جمعه ۲۸ شهریور ۹۹ | ۰۳:۱۲ ۱۱ بازديد
نويسنده :امير هوشنگ امينيرويارويي
با مشكل بيكاري و ضرورت و فوريت ايجاد فرصتهاي شغلي جديد از جمله مسايل
و موارديست كه رفتهرفته آشكارا هم مشكلآفرين و هم اجتنابناپذير
ميشود. بنابراين،ترديد نيست كه براي رويارويي با آن بايستي به گونهاي
سنجيده و عملي به راهيابي نشست و به حكم علم و تجربه،يكي از اساسيترين
راههاي رويارويي با بيكاري،كمك به ايجاد فرصتهاي شغلي جديد از طريق
توسعه توريسم ملي ميباشد-فعاليتي كه اعم است از توريسم داخلي و
خارجي،1فعاليتي كه عمدهترين،كارآترين،موثرترين و در نهايت تنها در توسعه
توريسم است كه همواره سود حاصل از دادوستد بين كشورهاي دارا و ندار،به
كيسه كشور ندار يا كمتر دارا سرازير ميشود.اشتغالزاترين
زيربخش خدمات بازرگاني ميباشد و به عبارت ديگر،فعاليتي است كه به حكم
علم و تجربه،در صورت فراهمبودن شرايط و امكانات لازم كه هم اكنون كشور
فاقد آنهاست،در سنجش با هر نوع فعاليت ديگر اقتصادي،اجتماعي و يا
فرهنگي،در هر جامعهاي،در اثرگذاري بر توسعه متعادل اقتصادي،توزيع متعادل
درآمد و ثروت و در نهايت ايجاد فرصتهاي شغلي جديد و... بهويژه در
جامعههاي عقب افتاده،روبهرشد و يا در آستانه صنعتي شدن از جايگاهي ويژه
برخوردار است.خلاصه آنكه تنها در اين رشته از دادوستد و يا بازگاني بين
كشورهاي دارا و ندار است كه همواره سود حاصل از آن به كيسه كشور ندار يا
كمتر دارا سرازير ميشود.در اين رشته از فعاليت وجوه حاصل از صادرات
خدمات توريستي كه بهترين نوع از انواع صادرات است و به صادرات نامريي
مشهور است،و افزون براين،بسان خود توريست همواره در حركت است و موجبات
توزيع متعادل درآمد و ايجاد سرمايه و پسانداز و به تبع آن فرصتهاي شغلي
جديد را فراهم ميسازد.ناگفته
نماند كه اقتصاددانان متخصص در فعاليتهاي توريستي،ضريب تكاثر يا
فزاينده سرمايهگذاري در اين رشته از فعاليت را در جامعههاي مشابه ايران
رقمي بين 7 تا 10 ميدانند،رقمي كه فوق العاده بالاست و آثار آن صرفنظر
از اينكه در توليد ملي و توسعه متعادل منطقهاي فوق العاده موثر
است،بيشترين اثر را در ايجاد فرصتهاي شغلي جديد دارد.بههرحال،با
توجه به نقش و كاربرد توريسم ملي در توسعه اقتصادي،اجتماعي و فرهنگي و
بهويژه نقش تعديلي آن در رشد و توسعه اقتصادي مناطق مختلف،تحصيل درآمد
ارزي و ايجاد زمينه براي سرمايهگذاريهاي مكمل در رشتههاي گوناگون و
نهايتا تاثير آن در كمك به افزايش نرخ رشد اشتغال،ذكر چند نكته ديگر
ضرورت دارد كه به آنها اشاره خواهد شد:-ايران،افزون
بر موقعيت مناسب جغرافيايي، از انواع جاذبههاي طبيعي و اكتسابي(كه هر
كدام به تنهايي ميتواند يك كشور را به عنوان بازاري قابل عرضه به جريان
توريسم بينالمللي وارد كند)برخوردار است.متوسط اقامت توريستهاي داخلي و
خارجي در ايران نيز به لحاظ وسعت سرزمين،تنوع آب و هوا،پراكندگي آثار
باستاني و تاريخي،مراكز زيارتي و...به عنوان يكي از عمدهترين عوامل رشد و
توسعه توريسم در سطح بالايي قرار دارد،كما اينكه در گذشته
نزديك(1355)متوسط اقامت توريستهاي خارجي در ايران 5/18 شب محاسبه شده
بود كه در مقايسه با متوسط اقامت در ساير ممالك فوق العاده بالاست.اما
