جمعه ۲۸ شهریور ۹۹ | ۰۳:۱۱ ۸ بازديد
/*
/*]]>*/تاكنون گردشگري بيشتر از
ديدگاهي اقتصادي، مورد توجه پژوهشگران بوده است. آثار مادي و اقتصادي گردشگري، عمدهترين مبناي
سياستگذاري در اين خصوص بوده است. در حال حاضر، روشن شدن ابعاد گوناگون پديدة گردشگري، رفته
رفته توجه به جانب مسائل فرهنگي
و اجتماعي آن معطف ميشود. در اين مقاله، وجوه متعدد فرهنگي گردشگري
مورد توجه قرار
ميگيرد. مقاله حاضر از حيث،طرح مسأله و مطرح كردن موضوعات مختلف در اين خصوص، نقطه آغازين خوبي براي
چنين بحثهايي است.
«در هر دو جزيره، جوانان جشنهاي سنتي محلي را قديمي محسوب ميكنند و آنها را تنها مناسب نسل گذشته ميدانند. آنان اين جشنها را با نحو لذتجويي گردشگران خارجي از فعاليتهاي امروزي مقايسه ميكنند. مردم ديگر كمتر در جشنهاي سنتي حضور مييابند، هم به دليل اينكه اين جشنها عموماً در تابستان برگزار ميشود و آنان نميخواهند مشاغل گردشگري خود را ترك كنند و هم اينكه سبك زندگي آنان دگرگون شده است. ميزان اين دگرگوني در جزيره آيوس (IOS) چشمگير بوده، زيرا جشنهاي محلي همواره فرصتي بوده است تا آحاد طبقات اجتماعي و اقتصادي را به هم نزديك كند و به جزيرهنشينان كمك كرده تا وجود خود را با نشانههاي هويت فرهنگي مشترك مانند سرودها ابراز نمايند. افراد مستقر در جزيره از اين شكايت دارند كه جوانانشان وقت خود را در بارها و ميخانهها تلف ميكنند و پول خود را خرج عياشي با زنان جوان گردشگر خارجي مينمايند... در آيوس، جوانان معيارهاي زندگي گردشگران را الگو قرار ميدهند و با غرور تمام اعلام ميكنند كه براي تعطيلات زمستاني به اروپا ميروند. آنان جوانان آتني (پايتخت يونان ـ مترجم) را امل ميدانند. زيرا نميدانند كه چه لباسهايي بپوشند و قادر نيستند به تعطيلات زمستاني در اروپا بروند... نقش خانواده به عنوان يك واحد اقتصادي و اجتماعي نيز دگرگون شده است. امروزه نقش پدر مورد ترديد واقع شده زيرا فرزندان بزرگتر ـ كه معمولاً دركسب و كار گردشگري موفق بودهاند ـ ديگر در برنامههاي سرمايهگذاري خانواده حرفي براي گفتن ندارند. در بسياري از موارد، اين دگرگونيها بر بروز تضاد و رقابت در امر تملك ثروت و دارايي خانواده منجر شده است...» (براي آگاهي بيشتر به مأخذ 4 مراجعه شود).
اينها همه نشانه برخورد و عدم تطابق طبيعي يا اجتنابناپذير نيازها و علايق گردشگران خارجي كه اكثراً از كشورهاي صنعتي غرب ميآيند ـ با ارزشها، باورها، سنتها و به طور كلي، فرهنگ جوامع ميزبان در كشورهاي در حال توسعه است. در حاليكه طبق مطالعه فوق، برخي گروههاي اجتماعي به آثار فرهنگي ورود گردشگران خارجي حساسيتي نشان نميدهند و حتي آن را مشتاقانه ميپذيرند گروههاي ديگر آن را به منزله اهانت و بياحترامي به مقدسات جامعه خود ميپندارند و به طرق مختلف درصدد مقابله با آن بر ميآيند.
برخي از محققان ريشه حركتهاي ضد گردشگري خارجي را به طور كلي به سه عامل نسبت دادهاند. عامل اول، بسط افكار برخاسته از «ديدگاههاي مكتب وابستگي» در امر تجليل فرآيند توسعه در برخي كشورهاي عقبمانده است كه در دهه 1960 مطرح شد. اين مكتب ورود گردشگران خارجي به كشورهاي در حال توسعه را عامل رشد طبقه سرمايهداري وابسته و ضد ملي ميداند كه به خاطر تأمين نيازهاي تجملي گردشگران غربي منابع جامعه را مصرف ميكند:
«عامل انحطاط بورژوازي ملي در كشورهاي عقبافتاده، اساساً بورژوازي غربي است كه به شكل گردشگران حريص براي كازينوها، رنگارنگي طبيعت و تفريح به اين كشورها وارد ميشوند. بورژوازي ملي مراكزي را براي استراحت و آسايش بورژوازي غربي و امكاناتي را براي برآوردن اميال آنها ايجاد ميكند. همه اينها به نام گردشگري و به نام ايجاد يك صنعت ملي انجام ميشود. خوب است تا يك لحظه به آنچه در آمريكا لاتين اتفاق افتاده نظري بيندازيم. كازينوهاي هاوانا (در كوبا) و مكزيكو (در مكزيك) و تفريحگاههاي ساحلي در ريو (در برزيل)، دختران كوچك برزيلي و مكزيكي، نوجوانان نيمه سير، بنادر آكاپولكو و كوپاكابانا، همه و همه نشانههاي ننگآور و پوچي طبقه متوسط است كه به دليل تهي بودن از عقايد و ارزشها، عرضه كاري بهتر از عهده گرفتن نقش كارفرمايان غربي را ندارند و در عمل كشور خود را به عنوان فاحشه خانهاي براي اروپا مهيا ميكنند.» (مأخذ 1)
عامل دوم به تأثير مخرب گردشگران خارجي بر وضعيت زندگي زنان و كودكان جوامع گردشگرپذير در حال توسعه، بويژه بهرهكشي جنسي از آنها مربوط ميشود. نمونههاي بسياري از اين نوع بهرهكشي در برخي مقصدهاي گردشگري در آسيا ديده و مستندسازي شده است. عامل سوم، تضاد در رفتار گردشگران خارجي با ارزشهاي مذهبي در جوامع در حال توسعه است.
