ضرورت تغيير نگرش تئوريسن ها و شهرسازان نسبت به گردشگري

مركز خط توليد دستگاه تصفيه روغن سوخته موتور

1024x768

درآمد ( اساس ارتباط شهرسازي ، برنامه ريزي منطقه اي  و گردشگري)

كارشناسان ژئواساتيك بر اين باورند كه قرن آينده قرن قوميت ها و مليت ها و تقسيم بندي جهان بر اساس فرهنگ و مذهب خواهد بود ؛ لذا نياز ارتباط بين اجزاي مردم بيش از پيش نمود پيدا خواهد كرد  كه لازمه آن نظريه و تئوري هايي ست كه شهرسازان و     برنامه ريزان همان مرزو بوم و با درك و احساس مشكلات و موانع موجود و ملموس و شناخت اهم قابليتها و استعدادهاي بالفعل و عدم تقليد محض از مدل ها و نظريات كشور هاي پيشتاز غربي در زمينه شهرسازي  كه صرفا براي همان  منطقه و كشور خاص و بر اساس شرايط اقليمي و زماني آن تهيه شده ؛ و استفاده از نقاط قوت مدل ها و تئوري هاي مزبور و تبيين و ارائه  راهكارهاي راهبردي به منظور پيشبرد اهداف توسعه محوري و مرتفع ساختن كاستي هاي موجود ، مي باشد .

از منظر توسعه پايدارمنطقي ست كه مقوله گردشگري را عاملي تاثيرگذار و تعيين كننده در اكثر جوامع بشري و كشورها دانست.

با استناد به آمارهاي موٍثق من جمله تحقيقات سازمان جهاني جهانگردي WTO اين مقوله با شدت فزاينده اي نمو داشته و قويا       مي توان  آن را بزرگترين صنعت جهان پس از نفت و خودروسازي دانست و با توجه به رشد چشمگيرآن، قابليت اخذ رتبه نخست در سالهاي آتي را نيزدارا مي باشد.با توجه به موقعيت استراتژيك ايران كه به لحاظ پهنه جغرافيا و اقليم چهارفصل و باتبع آن موجوديت گياهان و زيست اقلام متنوع حيوانات كه موجبات بالقوه جذب گردشگران خارجي را داراست و از ديدگاه ديگر آثار باستاني كه مويد پيشينه غني تاريخ و فرهنگ اين كهن بوم و بر است و به لحاظ توسعه پايدار ايران قوه درك هر ايراني متعهد و معقول را به سوي تصحيح نگرشي وا مي دارد كه محوريت آن عدم اكتفا به منابع رو به كاهش نفت و گاز  و پالايش و صادرات مشتق شده از آن است.با توجه به اقليم خاص ايران مي توان كشورمان را سرزمين تضادها دانست؛ در حالي كه ارتفاع بخش بزرگي از خاك كشور بيش از 1200 متر بالاتر از سطح درياست در مقابل آن كرانه هاي درياي خزر  26 متر پاين تر از سطح درياي آزاد است.اختلافات اقليمي ايران نيز قابل تامل است ، به طوري كه ميانگين دماي هوا در دي ماه در سواحل خليج فارس 20 درجه سانتي گراد است در حالي كه هم زمان در شمال غرب كشور سرماي 30 درجه زير صفر حكم فرماست!

توسعه پايدار و كاهش اتكا به ذخاير نفت و گاز

 

يكي از اهداف توسعه هزاره سوم مشاركت جمعي و جهاني به منظور تسهيل در روند توسعه مي باشد.از منظر پيش گفته كشورهاي توسعه يافته و غني از نظر ذخاير ارزي و فن آوري  مسئول ارائه فنون و بسترسازي محيط و نقدينگي  به لحاظ تسامح و تساهل عرضه و تقاضا با كشورهاي در حال توسعه مي باشند و در سوي ديگر كشورهاي در حال توسعه نيز اصلاحات سياسي لازم  به منظور بالقوه كردن استعدادها و منابع  و نيروهاي بالفعل ملت  را انجام دهند كه اين امر در پيشبرد و پيشرفت اهداف والاي توسعه محوري موثر و نيز متاثر از مبارزه عليه كاپيتاليسم سرمايه داري است.