بايد توجه داشت كه توسعه توريسم و بهويژه توريسم خارجي-همانگونه كه
اشاره شد- مستلزم شرايط و امكاناتي است كه در حال حاضر مهيا
نيست.بنابراين،لازم است براي رشد و توسعه توريسم ملي به گونهاي همه
جانبه،صحيح و منطبق با اصول و موازين برنامهريزي توريستي و با اولويت
دادن به گشتوگذارهاي داخلي، (به تصوير صفحه مراجعه شود) اقتصاددانان ضريب
تكاثر سرمايهگذاري در صنعت توريسم را در جامعههايي چون ايران بين 7
تا 10 ميدانند.با
توجه به تنظيم اوقات فراغت مردم،بهويژه جوانان اقدام كنيم.ناگفته نماند
كه تكيه بر گروه جوانان از آن جهت حايز اهميت است كه در هرگونه
برنامهريزي اجتماعي و فرهنگي،تنظيم اوقات فراغت جوانان به عنوان
سازندگان آينده جامعه همواره مورد تاكيد است.-برنامهريزي
جهانگردي جز در موارد خاص سياستگذاري ملي،تبليغات ملي و هماهنگي آن (كه
بايد در دست دولت و متمركز باشد)نميتواند در برنامهريزي كلي ملي مورد
عمل قرار گيرد،زيرا توريسم از نقطه نظر برنامهريزان-خاصه برنامهريزان
عمران ناحيهاي و اصولا دستاندركاران برنامهريزي توسعه توريسم-تنها در
سطح مناطق ميتواند نتايج مطلوبي را عايد كند.-بايد
توجه داشت كه اصولا برنامهريزي توريسم به لحاظ ارتباط مستقيم با ساير
فعاليتها،فوق العاده پيچيده است و تحقق آن جز به دست كارشناسان متبحر
صاحب علم و تجربه در مسايل توريستي عملي نيست.با
توجه به آنچه عنوان شد،به نظر ميرسد كه گفتاري هرچند كوتاه درباره
توريسم خالي از فايده نباشد،زيرا ترديد نيست كه دولت براي رويارويي با
بيكاري و ايجاد اشتغال ملزم به توجه بيش از حد به اين رشته از فعاليت خواهد
بود،فعاليتي كه در سنجش با هر نوع فعاليت ديگر اشتغالزاتر
ميباشد.بنابراين،گفتار خود در اينباره را بدينسان آغاز ميكنيم كه:آنچه
مسلم است،از دوران باستان تاكنون همواره سه نوع انگيزه اصلي و اساسي
محرك انسانها در تغيير موقت محل اقامت آنان و انجام سفرهاي كوتاه يا
طولاني و خطرناك بوده است: انگيزههاي ديني،تفريحي و علاقه(علايق سياسي و
بازرگاني)و كنجكاوي.به جرات ميتوان مدعي شد كه در دوران باستان،اولين و
اساسيترين انگيزه سفر احساسات ديني بوده است و مردم براي ديدن اماكن
مقدسه به سفرهاي طولاني دست ميزدند.همين انگيزه، چينيها پيرو«بودا»را
براي سفر به هندوستان و پيمودن هزاران فرسنگ راه برانگيخته است. يونانيان و
روميان هم در دستهها و گروههاي عظيم به معبد«دلفي»سفر ميكردند تا به
پيشگوييهاي«اراكلس»گوش فرا دهند.حس
كنجكاوي نيز از جمله انگيزههاي سفر است كه همواره از دوران باستان وجود
داشته و انگيزه سفرهاي طولاني براي شناسايي آداب و رسوم و سنن قبايل و ملل
ديگر بوده است. داستانهاي نقلشده توسط جهانگردان سفرنامهنويس كه
معروفترين آنها«هرودت» است،گاهي تنها مدرك موجود و مبني بر وجود تمدنهاي
بزرگي است كه ناپديد شدهاند،ولي كاوشهاي باستانشناسي وجود آنها را
ثابت كرده است.بازيهاي
المپيك هم طي حدود 1200 سال (از سال 776 قبل از ميلاد تا 393 بعد از
ميلاد مسيح)نه تنها يونانيان،بلكه روميان را نيز از سراسر امپراتوري و حتي
از سرزمينهاي دوردست به خود جلب ميكرده است.علاوه بر اين،در دوران
باستان خاصيت شفابخشي آب چشمههاي معدني هم يونانيان و روميان را به اميد