اين عوامل، در مجموع پيدايش و حضور روزافزون گروههاي ذينفع در زمينه آثار اجتماعي و فرهنگي گردشگري بينالمللي در جوامع در حال توسعه را در پي داشته است. اين گروهها به صورت سازمان يافته يا غير آن برعليه آن اشكال گردشگري خارجي كه مغاير با اعتقادات، ارزشهاي اخلاقي و فرهنگ آنهاست فعاليت ميكنند. يك نمونه از اين فعاليتهاي سازمان يافته كه مستندسازي شده فعاليت مردم منطقه گوا (GoA) در هند است. اين منطقه كه پس از نزديك به پنج قرن سابقه حكومت استعماري پرتقاليها در آن، در سال 1961 به هند ضميمه شد در سال 1992 حدود 2/1 ميليون نفر جمعيت داشت،بازاريان گردشگري با تبليغ جاذبههاي فرهنگي و امكانات ساحلي آن گردشگران خارجي بسياري را به منطقه جذب كردهاند به نحوي كه تا سال 1990، نزديك به 70 هتل در اين منطقه ايجاد شده بود. در اواخر اين سال يك گروه مبارز گوايي متشكل از جوانان، كارگران، دانشجويان و ديگر گروهها يك بيانيه 5 قسمتي عليه توسعه سريع و بيش از حد هتلها و تفريحگاههاي پنج ستاره منتشر كردند. در اين بيانيه آنان خواستار توقف ايجاد اين هتلها و يا گسترش آنها شده و دولت اين منطقه را به عدم تباني با هتلداران هشدار دادند و در صورت عدم اجراي خواستههايشان دولت را به اخلال در برنامههاي گردشگري تهديد كردند. مهتا (Mehta) درباره تأثير ورود گردشگران جوان غربي و ديدگاههاي بيبند و بارانه آنان درباره جنس مخالف و مواد مخدر بر جامعه گوا كه جامعه اساساً كاتوليك مذهب هستند اينطور نوشت:
«دختران دانشآموز مسيحي تفريحگاه كالينگوت را به عنوان يك گذرگاه مورد استفاده قرار ميدادند. اين دانشآموزان را سرپرستان آنها كه خود را با لباس و پوشش راهبهها كاملاً پوشاندهاند هدايت مينمودند تا به آن طرف تفريحگاه كه محل تدريس دروس مذهبي است برسانند. براي يك لحظه، اين شوك را تصور كنيد كه اين دوشيزگان كه تحت مراقبت شديد راهبهها هستند با صحنهاي از صدها انسان عريان كه از هر رنگ مليتي هستند و در شنهاي ساحلي در آغوش هم فرورفتهاند روبرو شدند». (مأخذ 4)
علاوه بر مردم كشورهاي در حال توسعه گردشگرپذير كه بر عليه گردشگري مغاير با ارزشهاي فرهنگي در جامعه خود برپا خاستهاند برخي كشورهاي گردشگر فرست نيز ضوابطي عليه اين نوع گردشگران وضع كردهاند. براي مثال گردشگران آلماني كه در مقصدهاي گردشگري جرايم جنسي عليه نوجوانان زير 14 سال غيرآلماني مرتكب شده باشند در آلمان مورد تعقيب قرار ميگيرند. نهضت مقابله با آثار فرهنگي و اجتماعي منفي گردشگري تا به آنجا پيش رفته است كه نخستين اجلاس جهاني فعالان گردشگري (the first Network Meeting) (of Tourism Activists) كه در دسامبر 1991 در قبرس برگزار شد در بيانيه پاياني خود يك تعريف جديد و منفي از گردشگري بينالمللي ارائه كرد:
«گردشگري اساساً برابر است با تجاري كردن نيازهاي بشري به سفر كه در جهت منافع مادي مبلغان گسترش گردشگري و به زيان مردم جوامع گردشگرپذير و محيطزيست آنها انجام شود.» (مأخذ)
آيا از مطالب فوق ميتوان نتيجه گرفت كه ورود گردشگران خارجي به كشورهاي در حال توسعه بايد متوقف شود؟ همانطور كه در قسمت بعد معلوم خواهد شد اولاً، چنين نيست كه عموم گردشگران خارجي در پي لذتجويي محض و مغاير با فرهنگ جوامع ميزبان باشند. در واقع بخشي از گردشگران بينالمللي يعني گردشگري فرهنگي ميتواند خود عامل تشويق كشورهاي در حال توسعه به حفظ و عرضه ميراث فرهنگي خود باشد. ثانياً برخي دولتها و سازمانهاي غير دولتي بينالمللي در واكنشي كه قصد تصحيح آثار فرهنگي گردشگري خارجي را دارد نكات اخلاقي را در برنامههاي تبليغاتي گردشگري گنجاندهاند. براي مثال طي، كنفرانسي كه در اوايل دهه 1980 در آسيا برگزار شد شركتكنندگان نكات اخلاقي را كه گردشگران بازديد كننده از اين منطقه بايد رعايت كنند مدون نمودند. (مأخذ)
در برخي كشورها نيز سازمانهاي گردشگري اقدام به انتشار جزوههاي معروف «سفر يا گردشگري مسؤولانه در قبال ارزشهاي اخلاقي و محيط زيست» جامعه خود كردهاند. در اين جزوات معمولاً سه اصل اساسي در چنين مسافرتهاي مسؤولانه گوشزد ميشوند كه عبارتند از: 1ـ شناخت و درك فرهنگ كشور ميزبان 2ـ احترام گذاشتن به آن و بذل توجه نسب به مردم كشور ميزبان 3ـ برخورد مسؤولانه و انساني با محيط زيست جامعه ميزبان.
