سقايي : در همين وبلاگ و در پست هاي قبلي ( اينجا) در رابطه به اشتباه ها و تعاريف غلطي كه در رابطه با گردشگري مبتني بر طبيعت در مباحث گردشگري كشور وجود داشته پرداختم متاسفانه اين اشتباه ها و تعاريف غلط در حال گسترش است. در زمينه هشدار در رابطه با اين تعاريف غلط به يادداشت زير برخوردم كه نوشته مزدك در بي كي است كه آن را در پست به صورت كامل مي آورم شايد نقطه آغازي باشد بر شكل گيري مباحثي در اين زمينه و رفع اين اشتباه ها و تعاريف غلط و در همين اينجا از كساني كه يادداشت يا نظري در اين زمينه دارند دعوت مي كنم كه مطالب خود را در اين رابطه با ايميل اينجانب ارسال كنند تا با نام خود آنها در اين وبلاگ قرار گيرد.
___________________________________________________________________
به مناسبت روز جهاني گردشگري، و نيز تاكيد برنامههاي دولتي بر گسترش گردشگري بر مبناي طبيعت و با توجه به مخاطرات و مشكلاتي كه تجربه طبيعت گردي بدون آگاهي و زيرساخت هاي مناسب در كشور و درسطح جهاني ايجاد شده، اين مطلب نگاهي دارد به نكاتي كه در تجربه طبيعت گردي در كشور ما مورد غفلت قرار گرفته است.
همانطور كه بارها تاكيد شدهاست، در ايران، پديدهها، ابزار و فناوريها زودتر از فرهنگ استفاده از آن وارد كشور ميشود كه پديده طبيعتگردي هم در اين دسته قرار گرفته است. يعني هنوز نه تعريف درستي از اكوتوريسم و طبيعتگردي و تفاوت ميان اين دو ارائه ميشود، و نه برنامه آموزشي مشخصي براي آنها وجود دارد.متاسفانه اكوتوريسم نه تنها در رسانهها، غلط تعريف ميشود، بلكه اين اشتباه فاحش به حوزه كنفرانسها و حتي نشريات علمي كشور نيز كشيده شده است. به طوري كه چند وقت پيش واژههاي عجيبي مانند اكوتوريسم شهري و روستايي، و اكوتوريسم پايدار را در برخي نشريات علمي ديدم كه جاي تاسف دارد. حتي اين موضوع به «كميته ملي اكوتوريسم» كشور سرايت كرده و نام آن را «كميته ملي طبيعتگردي» ناميدهاند كه اشتباه است. اكوتوريسم يك فعاليت، پديده و نوعي فلسفه است كه اگر بخواهيم آن را ترجمه كنيم، «بومگردي» واژه مناسبي براي آن خواهد بود. همان طور كه طبيعتگردي معادل واژه Nature tourism يا Nature-based tourism است (اين مباحث به طور مفصل در مقالات تخصصي علمي اينجانب بحث شده است). بدين ترتيب ما هنوز در تعريف واژگان مشكل داريم كه خود عامل بسيار ابهام برانگيزي در تعريف و مرزبندي دقيق فعاليتها در طبيعت است...
نكته دوم آن است كه متاسفانه وقتي چيزي به صورت نادرست تعريف شود، مدعيان زيادي هم پيدا ميكند كه در مورد مباحث اكوتوريسم و در كل، طبيعتگردي نيز اين اتفاق رخ داده است. به اين معنا كه گشت و گذار در طبيعت يك موضوع است و برنامهريزي و مديريت علمي آن موضوعي ديگر اما اين تفاوت ها در شرايط كنوني به وضوح ناديده گرفته شده است.
متاسفانه در برخي موارد افرادي كه در زمينه تورگرداني در طبيعت و راهنمايي طبيعتگردي باتجربه هستند (كه واقعا هم به حضور و تجربه گرانقيمت آنها در اين گونه موارد، نياز فراوان است)، در نبود (يا كنار گذاشتن سليقهاي) كارشناسان خبره، وارد مباحث تخصصي ميشوند و بدون آن كه از مسائل محيطزيست و پيامدهاي گردشگري، يا ظرايف اقتصاد و روانشناسي طبيعتگردي چيزي بدانند، يا حتي به ويژه از مباحث مديريتي محدودههايي مانند پاركهاي ملي و مناطق حفاظتشده اطلاعي داشته باشند، در اين حوزه جايگزين متخصصان اصلي ميشوند.
اين افراد گاهي چنان برنامههاي اجرايي براي اكوتوريسم در يك پارك ملي حساس و شكننده ارائه ميكنند كه انسان را به شك مياندازند كه نكند واقعا سالها در مناطق مختلف ايران كار عملي كردهاند و زير و بم واكنشهاي اكوسيستمي و مديريتي را ميدانند!