نتيجه ملموس نكته مزبور در كشورهاي در حال توسعه ، تحصيل ، بسط و گسترش بيش از پيش مسائل فرهنگي و پيشينه تاريخي به ديگر جوامع و عامل تبادل فرهنگ و بسترسازو جايگزين  سياست هاي تبادل نظر و تفهيم  خواسته هاي منطقي و احقاق حق شفاف - با سياست هاي چماق  و تحريم هاي ناعادلانه است ؛ ناگفته پيداست همواره كشورهاي در حال توسعه در معرض اين گونه      سياست هاي خصمانه و  تحريم ها و تهديدهاي گاه و بي گاه - بي گانه  و با گانه بوده اند، و آن را به مثابه تنها رهگذر مجاور به دره هاي دهشناك و طويلي مي انگارند كه منتهي  به مقصد ناكجاآباد جهت استمرار بقاي انسانيت مي باشد وخود را  محكوم به طي كردن آن مي دانند.ولي با استفاده از روش هاي نوين علمي و تبين منافع  و تعيين منابع بالفعل وآماده سازي زمينه هاي  تبديل آن به دست آورد هاي بالقوه ، مي توان اساس حكومت اين گونه كشورها را تقويت كرد.

در بررسي مفاهيم پيش گفته مي توان از توسعه پايدار به مفهوم  برآوردن نيازهاي نسل فعلي بدون مخاطره انداختن توانايي هاي بالفعل نسل آتي  ياد كرد  و فرق ميان توريسم و اكوتوريسم را در اين دانست كه توريسم به سياحت در زمان و مكان گسترده كه حاكي از پيوند سفر با فرهنگ است – مي باشد، در صورتي كه اكوتوريسم محصول تركيب بيولوژي با توريسم است . اين واژه توسعه صنعت گردشگري بدون اثر گذاري هرگونه صدمه به محيط مي باشد – در پي تحولات سياسي اجتماعي  و اقتصادي  اروپا درطي قرون 18 و 19  ميلادي و از انقلاب كشاورزي و صنعتي  نشات گرفت كه به دنبال آن وضع معيشت و كسب ودرآمد افراد نيز دچار تحول شد و مسافرت هاي سنتي و آموزشي اشراف جاي خود را به مسافرت هاي تفريحي  براي استفاده از نواحي ساحلي با هدف سرگرمي و استراحت داد،  افرادي كه به اين منظور عزم خود را براي عزيمت به فرانسه جذب مي كردند و تن به سفر       مي دادند  توريست ناميده شدند و با گذشت زمان و به سبب تواتر سفر و تبادل فرهنگ و گفتگو هاي ناگريز، راه ورود اين واژه به زبان هاي ديگر نيزهموار گشت و ماحصل آن ترويج واژه توريسم است.

با توجه به عرق ملي و مليت نگارنده ، يكي از روش هاي تثبيت منابع كسب درآمد غيرنفتي بهره جويي از چشم انداز هاي طبيعي و جاذبه هاي تاريخي و يادآوري سنن و فرهنگ ايران باستان است كه باعث جلب و جذب توريسم و اكوتوريسم شده و همان طور كه پيش تر به آن اشاره شده حصول اين گونه تبادلات (فرهنگي و اجتماعي و مالي و ...)به ثبات صلح جهاني ميان كشورهاي بالاخص كشورهاي در حال توسعه و غني از نظر منابع نفت و گاز مي انجامد.

