساختاري مهمتري براي نوآوري وتجربه زيباشناختي ايجاب مي كند.در فعاليت هاي گردشگري در عصر حاضر پيرامون ژئوپولتيك سرمايه ،توسعه تازه وشگفت انگيزي را در نفوذ به قلمروهاي ماقبل مدرن (طبيعت و انسان) وبهرگيري از آنها يافته است.از اين رو است كه مي توان به قابليت تمدن هاي سنتي (از جمله ايران)در پردازش مفهوم ژئوپولتيك گردشگري پي برد.هرچند بايد تلاش هاي انحرافي وعمدي فعاليت هاي گردشگري جديد را براي كشف وبيان اين فضاهاي تازه در چارچوب شيوه هاي خود به صورت رهيافت هاي متعددي براي بازنمايي[5] واقعيت جديد دانست.
در اين ميان ديگر تطبيق با جامعه معيار نيست تطبيق با بازار مهم است.در اين هنگام جامعه رفته رفته به بازاري تشبيه كه در آن مقاصد ايدئولوژيك وحتي سياسي ناپديد شده وآنچه در بساط مي ماند فقط جدال براي پول وجستجوي هويت است(تورن،1380،309).ازهمين رو جامعه داراي يك نظم اقتصادي ـ خدماتي ميشود و در آن مبارزهها براي بقا شدت مي يابد.انحصار ريشهاي فعاليت هاي اقتصادي برساحت سياسي واجتماعي زندگي انسان تحكيم ميشود(دوپويي،1379،11).در گردشگري نيز اين روند در سبك زندگي اكسپرسيونيستي و پردازش حس نوستالژي جلوه هاي راخلق ميكند كه درآن ميل به مصرف اوقات فراغت افزايش يافته است. در اين راستا دورنمايي گردشگر[6] به عنوان ابزاري در عملكرد ژئوپولتيك گردشگري هدايت جريان بازديدكنندگان را بر عهده دارد .دورنمايي گردشگر درواقع تركيبي چندگانه براي ساماندهي اجتماعي ومجموعه اي متشكل ازشيوه ديدن،شناخت ودرك افكار عمومي است(Urry,1990,120).كه در تركيب باقابليت هاي مديريتي ـ تكنولوژيكي نقش اصلي را در ژئوپولوتيك گردشگري برعهده دارد.
6ـ در زمينه اين تعريف از تعريف ژئوپولتيك توسط دكتر پيروز مجتهد زاده استفاده بسيار شد. ر.ك :
مجتهد زاده ،پيروز :ايده هاي ژئوپولتيك وواقعيت هاي ايراني ،نشر ني ،چاپ اول ،1379،ص 23