پيامدهاي فرهنگي منفي گردشگري خارجي
مطالبي كه در بالا ارائه شد معرف تصور بسيار بدبينانهاي از تأثير رفتار گردشگران خارجي بر فرهنگ و اجتماع كشورهاي در حال توسعه بود. مغايرت رفتار برخي گردشگران خارجي با باورها، اعتقادات و ارزشهاي اجتماعي در جوامع در حال توسعه را چگونه ميتوان تبيين كرد و در مرحله بعد از بروز چنين رفتارهايي جلوگيري كرد؟ دولتها در كشورهاي در حال توسعه بسته به چگونگي موازنه درجه اهميت آثار اقتصادي مثبت گردشگري خارجي مانند ايجاد اشتغال و درآمدهاي ارزي و در مقابل، آثار فرهنگي و اجتماعي منفي ورود گردشگران خارجي ـ كه شمهاي از آن در قسمت اول بيان شد ـ گزينه خاص خود را اختيار ميكنند. براي مثال، آنچه براي دولت ايران در سالهاي قبل از انقلاب اهميت داشت آثار اقتصادي ورود گردشگران خارجي بود و به همين دليل براي مثال، در آن سالها شهري چون آبادان به مركز جذب اعراب خوشگذران از منطقه خليج فارس بدل شده بود كه امكانات خوشگذراني مانند ميخانهها و قمارخانهها را در كشور خود نميتوانستند بيابند (به دليل ممنوعيت ايجاد چنين مراكزي در اين كشورها). در واقع، چه در گذشته و چه اكنون برخي از كشورها، از اين نظر كه گردشگري خارجي ميتواند عامل تسريع رشد اقتصادي در اجراي برنامههاي توسعه آنها باشد سياست بيطرفي در قبال آثار فرهنگي و اجتماعي منفي گردشگري خارجي را اتخاذ كرده و ميكنند. در چنين كشورها يا مناطقي كه جامعه «گوا» در هند يك نمونه آشكار آن است گروههاي اجتماعي، خود به اعتراض عليه رفتارهاي ضد ارزشي گردشگران خارجي برميخيزند و سعي ميكنند تا اين سياست بيطرفانه دولت خود را تحت تأثير قرار دهند . در مقابل، جامعهاي چون ايران يافت ميشود كه دولت آن شديداً بر رعايت ملاحظات فرهنگي توسط گردشگران خارجي بازديدكننده از كشور تأكيد دارد و منافع اقتصادي گردشگري خارجي را در چارچوب اين ملاحظات ارزشگذاري مينمايد.
همانگونه كه قبلاً گفته شد بازار تقاضا براي گردشگران خارجي در كشورهاي در حال توسعه بسته به نوع انگيزه اين گردشگران براي سفر، از اجزاي متفاوتي تشكيل ميشود. در واقع، تقسيمبندي گردشگران به گردشگران تفريحي، ورزشي، فرهنگي و امثال آن از همين تنوع تقاضا ناشي ميشود مطالعات متعددي دربارة انگيزه افراد از گردشگران خارجي انجام گرفته است (براي مثال، مراجعه كنيد به مأخذهاي 5 و2)
اين مطالعات ضمن آنكه همگي، در انواع تقاضاي گردشگري خارجي (به استثناي آن نوع تقاضاهايي كه از ملاحظات كسب و كار مانند مهاجرت و تحصيل در خارج از كشور ناشي ميشود) ضميمه مشترك جستجوي گردشگران براي تجربهاي جديد در زندگي را يادآور ميشوند، با توجه به انگيزه گردشگران خارجي از سفر آنها را به بازارهاي مختلفي تقسيمبندي ميكنند كه در هر بازار، امكانات مادي و غيرمادي خاص آن دسته گردشگران بايد تأمين شود. براي مثال، يكي از محققان، براساس انگيزه گردشگران از سفر، اين چهار نقش را براي گردشگران خارجي قائل شده است: گردشگري گروهي سازمان يافته، گردشگري فردي، گردشگري جستجوگرانه و گردشگري گريز از محيط خودي . (مأخذ )
گردشگراني كه در گروه اول جاي ميگيرند كمترين ريسك را در سفر ميپذيرند و در طي سفر همان شرايط و امكانات زندگي در محيط اصلي خود را ميخواهند. در مقابل، گردشگري كه از محيط خودي گريخته است سعي ميكند تا حد ممكن خود را در فرهنگ جامعه ميزبان غرق كند. به عبارت ديگر، برخي گردشگران آمادگي دارند تا هر نوع محدوديتي را بپذيرند تا بلكه به فهم عناصر يك فرهنگ ديگر (فرهنگ جامعه ميزبان) دست يابند.