1024x768 Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA /**/

ميزان سهم خاورميانه و ايران از صنعت گردشگري سازمان جهاني جهانگردي (WTO)   

سازمان جهاني جهانگردي در گزارش سال 2005 اعلام كرد كه رشد قابل توجه توريست به منطقه خاورميانه باعث تبديل شدن اين منطقه به عنوان چهارمين نقطه جهانگردي جهان شده است و بنا بر گزارش اين سازمان مبني بر روند رو به رشد تعداد سفرهاي توريستي به خاورميانه مي توان دريافت كه با تبيين و تعيين جاذبه هاي ايران و تحقيق و تخمين ميزان تقاضاي سفر هاي خارجي به ايران و سپس هموارسازي ناهمواري ها و ناملايمتي هاي اجتماعي ، سياسي و بستر سازي محيطي نئوليبرال كه دولت را موظف به گشايش راه براي تحقق آزادي هايي كه به اشتغال زايي منتهي مي شود كه از نكات بارز اين اين قاعده محترم شمردن مالكيت خصوصي قدرتمند و تجارت ازاد  در بازارهاي آزاد است- به منظور جذب و هدايت و توسعه پايدار توريسم و اكوتوريسم موجب افزايش سهم ايران از اين صنعت و در نهايت بهره مندي از منافع فرهنگي ، اجتماعي  و اقتصادي خواهد شد.

سهم ناچيز ايران از توريست

سهم ايران در حال حاضر حدود يك دهم درصد از توريست خارجي است و با توجه به افق 20 ساله مي بايست رقم 25 ميليارد دلار را از اين صنعت كسب درآمد كند ؛ شايان ذكر است در سال 2006 حدود 880 ميليون گردشگر از كشورهاي مختلف جهان ديدن كرده اند كه نشان از رشد 5.5 درصدي نسبت به سال 2005 ميلادي دارد.اين ميزان درآمدزايي حاصل از گردشگري  با 10 % توليد ناخالص جهان و 11.4 % اشتغال و 11 % درآمد كل دنيا برابري مي كند .

يقينا مايه مباهات نخواهد بود كه سهم ايران به عنوان كشوري ازآسيا تنها چهار صدم درصد باشد !

از بسترهاي مذكور مي توان به تغيير نظريه هاي شهرسازي كه غالبا به صورت كپي برداري از نظريه هاي مطرحه در كشورهاي بلوك غرب است ،ياد كنيم كه مسبب آن تحصيل مدرسان و نظريه پردازان و برنامه ريزان مطرح ايران در مكتب افرادي مانند جان فريدمن و فرنسواپرو مي باشد.نظريه مركز- پيرامون  توسط جان فريدمن ارئه شده و متاسفانه غافل از شناخت و درك و لمس اجزاء و عناصر تشكيل دهنده فرهنگ و ... كه متاثر از اجتماع و اقليم ايران است و فارغ از كاستي هايي كه بر اين طرح وارد بود در چندين نقطه حساس ايران اين طرح پياده شده و با نقايص موجود كه با توجه به شرايط ايران پديدار شدند موجبات عدم تحقق برنامه هاي كوتاه و بلند مدت  را فراهم آورده؛ بنا بر اين طرح ، شهر اصل و پيرامون فرع تلقي مي شد و همواره برقراري رابطه بين شهر و پيرامون را بديهي و نتيجه تعامل و تفاهم حتمي بين نيروي شهر و پيرامون را منتهي به وحدت و يكپارچگي و ملي ميدانست ؛ وليكن روابط دوسويه ميان علت ومعلول و چيستي و هستي  در ارتباط با شهر و پيرامون  به صورت آشكارا لحاظ نشده و با استناد به اين كه اكثر جاذبه هاي توريستي و گردشگري كه منبع اصلي آن طبيعت چهار فصل و نواحي تاريخي مي باشد اين گونه نظريه ها و فاجعه آميز تر ازآن اينگونه طرز تفكر و نگرش و كپي بردار ي بدون مطالعه و عدم سعي و تلاش  در تربيت تئورسين هاي قابل و عدم تغيير نگرش باعث ضربه خوردن به صنعت گردشگري كه نتيجه اين ضربه  ركود اقتصادي ، انباشت سرمايه  ، افزايش نرخ تورم ، تحريم ها و تهديد ها و بسياري  موارد ديگر است كه براي عدم تحقق اين  چنين شرايطي بي شك مي بايست در مورد  مالكيت اشتراكي بر زمين و ابزار توليد و سوسياليسم و نهايتا هدايت اقتصادي ، تجديد نظر شود.