شفا و سلامت به خود جلب ميكرده است.در
امپراتوريهاي ايران و روم وجود جادههاي خوب و سهولت و امنيت مسافرت در
پرتو قدرت امپراتوريها و وجود سرويسهاي منظم ارابه و كالسكهراني،مردم
مرفه را به ديدار نقاط جالب و متنعم از آرايش و زيبايي مناظر طبيعي
تشويق ميكرد و گروهي را نيز براي خوشگذراني به رم و يا ساير نقاط سوق
ميداد.رفتهرفته اين نوع مسافرتهاي تفريحي نيز براي خود جايگاه مشخص و
مهمي را احراز كردند.در
قرون وسطا زيارت دوباره اهميت خود را بازيافت،زيرا اروپاي قرون وسطا
مصادف بود با توسعه مسيحيت كه تشويق كننده افراد به سفر براي اداي فرايض
ديني است.علاوهبراين،در خاور دور نيز بوداييان براي زيارت معابد به
سفرهاي خود ادامه ميدادند و در سده هشتم ميلادي مكه نيز به صورت يكي از
عمدهترين مراكز جلب زايران ممالك اسلامي درآمد.در
دوران باستان ايجاد شرايط و امكانات لازم براي همزيستي مسالمتآميز بين
قبايل و دول مختلف ضرورت ايجاب ميكرد كه نمايندگان دول همسايه و يا دور
از يكديگر همواره در سفر باشند. افزون بر اين،جاذبه و تصور كسب سودهاي
كلان از طريق دستيابي به كالاهاي كمياب بازرگانان را بر آن ميداشت تا در
جستجوي كالاهاي مناسب به نقاط دور دست سفر كنند.به عنوان مثال، يونانيان
مستعمراتي را در سواحل درياي سياه، درياي مديترانه تا«مارسي»ايجاد كردند و
با اهالي اطراف به تجارت پرداختند.تجار رومي نيز در جستجوي كهربا به
سواحل بالتيك و به دنبال فولاد به«ويستولا»و براي يافتن روي به جزاير
بريتانيا رخنه كردند و بههرحال،مبادلات بازرگاني در كليه جهات صورت
ميگرفت.در
قرون وسطا بيفاصله پس از سقوط حكومت روم و هرجومرج ناشي از آن و در
نتيجه، هجوم اعراب و تركان عثماني و بالاخره،مجارها، براي مدتي سفرهاي
بازرگاني در اروپا محدود شد، اما در هر حال،نقل و انتقال افراد و مبادله
نمايندگان سياسي بين ملل مختلف متوقف نشد. در اين دوره،سفر تجار و
بازرگانان بخش عمده سفرها را تشكيل ميداد.هزاران بازرگان براي شركت در
بازار مكاره«سنت دنيس»و«شامپاني»و «آخن»در حركت بودند.بازرگانان
اروپايي،ايراني، ارمني،بلغاري،مصري،روسي،و عرب شهر قسطنطنيه را به عنوان
محل ملاقات و مبادله كالاهاي تجاري خود انتخاب كرده و مدام به سوي اين
قرارگاه در سفر بودند.موضوع
در خور اهميت اين كه در اين دوره، (به تصوير صفحه مراجعه شود) توسعه
توريسم موكول به برقرار بودن دو شرط اساسي است:سرمايه-اوقات فراغت زياد.بازرگانان
فقط تجار ساده نبودند و در ميان آنها روشنفكراني مانند«ماركو پولو»تاجر
ونيزي و يا «ابراهيم يعقوب»تاجر عرب و نويسنده«تاريخ يعقوبي»نيز وجود
داشتند كه با اطلاعات جديدي به كشور خود باز ميگشتند و سفرنامههاي
جالبي نيز از خود به جاي گذاشتهاند.در
قرون وسطا گروه زيادي از مسافران را دانشجوياني تشكيل ميدادند كه وضعيت
آنها از لحاظ كم و كيف حايز اهميت فراوان است.اين دانشجويان براي آموختن و
استفاده از تعاليم استادان و دانشمندان معروف رهسپار شهرهايي مانند
رم،پاريس،نجف و قاهره ميشدند.در واقع، در قرون وسطا سفر از انحصار بزرگان
و اشرافزادگان خارج شد و به بركت امكانات مذهبي و استحفاظي،انجام سفر
براي افراد عادي نيز مقدور گرديد.البته بايد توجه داشت كه اين گونه