گردشگران باستانشناس از اين گروه هستند كه در تلاش براي برقراري تماس مستقيم با اعضاي جامعه ميزبان حاضرند از رفاه هتلهاي پنج ستاره بگذرند و در مكانهايي اقامت نمايند كه به رغم نداشتن امكانات رفاهي معمول در جامعه آنها،امكان برقراري اين نوع تماس را فراهم ميكند. به اين ترتيب، با توجه به انگيزه گردشگران از سفر، جامعه گردشگر پذير براي هرگروه از گردشگران بايد امكانات و تسهيلات مادي و غير مادي خاص آن را فراهم كند. گردشگر باستانشناس عمدتاً علاقهمند به ملاقات مردم محلي، مصرف مواد غذايي بومي و صحبت كردن به زبان جامعه ميزبان است، گردشگر باستانشناس عمدتاً علاقهمند به ديدن مكانهاي باستاني و مطالعه تمدنهاي قديمي است، گردشگر طبقه يك يا درجه يك در بهترين هتلها اقامت ميكند و به بهترين رستورانها ميرود و... (مأخذ)
طبيعي است كه با توجه به اين گوناگوني گسترده نيازهاي روحي و مادي گردشگران خارجي، هيچ منطقهاي را نميتوان يافت يا دستكم ميتوان گفت كه كمتر منطقهاي قادر است كليه انواع گردشگران را جذب نمايد. نكته مهمي كه درباره اين نيازهاي روحي و مادي بايد گفت و ارتباط با موضوع مقاله حاضر پيدا ميكند آن است كه آنها با فرهنگ جامعه ميزبان يا در تضاد قرار ميگيرند يا انطباق دارند يا تركيبهاي گوناگوني از اين دو حالت را پيدا ميكنند. براي مثال، گردشگراني كه آب و هواي سواحل مديترانهرا دوست دارند و در استمرار سبك زندگي خوب در كشورهاي غربي شنا كردن و استراحت در اين سواحل را ميطلبند نيازهايشان در تضاد با ارزشهاي مقبول و اعلام شده جامعه ايران قرار ميگيرد. نكته اينجاست كه دولت ايران، چنين نيازهايي را صريحاً مغاير با سياست فرهنگي خود ميداند و طبيعتاً چنين گردشگراني را نميتوان و نبايد جذب كرد.
بعضي گردشگران خواستار تماس مستقيم با مردم جامعه ميزبان هستند. در زمان سلطه رژيمهاي كمونيستي در كشورهاي اروپايي شرقي طبيعتاً به سختي ميتوانستند پذيراي چنين گردشگراني در جامعه خود باشند.
از بحث فوق اين نتيجه بدست ميآيد كه هريك از مناطق جهان با توجه به ويژگيهاي اقتصادي، جغرافيايي، اجتماعي و فرهنگي و بويژه سياستهاي گردشگري دولت خود ميتواند پذيراي گروه خاص از گردشگران باشد و ميزان انطباق نيازهاي مادي و غيرمادي گردشگران خارجي يا اين ويژگيها و بويژه ملاحظات فرهنگي در سياستهاي گردشگري اين دولتها، وسعت بازار تقاضاي گردشگري در هر منطقه را مشخص ميكند. در اين جا نكته مهم اين است كه هر دولتي در راستاي امكانات جامعه خود و هدفهاي اقتصادي و غير اقتصادي، سياست مناسب براي جذب گردشگران خارجي را اختيار كند و توجه به اين نكته براي كشوري چون ايران كه دولت آن شديداً مراقب عدم برخورد اميال گردشگران خارجي با عناصر خرد و كلان فرهنگ جامعه خودي است و در ضمن آن، گسترش گردشگري خارجي را به عنوان راهي براي كسب درآمدهاي ارزي و نيز معرفي فرهنگ خودي به گردشگران تعقيب ميكند بسيار حائز اهميت است.
شرايط، امكانات و سياستهاي لازم براي جذب گردشگران خارجي
هر چند دادههاي لازم در دسترس نيست اما به نظر ميرسد توزيع گردشگران خارجي از نظر انگيزههاي سفر كه در قسمت قبل به آن اشاره شد ـ و در نتيجه، از نظر شرايط و امكانات مادي و غير مادي مورد نياز براي جذب آنها به مثابه منحني توزيع نرمالي ميباشد كه بخش اعظم سطح اين منحني را گردشگران غربي پر كردهاند و بخش اعظم اين گردشگران نيز در پي دستيابي به تجربه جديد از زندگي در محيطهاي ديگر هستند، اما تجربهاي كه در آن سبك زندگي غربي تا حد زيادي تكرار شود (براي آگاهي از مفهوم توزيع نرمال يك پديده در جامعه آماري مورد مطالعه به كتاباي آمار استنتاجي مراجعه كنيد).
سطحي از منحني توزيع نرمال كه گردشگران غربي آن را ميپوشانند
يك واقعيت كتمانناپذير اين است كه جامعه فعلي ايران هم به دليل امكانات اقتصادي خود و مهمتر از آن به دليل پررنگي ملاحظات فرهنگي در سياستهاي گردشگري خارجي نميتواند پذيراي اين گروه انبوه از گردشگران خارجي باشد. البته گفتني است كه رژيم گذشته سعي نمود تا كمبودها و كاستيهاي امكانات مؤثر در جذب گردشگري خارجي بويژه گردشگران ثروتمند غربي را برطرف كند اما حتي اگر رفع اين كمبودها دوباره و در دستور كار سياستگذاران نظام جمهوري اسلامي قرار گيرد اولاً اين اقدام در برخي از موارد با اقتضائات فرهنگي سياست گردشگري كشور تناقض پيدا ميكند (مانند تسهيل سرمايهگذاري چند مليتي در ايجاد هتلهاي پنج ستاره) و ثانياً، مانع دوم كه همان اولويت اقتضائات فرهنگي در سياست جذب گردشگران خارجي است باقي ميماند.