پس از گذشت ساليان دراز و به سبب رشد چمگير شهر و شهرنشيني – و با توجه به مطالب و معايب مذكور مرتبط با طرح هاي  اجرا شده مانند طرح مركز- پيرامون ، اين گونه كپي برداري از نظريات برنامه ريزان آمريكايي و اروپايي و القاء آن در كشوري متفاوت مانند ايران و عدم امكان سنجي پياده سازي تئوري ها ومدل هاي مزبور ؛ مسبب و بستر ساز بروز اختلافات رفتاري و تبعيضات اجتماعي ، ايجاد گسل هاي طبقاتي و در پي آن وارد شدن  ضربه  بر پيكره ي صنعت گردشگري و عدم نيل به اهداف توسعه پايدار وعدم ترويج و ترغيب  نگرش ضد كاپيتاليسمي مي باشد- لذا مي بايست با در نظر گرفتن شرايط موجود ، نياز به برنامه ريزي ، تببين اهداف و تسهيل مواضع جهت تثبيت منبع كسب درآمد ازصنعت گردشگري و به دنبال آن تقويت موقعيت سياسي ، اجتماعي و اقتصادي مملكت ؛ احساس ومرتفع گردد.بنابراين چون برنامه ريزي به مفهوم هدايت عقلاني سيستم هاست نتيجتا      مي بايست بهترين راهكار و عمليات اجرايي به منظور نظم فضايي انتخاب شود و با توجه به اين كه برنامه ريزي يك جريان تلقي شده و امري آگاهانه و مبتني بر انديشه و تفكر است و بر اساس سلسله اي از اقدامات بايد در آينده دنبال و پيش بيني شود لذا شخص برنامه ريز نيز مي بايست توانايي برقراري ارتباط بين گذشته ، حال و آينده را داشته باشد ولي متاسفانه در ايران از دير باز تاكنون از اين اصول منطقي  پيروي نشده مضاف بر اين ، هيچ  تلاشي در ارائه راهكاري عملي  و مدلي مختص كشور ايران  از سوي صاحب نظران نشده است!

لزوم تغيير رويه در جذب مدرس برنامه ريزي، نحوه تربيت تئوريسين ها  و مديريت سيستم آموزشي

پر واضح است مادامي كه  مقياس گزينش و انتخاب مدرس  دانشگاه در ايران بالاخص مدرس برنامه ريزي و شهرسازي  براي تربيت و تقويت نظريه پردازان و برنامه ريزان آينده ايران ، يدك كشيدن واژه" دكترا"   بدون در نظر گرفتن پيشينه تحقيقاتي واطلاعات ابتدايي و ... فرد وتنها به لحاظ رشد و توسعه و كسب رتبه و اعتبار بالاتر براي دانشگاه باشد،و تا هنگامي كه مدرسي كه طرز نگرش و تئوري مي آموزد  فرق معناي سكولار و ليبرال را نداند ! نمي توان در راستاي توسعه متوازن گامي برداشت.

مضاف بر اين كه در دانشگاه هاي ايران توليد علم صورت نمي گيرد ، بل كه  تنها انتقال علم صورت مي پذيرد  آن هم به صورت  بسيار سطحي و به همين دليل بهترين دانشگاه ما در رنكينگ 500 دانشگاه برترجهان جايي ندارد.

