گردشگر ي و گردشگر
لغت توريسم (Tourism) از كلمه تور (Tour) به معناي گشتن اخذ شده كه ريشه در لغت لاتين Tourns به معناي دور زدن، رفت و برگشت بين مبدا و مقصد و چرخش دارد كه از يوناني به اسپانيا، فرانسه و در نهايت به انگليس راه يافته است (Oxford, 1970, 189).در فرهنگ لغات مختلف در برابر توريسم معناهايي با مضامين مختلف به كار رفته است. به گونهاي كه در فرهنگ و بستر، توريسم به سفري كه در آن مسافرتي به مقصدي انجام گرفته و سپس بازگشتي به محل سكونت را دربر دارد، اطلاق ميگردد (Webster, 1973, 1218). در فرهنگ لغت لانگمن توريسم به معناي مسافرت و تفريح براي سرگرمي معنا شده است (Longman, 1988, 1712).در فرهنگ لاروس توريسم به معناي مسافرت براي تفريح [لذت يا رضايت] ميباشد ( Larousse , 1991, 3046).اين در حالي است كه در كشورهاي توسعه يافته واژه توريسم از قرن نوزدهم و به ويژه از اوايل قرن بيستم كه وسايل حمل ونقل سريع جايگزين وسايل قديمي گرديد از خود ارجاعي فردي به سوي كليتي جمعي براي سفر تغيير ماهيت داد.در عين حال به دليل اينكه در روند وجريان فعاليت هاي توريستي ، فعاليت هاي اقتصادي مختلفي همچون حمل ونقل ،جاده سازي ،ساختمان سازي ، صنايع غذايي ونظير اينها مورد نياز واقع شد واژه صنعت نيز به عنوان پيشوندي در كنار واژه توريسم قرار گرفت. امروزه واژه تركيبي صنعت توريسم در موارد بسياري به كار برده مي شود.
گردشگري به طور كلي به علت خصلت بين رشتهاي خود قابليت نگرشهاي متفاوت را دارا ميباشد، كه خود سبب ارائه تعاريف بسياري از آن گرديده است. در تعاريف اوليه بيشتر بر بعد فاصله تأكيد گرديده و گردشگران بر مبناي فاصلهاي كه از محل مسكوني داشتند، طبقهبندي ميشدند. به گونهاي كه كميسيون ملي گردشگري آمريكا (1973) در تعريف گردشگري داخلي فاصله پنجاه مايل را در نظر گرفته كه دربر گيرنده تمامي سفرها به جز سفر براي كار ميشد (Gartner, 1996, 5). تعاريف فاصلهاي صرف نظر از خطا و اشتباهات، تنها به اين دليل كه كميتي اقتصادي و آماري را براي پديده گردشگري آماده ميكند، مورد قبول واقع گرديد. در حالي كه اين تعاريف فاصلهاي به تنهايي نميتوانست گردشگري را به خوبي توصيف كند. آنها تنها بر جنبه تقاضا تأكيد داشتند و عرضه و همچنين اثرات ناشي از گردشگري را ناديده ميگيرند. از اين رو گردشگري به تعاريف ديگري احتياج پيدا ميكند. بر اين مبنا تعاريف ديگري ارائه ميگردد كه هر يك از آنها در ابعاد مختلف، گردشگري را توصيف ميكنند. در بعد جغرافيايي گردشگري زماني از فعاليتگذران اوقات فراغت يا تفريح كه مستلزم غيب شبانه از مكان مسكوني عادي است تعريف ميشود (Skinner, 1999, 280). از بعد اجتماعي نيز تعريف گردشگري، فصل مشترك بين زندگي عادي ساكنان بومي و زندگي غيرعادي گردشگران را دربر ميگيرد (Barnard, 1996, 552).
ساموئل بيگ ( Samuel Begge) استفاده از لغت توريست ( Tourist) را به عنوان مسافر در سال 1800 ميلادي گزارش كرد ؛ و در سال 1811 يك مجله ورزشي انگليسي واژه توريسم ( Tourism ) را بكار برده است ؛ با اين وجود كه حدودد دو قرن آن زمان تا به حال مي گذرد اما هنوز تعريف عملي وقابل قبول ارائه نشده استSmit, 1989, 47)) .
با اين حال سازمان جهاني گردشگري در سال 1993، گردشگري را مجموعه اي از فعاليتهاي افرادي كه به مكانهايي خارج از محل زندگي وكار خود به قصد تفريح واستراحت وانجام امور ديگر مسافرت مي كنند وبيش از يكسال متوالي و پياپي در آن مكان نمي مانند ، اطلاق مي كند ؛ معمولاً اهداف اين گردشگران عبارتند از : گذران اوقات فراغت ، تفريح ، سرگرمي، فراغت خاطر ، ديدار با دوستان وآشنايان ، فعاليتهاي شغلي وحرفه اي ، معالجه پزشكي ، انگيز هاي مذهبي/ زيارت ، فرهنگي ونظير اينها را شامل مي شود .همچنين اين سازمان ، گردشگري را به سه دسته تقسيم كرده است :
- گردشگري داخلي (Domestic Tourism ) : ساكنان يك كشور كه فقط داخل آن كشور مسافرت مي كنند.
- گردشگري خارجي ( Inbound Tourism) : افرادي كه ساكن يك كشور نيستند و به آن مسافرت مي كنند.
- گردشگري خروجي( ( Outbound Tourism : افراد ساكن يك كشور كه به خارج از كشور مسافرت مي كنند.
به همه مسافراني كه به فعاليت گردشگري مي پردازند ، عنوان ديدار كننده ( Visitor) اطلاق مي شود با توجه به دلايل آماري ، از ديدار كنندگان بين الملل موضوع بحث را شروع مي كنيم ، ديدار كنندگان بين المللي به افرادي اطلاق مي شود كه به خارج از كشور محل سكونت خود ، حد اكثر12 ماه مسافرت نمايند وهدف اصلي آنها ديدار از آن كشورها باشد .