همچنان كه در ادبيات كشورهاي در حال توسعه، محققان و صاحبنظران از موقعيت توجه محض به جنبههاي اقتصادي، توسعه و الزامات سياسي آن، به موقعيت ملاحظه هم زمان كليه جنبههاي آن بويژه جنبههاي فرهنگي و اجتماعي آن چرخش كردهاند در ادبيات گردشگري بينالمللي كه در برخي از اين كشورها بخشي اساسي در فرآيند توسعه آنها محسوب ميشود توقع چنين چرخشي كاملاً مشهود است . به عبارت ديگر، در دو دهه 1980 و 1990 ميلادي بر خلاف دهههاي گذشته كه محققان كشورهاي در حال توسعه، موضوع گردشگري بينالمللي را در چارچوب آثار اقتصادي آن، بويژه ايجاد درآمدهاي ارزي كه عامل توليدي كمياب در اين كشور است.
/* /*]]>*/ـ مورد مطالعه، تحليل و ارزيابي قرار ميدادند آثار غير اقتصادي ورود گردشگران خارجي به اين كشور، بويژه آثار منفي آن موجب پيدايش و گسترش مطالعات روزافزوني در زمينه اين آثار شده است. براي مثال، يكي از اين مطالعات با بررسي ميداني آثار اجتماعي و فرهنگي ورود گردشگران خارجي به دو جزيره يوناني به نتايج زير رسيده است:«در هر دو جزيره، جوانان جشنهاي سنتي محلي را قديمي محسوب ميكنند و آنها را تنها مناسب نسل گذشته ميدانند. آنان اين جشنها را با نحو لذتجويي گردشگران خارجي از فعاليتهاي امروزي مقايسه ميكنند. مردم ديگر كمتر در جشنهاي سنتي حضور مييابند، هم به دليل اينكه اين جشنها عموماً در تابستان برگزار ميشود و آنان نميخواهند مشاغل گردشگري خود را ترك كنند و هم اينكه سبك زندگي آنان دگرگون شده است. ميزان اين دگرگوني در جزيره آيوس (IOS) چشمگير بوده، زيرا جشنهاي محلي همواره فرصتي بوده است تا آحاد طبقات اجتماعي و اقتصادي را به هم نزديك كند و به جزيرهنشينان كمك كرده تا وجود خود را با نشانههاي هويت فرهنگي مشترك مانند سرودها ابراز نمايند. افراد مستقر در جزيره از اين شكايت دارند كه جوانانشان وقت خود را در بارها و ميخانهها تلف ميكنند و پول خود را خرج عياشي با زنان جوان گردشگر خارجي مينمايند... در آيوس، جوانان معيارهاي زندگي گردشگران را الگو قرار ميدهند و با غرور تمام اعلام ميكنند كه براي تعطيلات زمستاني به اروپا ميروند. آنان جوانان آتني (پايتخت يونان ـ مترجم) را امل ميدانند. زيرا نميدانند كه چه لباسهايي بپوشند و قادر نيستند به تعطيلات زمستاني در اروپا بروند... نقش خانواده به عنوان يك واحد اقتصادي و اجتماعي نيز دگرگون شده است. امروزه نقش پدر مورد ترديد واقع شده زيرا فرزندان بزرگتر ـ كه معمولاً دركسب و كار گردشگري موفق بودهاند ـ ديگر در برنامههاي سرمايهگذاري خانواده حرفي براي گفتن ندارند. در بسياري از موارد، اين دگرگونيها بر بروز تضاد و رقابت در امر تملك ثروت و دارايي خانواده منجر شده است...» (براي آگاهي بيشتر به مأخذ 4 مراجعه شود).
اينها همه نشانه برخورد و عدم تطابق طبيعي يا اجتنابناپذير نيازها و علايق گردشگران خارجي كه اكثراً از كشورهاي صنعتي غرب ميآيند ـ با ارزشها، باورها، سنتها و به طور كلي، فرهنگ جوامع ميزبان در كشورهاي در حال توسعه است. در حاليكه طبق مطالعه فوق، برخي گروههاي اجتماعي به آثار فرهنگي ورود گردشگران خارجي حساسيتي نشان نميدهند و حتي آن را مشتاقانه ميپذيرند گروههاي ديگر آن را به منزله اهانت و بياحترامي به مقدسات جامعه خود ميپندارند و به طرق مختلف درصدد مقابله با آن بر ميآيند.
برخي از محققان ريشه حركتهاي ضد گردشگري خارجي را به طور كلي به سه عامل نسبت دادهاند. عامل اول، بسط افكار برخاسته از «ديدگاههاي مكتب وابستگي» در امر تجليل فرآيند توسعه در برخي كشورهاي عقبمانده است كه در دهه 1960 مطرح شد. اين مكتب ورود گردشگران خارجي به كشورهاي در حال توسعه را عامل رشد طبقه سرمايهداري وابسته و ضد ملي ميداند كه به خاطر تأمين نيازهاي تجملي گردشگران غربي منابع جامعه را مصرف ميكند:
«عامل انحطاط بورژوازي ملي در كشورهاي عقبافتاده، اساساً بورژوازي غربي است كه به شكل گردشگران حريص براي كازينوها، رنگارنگي طبيعت و تفريح به اين كشورها وارد ميشوند. بورژوازي ملي مراكزي را براي استراحت و آسايش بورژوازي غربي و امكاناتي را براي برآوردن اميال آنها ايجاد ميكند. همه اينها به نام گردشگري و به نام ايجاد يك صنعت ملي انجام ميشود. خوب است تا يك لحظه به آنچه در آمريكا لاتين اتفاق افتاده نظري بيندازيم. كازينوهاي هاوانا (در كوبا) و مكزيكو (در مكزيك) و تفريحگاههاي ساحلي در ريو (در برزيل)، دختران كوچك برزيلي و مكزيكي، نوجوانان نيمه سير، بنادر آكاپولكو و كوپاكابانا، همه و همه نشانههاي ننگآور و پوچي طبقه متوسط است كه به دليل تهي بودن از عقايد و ارزشها، عرضه كاري بهتر از عهده گرفتن نقش كارفرمايان غربي را ندارند و در عمل كشور خود را به عنوان فاحشه خانهاي براي اروپا مهيا ميكنند.» (مأخذ 1)
عامل دوم به تأثير مخرب گردشگران خارجي بر وضعيت زندگي زنان و كودكان جوامع گردشگرپذير در حال توسعه، بويژه بهرهكشي جنسي از آنها مربوط ميشود. نمونههاي بسياري از اين نوع بهرهكشي در برخي مقصدهاي گردشگري در آسيا ديده و مستندسازي شده است. عامل سوم، تضاد در رفتار گردشگران خارجي با ارزشهاي مذهبي در جوامع در حال توسعه است.