ضرورت استفاده از فن آوري اطلاعات  در گردشگري

صنعت گردشگري در زمينه فن آوري اطلاعات در ايران بسيار بي برنامه و بي منطق عمل نموده و نتوانسته چرخ خود را در اين مدار با سرعت لازم به گردش درآورد واز منافع اين تكنولوژي جهاني  جهت بستر سازي آينده و توسعه و اصلاح خود چنان كه شايسته است بهره جويد. تلفيق دو پديده گردشگري و فن آوري اطلاعات كه امروزه از فعاليت هاي مهم جهان درايجاد درآمد به شمار مي آيد، به لحاظ خلق فرصت هاي شغلي در ايران رونق چنداني نداشته كه اين خود ضعف عمده بشمار مي آيد.

ضرورت تغيير نگرش شهرسازان و برنامه ريزان

با علم بر اين كه گردشگري در هزاره سوم ارزنده ترين صنعت پول ساز در جهان مي باشد ، به ناچار دولتمردان و نظريه پردازان شهرسازي  و سياسي  بايستي با همبستگي وجزم عزم ملي در اين راه كوشش بسزايي كنند تا باعث جذب توريست و معرفي فرهنگ اصيل – خواست ملت و اقليم و جاذبه  هاي كشور در سطح جهاني و ارتقاي رشد ناخالص ملي شوند.درآمدي كه ناشي از تلفيق علمي و پراتيك فن آوري اطلاعات و گردشگري عايد كشور مي شود به هيچ وجه قابل قياس با درآمد ناشي از فروش ذخاير نفت وگازنخواهد بود!اختلاف درآمد مبتني بر عرضه ذخايرو سرمايه نفت و گاز كه در ازاي دريافت ارز بين المللي حاصل مي گردد با درآمد گردشگري در اين است كه هيچ چيز با ارزشي را از دست نداده ايم و سرمايه هنگفتي را عايد كشور مي كنيم .

گردشگري و لزوم توسعه فضاي شهري CDS

توسعه فضاي شهري فرآيندي است به منظور تهيه چشم انداز بلند مدت از آينده كه برنامه اي را با تكيه بر فعاليت بهره وران و كاربران به منظور بهبود سطح كيفي زندگي تهيه و تنظيم مي كند، گردشگري باعث افزايش تبادلات و تعاملات فرهنگ و اجتماع و سرمايه گذاران بخش خصوصي شده كه نتيجه اين موارد افزايش رويكردهاوهنجارها و كاهش بزه  اجتماعي  و به عبارت ديگر هدايت شهر به بهترين نقطه ايده آل است.پيدايش شهرهاي مدرن و گسترش شهرنشيني منجر به دگرگوني در ساختار اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي كشورها شده است  و با موتوريزه شدن نقل و انتقالات و بهبود ساختار زيربنايي و گسترش مفاهيم شهر نشيني شاهد رشد چشم گير و فروغ فزاينده رجوع ناگزير به صادرات غير نفتي و بهبود چرخش چرخ صنعت  توريسم و اصلاح نگرش به اين صنعت جهاني مي باشيم.

چه بايد كرد؟

مي بايست اولا برخي از مولدان ومدرسان فكري و تربيتي برنامه و نظريه پردازان جديد را در آموزشگاه ها و دانشگاه ها مورد بازبيني و بازآموزي قرار داد و دوما  تئوريسين و برنامه ريز تربيت شده مي بايست  بومي بوده تا توانايي درك و لمس وقايع گذشته و حال و پيش بيني نسبي تغييرات و نياز آينده وقدرت برقراري ارتباط بين موارد مذكور را داشته باشد و سوم اين كه  آزاد در  تصميم گيري بوده و جدا ازقيود هر گرايشي، ساعي در حداكثر بهره وري از قابليت هاي موجود با در نظر گرفتن نياز اجتماع و مختار در بيان عقايد و اصول شهرسازي و شهرنشيني باشد؛ چهارم اين كه  مطالعه مستمر و به روز رسانيدن اطلاعات و معلومات شخص برنامه ريزو ريشه كني فرهنگ منسوخ كپي پيست و تقليدگرانه مورد نياز مبرم  باشد.