سفرها در قرون وسطا بيشتر به صورت پياده يا با استفاده از الاغ و اسب و
شتر و گاهي نيز با ارابه صورت ميگرفت.سده
شانزدهم يا آغاز دوران جديد،مصادف بود با اكتشافات بزرگ كه به ظهور
امپراتوريهاي بزرگ از يك سو،و سقوط جمهوري بازرگاني درياي مديترانه از
سوي ديگر منجر شد.اين اكتشافات علاوه بر ايجاد تغييرات اساسي در امر
مسافرت بازرگاني،سبب شدند كه مسيرهاي بازرگاني گذشته رها شوند و نوع،نحوه
و شكل تجارت نيز دستخوش تغييرات اساسي شود.با
تجديد حيات علمي و ادبي اروپا(رنسانس) جامعه جديدي از مسافران،متشكل از
افراد مشتاق ديدار اماكن تاريخي و معروف،افراد خواهان تفريح و گشتوگذار و
بالاخره افراد كنجكاو و محقق كه براي آمختن دست به سفر ميزدند،به وجود
آمد و شهرهاي بزرگي مانند پاريس،رم و وين مردم مالك مختلف را به خود جلب
ميكردند.از
اواسط قرن نوزدهم،با اختراع راه آهن، توريسم با انقلابي عظيم مواجه
شد،زيرا سده بخار داراي سه اثر اساسي(سرعت،افزايش ظرفيت حمل و نقل و
بالاخره كاهش هزينه)بود كه در نتيجه،موجب افزايش تعداد افرادي شد كه دست
به سفر ميزدند.با اين حال،بايد اذعان كرد كه توريسم در سده نوزدهم هنوز
موفق به شكلگيري نشده بود،زيرا توسعه توريسم مستلزم برقرار بودن دو شرط
اساسي«سرمايه»و«اوقات فراغت»زياد است كه در آن زمان هنوز در اختيار
تودههاي وسيع جامعههاي انساني،بهويژه كارمندان و كارگران و بالاخره
مزدبگيران قرار نداشت.اما در سده بيستم با وضع قوانين اجتماعي خاص و
فراهمشدن امكانات لازم براي گسترش توريسم،توريسم به صورت پديدهاي
اجتماعي در سطح وسيعي از كشورهاي پيشرفته و متمدن پا به عرصه وجود نهاد.رشد
و توسعه توريسم بينالمللي طي هفتاد سال اخير نتيجه عوامل چندگانهاي
بوده است كه اهم آنها عبارتند از:افزايش سطح درآمد،افزايش طول اوقات
فراغت از كار،پيشرفت و توسعه وسايل حمل و نقل،كاوشهاي عظيم و پرارزش
جغرافيايي و بالاخره طول مدت اقامت در منطقه يا كشور پذيراي جهانگرد.اين
عوامل كلا«و تواما» سبب شدهاند كه توريسم بينالمللي در سطحجهاني
و سياست و گشتوگذار داخلي در سطح كشورها توسعه يابد و براي نخستين بار
در سال 1937 در«كميسيون اقتصادي جامعه ملل»مورد توجه قرار گيرد و براي آن
تعريفي ارايه شود.در سال 1950 هم«اتحاديه بينالمللي آژانسهاي رسمي
مسافرتي»به ارايه تعريف جديدي از توريسم پرداخت،اما در حال حاضر،تعريف
مورد قبول كليه اعضاي سازمان ملل،تعريفي است كه در سال 1954 از سوي اين
سازمان مطرح شده و به شرح زير مورد تاييد قرار گرفته است:«توريست شخصي
است كه به دلايل قانوني-غير از مهاجرت-به كشور وارد ميشود و در آنجا
دستكم بيش از 24 ساعت و حد اكثر يك سال اقامت ميكند.»روشن
است كه اين تعريف درباره توريسم داخلي هر كشوري نيز صادق است.در اينجا
بايد يادآور شويم كه در مبحث توريسم به سفري«سفر توريستي»اطلاق ميشود كه
اولا موقتي باشد، ثانيا اختياري و در ثالث به قصد تحصيل دستمزد صورت
نگيرد.دكتر پل برن اكر (PAUL BERNECKER) اقتصادشناس و عضو «موسسه تحقيقات
توريسم وين»در توصيف توريسم و فعاليتهاي توريستي مينويسد: «هنگامي كه
گروهي از افراد يك كشور بهطور موقت و به منظور گذران اوقات فراغت و
تعطيلات خود،براي ديدن آثار باستاني،تاريخي، شركت در مسابقات و