اين عوامل، در مجموع پيدايش و حضور روزافزون گروههاي ذينفع در زمينه آثار اجتماعي و فرهنگي گردشگري بينالمللي در جوامع در حال توسعه را در پي داشته است. اين گروهها به صورت سازمان يافته يا غير آن برعليه آن اشكال گردشگري خارجي كه مغاير با اعتقادات، ارزشهاي اخلاقي و فرهنگ آنهاست فعاليت ميكنند. يك نمونه از اين فعاليتهاي سازمان يافته كه مستندسازي شده فعاليت مردم منطقه گوا (GoA) در هند است. اين منطقه كه پس از نزديك به پنج قرن سابقه حكومت استعماري پرتقاليها در آن، در سال 1961 به هند ضميمه شد در سال 1992 حدود 2/1 ميليون نفر جمعيت داشت،بازاريان گردشگري با تبليغ جاذبههاي فرهنگي و امكانات ساحلي آن گردشگران خارجي بسياري را به منطقه جذب كردهاند به نحوي كه تا سال 1990، نزديك به 70 هتل در اين منطقه ايجاد شده بود. در اواخر اين سال يك گروه مبارز گوايي متشكل از جوانان، كارگران، دانشجويان و ديگر گروهها يك بيانيه 5 قسمتي عليه توسعه سريع و بيش از حد هتلها و تفريحگاههاي پنج ستاره منتشر كردند. در اين بيانيه آنان خواستار توقف ايجاد اين هتلها و يا گسترش آنها شده و دولت اين منطقه را به عدم تباني با هتلداران هشدار دادند و در صورت عدم اجراي خواستههايشان دولت را به اخلال در برنامههاي گردشگري تهديد كردند. مهتا (Mehta) درباره تأثير ورود گردشگران جوان غربي و ديدگاههاي بيبند و بارانه آنان درباره جنس مخالف و مواد مخدر بر جامعه گوا كه جامعه اساساً كاتوليك مذهب هستند اينطور نوشت:
«دختران دانشآموز مسيحي تفريحگاه كالينگوت را به عنوان يك گذرگاه مورد استفاده قرار ميدادند. اين دانشآموزان را سرپرستان آنها كه خود را با لباس و پوشش راهبهها كاملاً پوشاندهاند هدايت مينمودند تا به آن طرف تفريحگاه كه محل تدريس دروس مذهبي است برسانند. براي يك لحظه، اين شوك را تصور كنيد كه اين دوشيزگان كه تحت مراقبت شديد راهبهها هستند با صحنهاي از صدها انسان عريان كه از هر رنگ مليتي هستند و در شنهاي ساحلي در آغوش هم فرورفتهاند روبرو شدند». (مأخذ 4)
علاوه بر مردم كشورهاي در حال توسعه گردشگرپذير كه بر عليه گردشگري مغاير با ارزشهاي فرهنگي در جامعه خود برپا خاستهاند برخي كشورهاي گردشگر فرست نيز ضوابطي عليه اين نوع گردشگران وضع كردهاند. براي مثال گردشگران آلماني كه در مقصدهاي گردشگري جرايم جنسي عليه نوجوانان زير 14 سال غيرآلماني مرتكب شده باشند در آلمان مورد تعقيب قرار ميگيرند. نهضت مقابله با آثار فرهنگي و اجتماعي منفي گردشگري تا به آنجا پيش رفته است كه نخستين اجلاس جهاني فعالان گردشگري (the first Network Meeting) (of Tourism Activists) كه در دسامبر 1991 در قبرس برگزار شد در بيانيه پاياني خود يك تعريف جديد و منفي از گردشگري بينالمللي ارائه كرد:
«گردشگري اساساً برابر است با تجاري كردن نيازهاي بشري به سفر كه در جهت منافع مادي مبلغان گسترش گردشگري و به زيان مردم جوامع گردشگرپذير و محيطزيست آنها انجام شود.» (مأخذ)
آيا از مطالب فوق ميتوان نتيجه گرفت كه ورود گردشگران خارجي به كشورهاي در حال توسعه بايد متوقف شود؟ همانطور كه در قسمت بعد معلوم خواهد شد اولاً، چنين نيست كه عموم گردشگران خارجي در پي لذتجويي محض و مغاير با فرهنگ جوامع ميزبان باشند. در واقع بخشي از گردشگران بينالمللي يعني گردشگري فرهنگي ميتواند خود عامل تشويق كشورهاي در حال توسعه به حفظ و عرضه ميراث فرهنگي خود باشد. ثانياً برخي دولتها و سازمانهاي غير دولتي بينالمللي در واكنشي كه قصد تصحيح آثار فرهنگي گردشگري خارجي را دارد نكات اخلاقي را در برنامههاي تبليغاتي گردشگري گنجاندهاند. براي مثال طي، كنفرانسي كه در اوايل دهه 1980 در آسيا برگزار شد شركتكنندگان نكات اخلاقي را كه گردشگران بازديد كننده از اين منطقه بايد رعايت كنند مدون نمودند. (مأخذ)
در برخي كشورها نيز سازمانهاي گردشگري اقدام به انتشار جزوههاي معروف «سفر يا گردشگري مسؤولانه در قبال ارزشهاي اخلاقي و محيط زيست» جامعه خود كردهاند. در اين جزوات معمولاً سه اصل اساسي در چنين مسافرتهاي مسؤولانه گوشزد ميشوند كه عبارتند از: 1ـ شناخت و درك فرهنگ كشور ميزبان 2ـ احترام گذاشتن به آن و بذل توجه نسب به مردم كشور ميزبان 3ـ برخورد مسؤولانه و انساني با محيط زيست جامعه ميزبان.