فارغ از جريان هاي اجتماعي و سياسي كه در بعضي موارد به جهت حفظ ارزش هاي خود ، خواسته يا نا خواسته در روند رشد و نمو ساقه نو پاي صنعت توريسم و اكو توريسم خلل وارد مي كنند بايد براي تنظيم روابط فضا و انسان ،فعاليت  و برنامه ريزي علمي صورت پذيرد كه به لحاظ پراتيك و با در نظر گرفتن جريان هاي سياسي و اجتماعي و فرهنگي اثرگذار وجه عقلاني داشته باشد.

با در نظر گرفتن پارادايم  اكو توريسم، تغيير نگرش لازم و مرتبط با عدم  استمرار استمداد از منابع رو به كاهش نفت و گاز و تصحيح پارادايم مزبور و به سبب آن تسهيل و تصويب و تثبيت صلح و آرامش منطقه اي و جهاني و توسعه متوازن مبتني بر صنعت جهاني گردشگري است، ضروري مي باشد.از موارد مذكور مي توان نتيجه گرفت تنها راه حل  هموار ساختن موانع موجود در اين بحث استفاده از نظريه نظريه پردازاني ست كه در متن جوامع مورد نظر قرار داشته و با روحيات و مناطق بد و خوب عادات مردم و اقليم و توانايي هاي بالفعل منطقه آشنايي كامل داشته و از منظر علمي نيز فاكتورهاي لازم را در دارا مي باشند .

با پذيرش اين كه، نظريه همان قلب علم است و همه علوم نيز با استفاده از نظريه و تئوريها توسعه پيدا مي كنند – نظريه كمك به تبيين و پيش بيني پديده هاي پيرامون مي كند و در مراحل تكوين با روش هاي ملحوظ شده ، زمينه هاي مطالعاتي را فراهم مي آورد .به اين دليل كه در سال هاي اخير اكثر نظريات ازجمله نظريه هاي مكتب شهرسازي كه ارتباط تنگاتنگ با صنعت          گردشگري جهاني دارد،از جانب تئوريسين هاي  جوامع غربي با در نظر گرفتن موقعيت هاي اجتماعي و اقتصادي و اقليمي همين جوامع مطرح شده و متاسفانه با بيشتر كشورهاي جهان سوم همخواني ندارد لاجرم نياز به تئوريسين هاي نظريه پرداز بومي و خلاق  شديدا احساس مي شود .

شهر نشيني در ايران به دو دوره تاريخي دوره  باستان ودوره  اسلامي  تقسيم مي شود كه به لحاظ شكل گيري شهرها در كشور ايران، پيدايش شهرها و رشد آرام شهر نشيني در زمان مادها و هخامنشي ها صورت گرفته كه خود گواه اصالت فرهنگ شهر نشيني است . در اين دوره تجربه بزرگ تاريخي در مورد شهرهايي كه خودفرمان و خودگردان بودند اتفاق افتاده ولي دراين دوره به لحاظ كم جمعيت بودن و به سبب آن كم اهميت بودن مسائل اقتصادي و زير سلطه بودن شهرها توسط حكومت مركزي – شهرها رونق چنداني نداشته اند و شهر جديدي نيز شكل نگرفته است ولي در دوره اسلامي به لحاظ سياست گذاري هاي موجود شهرهاي جديدي به سبك جديد بنا شدند و ازدياد جمعيت و مطرح شدن مسائل مختلف سياسي فرهنگي خود عاملي اساسي براي احداث اين دسته از شهرها شد .با رشد اين شهرها و تبديل شدن شهر به شهر بزرگ ،هم جاذبه ايجاد مي شود و هم دافعه و به دنبال آن تخصص و  فعاليت ها وعوامل بازدارنده و از تقليد طرح هايي مانند نظريه قطب رشد  كه توسط فرانسوا پرو ارئه شده كه به ناچار در سال 1327 درايران به اجرا در آمده  و به لحاظ اختلافات اساسي ميان كشور فرانسه و ايران نتوانسته به سوي هدف نهايي خود گام بردارد واطراف قطب رشد را به توسعه منطقي برساند ، در اين راهبرد اولويت  با شهر هاست تا با توسعه اجتماعي و اقتصادي شان موجب توسعه اجتماعي و اقتصادي روستاها شوند ؛ اما آنچه در كشورما اتفاق افتاد اين بود كه با اجراي كوركورانه اين سياست، شهرها نتوانستند خدمات لازم را به ديگران و ساكنين روستاها ارائه دهند و باعث حركت نقاط روستايي شدند.

