جهانگردي چيست؟
هرچند واژههاى سفر، مسافرت و مسافر ريشهٔ عربى دارند، اما نسبت به واژهٔ جهانگردى رايجتر هستند و بار معنائى بيشترى دارند. مفاهيم سفر عبارت هستند از:
”بقيهٔ سپيدى روز بعد از فرو شدن آفتاب و سپيدى صبح، صلح كردن ميان دو قوم و ميانجىگري“ و ”بيرون شدن از شهر خود و به محلى ديگر رفتن؛ قطع مسافرت؛ راهى كه بپيمايند از محلى به محل دور؛ توجه دل به سوى حق تعالي“.
شايد دليل اينكه سفر به معناى سپيدى صبح آمده است اين باشد كه سپيدى به مفهوم روشنى و درخشانى است و در طى سفر است كه بسيارى از ناشناختههاى ذهن آدمى (تاركىها، مجهولات) دربارهٔ نواحي، سرزمينها، طبيعت، مردم و ... شناخته مىشود (روشنىها، معلومات). وانگهي، سفر، نيكىها و بدىهاى نهاد آدمى را روشن مىسازد.
در مقابل واژهٔ عربى تفرّج، در لغتنامهٔ دهخدا معانى زير آمده است: گشايش يافتن و از تنگى و دشوارى بيرون آمدن و خوشحالي. همچنين به نظر استاد دهخدا اين واژه به معناى زير آمده است: ”در استعمال فارسي، مجازاً به معناى سير و تماشا و خوشحالى و گشادگى خاطر تنگدلان، سير و گردش نمودن جهت گشايش خاطر، تماشا كردن“. ولى امروزه اين لفظ به گردشهاى كوتاه به منظور هواخورى اطلاق مىشود.
مدتى است كه به كار بردن واژهٔ ”گردشگري“ در گفتهها و نوشتهها متداول شده است، هر چند چنين واژهاى در فرهنگهاى دهخدا، معين و ... نيامده است.
توريسم كه واژهاى است فرانسوي، از ريشهٔ ”تور“ گرفته شده است. تور در زبان فرانسه به معانى زير آمده است: حركت دورانى (چرخش)، عمل پيمودن، طى كردن پيرامون، سير كردن، گردش نمودن.
به نظر پيرلاوس، توريسم عمل مسافرت به منظور تفنن و لذت است و توريست كسى است كه براى خشنودى خود و لذت بردن مسافرت مىكند.
*منبع: http://affraz.blogfa.com/cat-1.aspx