پيامدهاي فرهنگي منفي گردشگري خارجي
مطالبي كه در بالا ارائه شد معرف تصور بسيار بدبينانهاي از تأثير رفتار گردشگران خارجي بر فرهنگ و اجتماع كشورهاي در حال توسعه بود. مغايرت رفتار برخي گردشگران خارجي با باورها، اعتقادات و ارزشهاي اجتماعي در جوامع در حال توسعه را چگونه ميتوان تبيين كرد و در مرحله بعد از بروز چنين رفتارهايي جلوگيري كرد؟ دولتها در كشورهاي در حال توسعه بسته به چگونگي موازنه درجه اهميت آثار اقتصادي مثبت گردشگري خارجي مانند ايجاد اشتغال و درآمدهاي ارزي و در مقابل، آثار فرهنگي و اجتماعي منفي ورود گردشگران خارجي ـ كه شمهاي از آن در قسمت اول بيان شد ـ گزينه خاص خود را اختيار ميكنند. براي مثال، آنچه براي دولت ايران در سالهاي قبل از انقلاب اهميت داشت آثار اقتصادي ورود گردشگران خارجي بود و به همين دليل براي مثال، در آن سالها شهري چون آبادان به مركز جذب اعراب خوشگذران از منطقه خليج فارس بدل شده بود كه امكانات خوشگذراني مانند ميخانهها و قمارخانهها را در كشور خود نميتوانستند بيابند (به دليل ممنوعيت ايجاد چنين مراكزي در اين كشورها). در واقع، چه در گذشته و چه اكنون برخي از كشورها، از اين نظر كه گردشگري خارجي ميتواند عامل تسريع رشد اقتصادي در اجراي برنامههاي توسعه آنها باشد سياست بيطرفي در قبال آثار فرهنگي و اجتماعي منفي گردشگري خارجي را اتخاذ كرده و ميكنند. در چنين كشورها يا مناطقي كه جامعه «گوا» در هند يك نمونه آشكار آن است گروههاي اجتماعي، خود به اعتراض عليه رفتارهاي ضد ارزشي گردشگران خارجي برميخيزند و سعي ميكنند تا اين سياست بيطرفانه دولت خود را تحت تأثير قرار دهند . در مقابل، جامعهاي چون ايران يافت ميشود كه دولت آن شديداً بر رعايت ملاحظات فرهنگي توسط گردشگران خارجي بازديدكننده از كشور تأكيد دارد و منافع اقتصادي گردشگري خارجي را در چارچوب اين ملاحظات ارزشگذاري مينمايد.
همانگونه كه قبلاً گفته شد بازار تقاضا براي گردشگران خارجي در كشورهاي در حال توسعه بسته به نوع انگيزه اين گردشگران براي سفر، از اجزاي متفاوتي تشكيل ميشود. در واقع، تقسيمبندي گردشگران به گردشگران تفريحي، ورزشي، فرهنگي و امثال آن از همين تنوع تقاضا ناشي ميشود مطالعات متعددي دربارة انگيزه افراد از گردشگران خارجي انجام گرفته است (براي مثال، مراجعه كنيد به مأخذهاي 5 و2)
اين مطالعات ضمن آنكه همگي، در انواع تقاضاي گردشگري خارجي (به استثناي آن نوع تقاضاهايي كه از ملاحظات كسب و كار مانند مهاجرت و تحصيل در خارج از كشور ناشي ميشود) ضميمه مشترك جستجوي گردشگران براي تجربهاي جديد در زندگي را يادآور ميشوند، با توجه به انگيزه گردشگران خارجي از سفر آنها را به بازارهاي مختلفي تقسيمبندي ميكنند كه در هر بازار، امكانات مادي و غيرمادي خاص آن دسته گردشگران بايد تأمين شود. براي مثال، يكي از محققان، براساس انگيزه گردشگران از سفر، اين چهار نقش را براي گردشگران خارجي قائل شده است: گردشگري گروهي سازمان يافته، گردشگري فردي، گردشگري جستجوگرانه و گردشگري گريز از محيط خودي . (مأخذ )
گردشگراني كه در گروه اول جاي ميگيرند كمترين ريسك را در سفر ميپذيرند و در طي سفر همان شرايط و امكانات زندگي در محيط اصلي خود را ميخواهند. در مقابل، گردشگري كه از محيط خودي گريخته است سعي ميكند تا حد ممكن خود را در فرهنگ جامعه ميزبان غرق كند. به عبارت ديگر، برخي گردشگران آمادگي دارند تا هر نوع محدوديتي را بپذيرند تا بلكه به فهم عناصر يك فرهنگ ديگر (فرهنگ جامعه ميزبان) دست يابند.