اين مسئله به ويژه از آن رو اهميت دارد كه متاسفانه دربسياري از اين به اصطلاح طرحهاي اكوتوريستي شاهد اين موارد هستيم. علاوه بر اين افراد زيادي كه كارشناس رشتههاي مختلف و نامرتبط هستند نيز در اين موضوع دخالت ميكنند و مشكلآفرين ميشوند. با اين روند، احتمالا بر سر طبيعتگردي و اكوتوريسم همان بلايي خواهد آمد كه بر سر فرايند ارزيابي اثرات محيط زيستي (EIA) آمده است.
مسئله سوم در بحث طبيعت گردي در ايران مشكل آگاهي اندك گردشگران ايراني از اكوتوريسم و نيز طبيعتگردي است كه به شدت، محيط زيست ايران را تهديد ميكنند. برخلاف تصور همگان، فعاليتهاي گردشگري بيبرنامه و بيضابطه، نه تنها پيامدهاي محيطزيستي كمتري نسبت به فعاليتهاي صنعتي ندارند، بلكه پيامدهاي آنها با توجه به دوره زماني بلندمدت، بسيار بيشتر و مخربتر است. به عبارت ديگر، منطقه گردشگري، به ظاهر سالم ولي در باطن در حال تخريب است، زيرا درست مانند فعاليت موريانهها تدريجي و پنهاني است. متاسفانه با حضور طبيعتگردهاي ناآگاه و گسترش تب گردشگري در طبيعت، كه آن را «تعطيلات با يك كولهپشتي» مينامم، فشار بسيار زيادي بر مناطق طبيعي ايران وارد ميآيد، به طوري كه بااطمينان ميتوان گفت بسياري از مناطق بكر و طبيعي كشور در معرض آسيبهاي پنهان ناشي از حضور گردشگران ناآگاه از مسائل محيطزيستي هستند. اين موضوع دقيقا به همان موضوع «نبود فرهنگ استفاده» برميگردد كه در بالا به آن اشاره شد.
نكته چهارم دراين زمينه فقدان برنامه دقيق مديريتي در مقاصد اكوتوريستي ايران است. بيشتر مناطق طبيعي ايران كه به عنوان مقصدهاي اكوتوريستي و طبيعتگردي مطرح هستند، برنامه دقيق مديريتي براي حضور طبيعتگردها ندارند. اين مساله به ويژه در مورد مناطق مديريتي سازمان حفاظت محيطزيست، و سازمان جنگلها، مراتع و آبخيزداري كشور بيشتر صدق ميكند، چون بسياري از جاذبههاي طبيعي كشور در محدوده اين گونه مناطق قرار دارند، به اضافه اين كه از اكوسيستم حساستري نيز برخوردارند.
اجراي ناقص يا عدم اجراي برنامههاي جامع و تفصيلي طرحهاي پاركداري (در صورتي كه وجود داشته باشند)، مشكلات بسيار زياد ناشي از تعارض توسعه و محيطزيست در مناطق حفاظت شده، و نيز دانش ناكافي مديران مناطق نسبت به اين مساله، باعث شده مديريت طبيعتگردي در پاركها به خوبي برنامهريزي نشود.
علاوه بر اين، مشكل قانوني و حقوقي بزرگي در مورد درآمدزايي پاركها و مناطق حفاظت شده در ايران وجود دارد يعني متولي مديريت پارك نمي تواند درآمد حاصل را به خود اختصاص دهد و اين درآمدها به خزانه دولت واريز ميشود. اين موضوع باعث ميشود مشكلات ناشي از فعاليتهاي طبيعتگردي دوچندان شود. بدين ترتيب فعاليتهاي اكوتوريستي و طبيعتگردي در ايران، نه تنها درآمدي براي خود منطقه ايجاد نمي كند، بلكه با اين روند بخشهاي حساس اين مناطق را به نابودي مي كشاند.
در يك جمعبندي كلي ميتوان گفت مديريت اكوتوريسم در ايران از دو مساله رنج مي برد: يكي تعريف نادرست از اين مفهوم و درنتيجه فعاليتهاي بيقاعده و قانون بخش متولي گردشگري (بخش اثرگذار)، و ديگري نداشتن برنامه هاي مدون دقيق از سوي بخش متولي محيطزيست (بخش تاثيرپذير). از اين رو لازم است با همكاري اين دو بخش و نيز ساير بخشهاي ذينفع، تعريف و چارچوبي دقيق براي اين فعاليتها مشخص شود و سپس مديريت و برنامهريزي آن انجام شود.
يادآور ميشوم بخشي از اين مباحث در مطالعات فاز اول «سند ملي طبيعتگردي» ايران ارائه شده است كه نگارنده با نگاهي به اين سند، قدري به بهبود وضعيت آينده اكوتوريسم و طبيعتگردي اميدوار شد. البته اين موضوع كه اين سند يا موارد مشابه آن چقدر ضمانت اجرايي داشته باشند يا اصولا درست اجرا شوند، بحث ديگري است كه در يادداشتهاي ديگر به آن خواهيم پرداخت. تا آن زمان بايد اميدوار بود تب «تعطيلات با يك كولهپشتي» اندكي فروكش كند و به طبيعت اندكي مجال استراحت و بازيابي بدهد.