هر چيزي كه بتواند براي جلب توجه، تملك، استفاده يا مصرف به بازار عرضه شود و احتمالاً نياز يا خواستهاي را ارضاء نمايد اين تعريف شامل هدفهاي فيزيكي، خدمات و اماكن و سازمانها و عقايد ميشود.
به نظر ميرسد اين رويكرد با ادبيات خدمات بازاريابي موجود كه، رويكرد ديگري را پيشنهاد ميكند، ناسازگار باشد. در فصل دو بحث بر چارچوب بازاريابي خدمات بهويژه پنج اصل معرف و متمايز، كه به يك درجه در تجارت گردشگري كاربرد دارند، تمركز داشت. ذكر مجدد آنها بهطور خلاصه ارزشمند مي باشد:
· ناملموسي: خدمات ويژگيهاي قابل لمسي ندارند، بنابر اين نميتوانند نشان داده شوند و توسط مشتري مورد نظر آزمايش شوند.
· فنا شدني: خدمات نميتوانند ذخيره شوند.
· ناهمگوني: استانداردنمودن خدمات، بدين دليل كه امكان تغييرپذيري وجود دارد، مشكل مي باشد.
· تفكيك ناپذيري: هنگاميكه خدمات فروخته ميشوند، اجرا (يا توليد) و مصرف، همزمان صورت ميگيرند.
· فقدان مالكيت: خدمات نميتوانند به همان شيوه محصولات در تملك درآيند، زيرا آنها غير قابل لمس و موقتي ميباشند.
[1]. Middleton
[2]. Gunn
[3]. Lewis and Chambers
[4]. Katler
[5]. Bowens
[6]. Makens