مجامع،زيارت،تفريح و يا ديدن فاميل و دوستان و يا هر قصد ديگري محل اقامت
عادي خود را ترك گويند و به نقطه ديگري سفر كنند،فعاليتهاي توريستي
آغاز ميشود.»در
بررسي اقتصاد ملي ممالك همواره با نوعي فعاليت برخورد ميكنيم كه
اصطلاحا توريسم ملي عنوان ميشود و متشكل است از گشتوگذارهاي داخلي و
هدفهاي توريستي، به اضافه سهم كشور از جريان توريسم بينالمللي، به عبارت
ديگر،توريستها يا مسافراني كه در قالب تعاريف مورد قبول درباره توريسم به
كشور وارد ميشوند از يكسو،و مسافرتهايي كه از طرف افراد كشور با
هدفهاي توريستي به خارج از كشور انجام ميپذيرد،از سوي ديگر.از
آنجا كه مسافرت اتباع كشور به خارج و هزينههاي مربوطه تنها در انجام
محاسبات ملي ميتواند اثربخش و قابل بررسي باشد،لذا وقتي از صنعت توريسم
ملي يك كشور گفتگو ميشود، مراد همان مجموعه مسافرتهايي است كه در داخل
كشور انجام ميپذيرند و اصطلاحا ميتوان آنرا ايرانگردي2ناميد كه اعم
است از سفرهايي كه توسط ايرانيان و افراد مقيم كشور در داخل (به تصوير
صفحه مراجعه شود) دولت براي رويارويي با بيكاري و ايجاد اشتغال ناگزير است
كه به فعاليت در رشته توريسم بيش از پيش توجه كند.كشور با هدفهاي توريستي انجام ميپذيرد و سفرهاي مسافران خارجي به داخل كشور.بههرحال،مجموعه
فعاليتهاي صنعت توريسم كشور داراي اركاني دوگانه است.اين اركان به
عامل و معلول توريسم يا OBJECT و SUBJECT توريسم معروف هستند.«عامل
توريسم»ركن اساسي توريسم است و به شخص-يا اشخاصي-اطلاق ميشود كه عمل
توريستي از وي سر ميزند.بنابراين،عامل توريسم«انسان»است،انساني كه در
كانون رويدادهاي توريستي قرار دارد و تامين نيازها و تحقق انتظارات و
تصورات او نمايشگر كليه رويدادهاي اقتصادي،اجتماعي و فرهنگي است كه
پديده توريسم به دنبال دارد.«عامل توريسم» به عنوان«تقاضا»بستگي كامل به
كموكيف اين عامل دارد،زيرا«تقاضا»از لحاظ وسعت عمل داراي انواع
محلي،منطقهاي،داخلي و بينالمللي است.ناگفته نماند كه«عامل توريسم»در
توريسم ملي هر كشور از دو گروه تشكيل ميشود:عامل داخلي و عامل خارجي كه
به تقاضاي داخلي و خارجي نيز معروفند و توجه به آنها در برنامهريزيهاي
توسعه توريسم حايز اهميت فراوان است.اما«معلول
توريسم»به كشور پذيراي توريست يا اصولا به هر جاذبهاي اطلاق ميشود كه
بتواند براي تغيير موقت محل اقامت دايمي و عادي اشخاص ايجاد انگيزه
كند.بنابراين،اگر«عامل توريسم»تقاضاي بازار توريسم باشد،معلول
توريسم«عرضه»اين بازار خواهد بود.بايد توجه داشت كه«معلول توريسم»داراي
انواع گوناگون است و ميتواند به صورت واحد يا دستهجمعي مورد توجه
باشد،مانند:جاذبه توريستي،وسايل حمل و نقل،موسسات خدمات توريستي و
بالاخره مسيرهاي توريستي كه بحث درباره آنها در اين مختصر نميگنجد.اما
آنچه نبايد از نظر دور بماند،اين است كه در صنعت توريسم،سرمايه ملي
توريسم هر كشوري همانا جاذبههاي توريستي آن كشور است،يعني جاذبههاي
فرهنگي(مانند:محلها و نواحي جالب باستانشناسي،آثار و ابنيه تاريخي،
موزهها،مظاهر فرهنگ جديد،موسسات سياسي و فرهنگي،مكانهاي ديني
و...)سنتها(مانند: جشنوارههاي ملي،هنر و صنايع دستي،موسيقي، فرهنگ