گردشگران باستانشناس از اين گروه هستند كه در تلاش براي برقراري تماس مستقيم با اعضاي جامعه ميزبان حاضرند از رفاه هتلهاي پنج ستاره بگذرند و در مكانهايي اقامت نمايند كه به رغم نداشتن امكانات رفاهي معمول در جامعه آنها،امكان برقراري اين نوع تماس را فراهم ميكند. به اين ترتيب، با توجه به انگيزه گردشگران از سفر، جامعه گردشگر پذير براي هرگروه از گردشگران بايد امكانات و تسهيلات مادي و غير مادي خاص آن را فراهم كند. گردشگر باستانشناس عمدتاً علاقهمند به ملاقات مردم محلي، مصرف مواد غذايي بومي و صحبت كردن به زبان جامعه ميزبان است، گردشگر باستانشناس عمدتاً علاقهمند به ديدن مكانهاي باستاني و مطالعه تمدنهاي قديمي است، گردشگر طبقه يك يا درجه يك در بهترين هتلها اقامت ميكند و به بهترين رستورانها ميرود و... (مأخذ)
طبيعي است كه با توجه به اين گوناگوني گسترده نيازهاي روحي و مادي گردشگران خارجي، هيچ منطقهاي را نميتوان يافت يا دستكم ميتوان گفت كه كمتر منطقهاي قادر است كليه انواع گردشگران را جذب نمايد. نكته مهمي كه درباره اين نيازهاي روحي و مادي بايد گفت و ارتباط با موضوع مقاله حاضر پيدا ميكند آن است كه آنها با فرهنگ جامعه ميزبان يا در تضاد قرار ميگيرند يا انطباق دارند يا تركيبهاي گوناگوني از اين دو حالت را پيدا ميكنند. براي مثال، گردشگراني كه آب و هواي سواحل مديترانهرا دوست دارند و در استمرار سبك زندگي خوب در كشورهاي غربي شنا كردن و استراحت در اين سواحل را ميطلبند نيازهايشان در تضاد با ارزشهاي مقبول و اعلام شده جامعه ايران قرار ميگيرد. نكته اينجاست كه دولت ايران، چنين نيازهايي را صريحاً مغاير با سياست فرهنگي خود ميداند و طبيعتاً چنين گردشگراني را نميتوان و نبايد جذب كرد.
بعضي گردشگران خواستار تماس مستقيم با مردم جامعه ميزبان هستند. در زمان سلطه رژيمهاي كمونيستي در كشورهاي اروپايي شرقي طبيعتاً به سختي ميتوانستند پذيراي چنين گردشگراني در جامعه خود باشند.
از بحث فوق اين نتيجه بدست ميآيد كه هريك از مناطق جهان با توجه به ويژگيهاي اقتصادي، جغرافيايي، اجتماعي و فرهنگي و بويژه سياستهاي گردشگري دولت خود ميتواند پذيراي گروه خاص از گردشگران باشد و ميزان انطباق نيازهاي مادي و غيرمادي گردشگران خارجي يا اين ويژگيها و بويژه ملاحظات فرهنگي در سياستهاي گردشگري اين دولتها، وسعت بازار تقاضاي گردشگري در هر منطقه را مشخص ميكند. در اين جا نكته مهم اين است كه هر دولتي در راستاي امكانات جامعه خود و هدفهاي اقتصادي و غير اقتصادي، سياست مناسب براي جذب گردشگران خارجي را اختيار كند و توجه به اين نكته براي كشوري چون ايران كه دولت آن شديداً مراقب عدم برخورد اميال گردشگران خارجي با عناصر خرد و كلان فرهنگ جامعه خودي است و در ضمن آن، گسترش گردشگري خارجي را به عنوان راهي براي كسب درآمدهاي ارزي و نيز معرفي فرهنگ خودي به گردشگران تعقيب ميكند بسيار حائز اهميت است.
شرايط، امكانات و سياستهاي لازم براي جذب گردشگران خارجي
هر چند دادههاي لازم در دسترس نيست اما به نظر ميرسد توزيع گردشگران خارجي از نظر انگيزههاي سفر كه در قسمت قبل به آن اشاره شد ـ و در نتيجه، از نظر شرايط و امكانات مادي و غير مادي مورد نياز براي جذب آنها به مثابه منحني توزيع نرمالي ميباشد كه بخش اعظم سطح اين منحني را گردشگران غربي پر كردهاند و بخش اعظم اين گردشگران نيز در پي دستيابي به تجربه جديد از زندگي در محيطهاي ديگر هستند، اما تجربهاي كه در آن سبك زندگي غربي تا حد زيادي تكرار شود (براي آگاهي از مفهوم توزيع نرمال يك پديده در جامعه آماري مورد مطالعه به كتاباي آمار استنتاجي مراجعه كنيد).
سطحي از منحني توزيع نرمال كه گردشگران غربي آن را ميپوشانند
يك واقعيت كتمانناپذير اين است كه جامعه فعلي ايران هم به دليل امكانات اقتصادي خود و مهمتر از آن به دليل پررنگي ملاحظات فرهنگي در سياستهاي گردشگري خارجي نميتواند پذيراي اين گروه انبوه از گردشگران خارجي باشد. البته گفتني است كه رژيم گذشته سعي نمود تا كمبودها و كاستيهاي امكانات مؤثر در جذب گردشگري خارجي بويژه گردشگران ثروتمند غربي را برطرف كند اما حتي اگر رفع اين كمبودها دوباره و در دستور كار سياستگذاران نظام جمهوري اسلامي قرار گيرد اولاً اين اقدام در برخي از موارد با اقتضائات فرهنگي سياست گردشگري كشور تناقض پيدا ميكند (مانند تسهيل سرمايهگذاري چند مليتي در ايجاد هتلهاي پنج ستاره) و ثانياً، مانع دوم كه همان اولويت اقتضائات فرهنگي در سياست جذب گردشگران خارجي است باقي ميماند.