عامه،آداب و رسوم بومي و...)مناظر زيبا (مانند دورنماهاي چشمگير و نواحي
زيباي طبيعي،پاركهاي ملي،حيات وحش،حيوانات و پرندگان،سواحل دريا،مراكز
كوهستاني و...) پذيرايي و تفريحات(مانند:مشاركت در ورزش و تماشا،پاركهاي
سرگرمي و تفريح،باغ وحش و آكواريومها،سينما و تاتر،زندگي شبانه،طبخ و
وسايل اقامت و...)ساير جاذبهها(مانند آب و هوا، مراكز درماني چون چشمههاي
آب معدني، جاذبههاي خريد و اختصاصي و ارزاني و...)اينجاذبهها
يا به صورت مهيا وجود دارند و يا اينكه مهيا نيستند و عرضه آنها مستلزم
سرمايهگذاري است و هر كشور با توجه به موقعيت جغرافيايي،سياسي،اجتماعي و
اقتصادي ميتواند از جاذبههاي توريستي مهيا و نامهياي خود در هر يك از
دو رشته«توريسم ملي»يا «جهانگردي ملي»بهرهمند شود.توريسم
داخلي به تحقيق موثرترين عامل جذب و حركت سرمايههاي داخلي،بهويژه
سرمايههاي سرگردان و فعال در زمينههاي غير توليدي و زيانبخش در سطح
كشور است كه علاوه بر رونقبخشيدن به كار و پيشه و فراهمسازي زمينههاي
لازم براي سرمايهگذاريهاي مكمل در كليه بخشها، بهويژه بخش
كشاورزي،ورزش،مسكن روستايي، ميانراهي و كوهستاني،قويترين عامل در توسعه
متعادل اقتصادي،اجتماعي و فرهنگي است و نهايتا با ايجاد فرصتهاي شغلي
جديد، تعديل نسبي درآمدها را نيز درپي دارد.با
بررسي اجمالي فعاليتهايي كه براي توسعه توريسم ملي ايران طي دوران
گذشته به عمل آمده،ملاحظه ميشود كه فعاليت جدي در خصوص رشد و توسعه
توريسم ملي از دوران برنامه عمراني سوم با تشكيل«سازمان جلب سياحان»آغاز
شد،با اقداماتي از قبيل:احداث يك رشته مهمانسرا در شهرهاي فاقد تاسيسات
(به تصوير صفحه مراجعه شود) پذيرايي مورد نياز،احداث اردوگاههاي توريستي
و فراهمآوردن پارهاي تسهيلات توريستي،آموزش خدمات توريستي و...در
همين دوره،با توجه به اهميت توسعه توريسم اقدامات ديگري هم به عمل آمد و
طرحهاي جامع توريستي كشور،طرح جامع توسعه كرانههاي جنوبي درياي
خزر،مراكز توريستي استراحتي و بهداشتي(مانند مراكز توريستي آبهاي معدني
آب اسك لاريجان، سرعين اردبيل،محلات و همچنين مراكز توريستي كلاردشت،دشت
نظير،كرند،مراكز كوهستاني و ساحلي)تهيه شد كه متاسفانه هيچكدام به موقع
اجرا درنيامد.زيرنويسها(1)روشن
نيست به كدامين دليل،واژه فارسي معادل توريسم را گردشگري انتخاب كرده و
بكار ميبرند،آنهم واژهاي كه به انواع توريسم اطلاق ميشود و با كمي
تامل و تفكر ملاحظه خواهد شد كه توريسم داراي انواع متفاوتي است،مانند:
توريسم درماني،توريسم تجاري،توريسم مذهبي و...كه به هيچ روي داراي صفت
گردشگري نميباشند.اين واژه را به عنوان معادل فارسي توريسم،نميتوان به
كار برد.بنابراين،بهتر ميبود اگر فرهنگستان ادب همان واژه جهانگردي را
به عنوان معادل فارسي توريسم انتخاب ميكرد و يا واژه ايرانگردي كه
معادل توريسم داخلي انتخاب شده است،در حالي كه ايرانگردي هم توريسم
داخلي و هم توريسم خارجي را شامل است و لذا بكارگيري ايرانگردي به عنوان
معادل توريسم داخلي نادرست است و بايستي اصلاح شود.اين نكته از اين جهت
در اينجا به ميان آمد كه بحث درباره آن همانند هر موضوع ديگر مستلزم
آشنايي با اصول و مباني اين رشته از فعاليت است كه تا حدودي در اين
گفتار به آن اشاره خواهد شد.