در ايراني كه فعاليت هاي صنعتي وارداتي بوده و عموم درآمد ها با اتكا به ذخاير رو به كاهش نفت و گاز و پالايش  و عرضه آنهاست  و حتي نيروي متخصص جهت بهروري از منابع مذكور نيز از كشورهاي بي گانه تامين مي شود ، اجراي راهبرد       قطب رشد و حتي نظريه مركز – پيرامون  كه توسط جان فريدمن ارائه شده به طرز قابل ملاحظه اي سبب ايجاد فقرازپايين ترين رده تا بالاترين مرتبه هاي اجتماعي و همچنين باعث بروز گسل هاي طبقاتي  بين روستائيان و شهرنشينان شده و مهاجرت بي رويه روستائيان (پيرامون) به شهر (مركز) به فاصله طبقاتي اين دو قشر دامن زده و باعث بالا رفتن نرخ افسارگسيخته تورم و عدم استفاده ازجذابيت هاي گردشگري طبيعي و ديدنيها و آثار باستاني كه عموما در پيرامون قرار دارند، مي شود و نتيجه اجرا شدن اين نظريه در كشور ما با اصل قطب رشد كه " مبتني بر حداكثر بهره برداري در يك فضاي محدود و استفاده بيشتر از ظرفيتهاي محيط مورد بهره برداري و توسعه پايدار كه به تعادل انسان و محيط  با توجه به ابعاد اقتصادي – اجتماعي است" نيز مغايرت دارد.

با توجه به مسائل فضايي ، فرهنگ و نوع سكونت و حكومت  ، برخلاف كشورهايي مانند فرانسه تعداد زيادي از جمعيت كشور ايران در روستاها زندگي مي كنند كه ممر درآمد آنها عمدتا بر پايه اشتغال در فعاليت ها و داد و ستد در بخش كشاورزي استوار است با علم به اين كه منابع پايه در بخش منابع طبيعي به روستاها تعلق دارد جاي تاسف است  كه افراد ساكن در پيرامون در رديف  فقيرترين و آسيب پذيرترين اقشار جامعه قرار گرفته اند.جامعه روستايي ايران با نگاه اصالت در تاريخ و فرهنگ از منظر    سكونت گزيني تا به حال در مقايسه با شهر در بحث توسعه كشور به نوعي در حاشيه قرار داشته و با استناد به آمارها ميزان درآمد ساليانه يك فرد روستايي حدود يك چهارم درآمد فردي ساكن درشهر  است ( با همان استعداد و اسحقاق).

بايد به اين اصل توجه وافر شود كه مبحث توسعه ، مبتني بر جستارهايي ست تا گسل هاي طبقاتي و درآمدي موجود بين شهر و روستا را كاهش و رويه ناترازمند موجود را كه مدت مديدي ست جوامع روستايي اكثر كشورهاي در حال توسعه را به خود اختصاص داده متعادل و اصلاح كند و از طريق اكوتوريسم و توريسم  به اقتصاد اين قشرودرنتيجه كل سرزمين بهبود بخشد و از مهاجرت جوانان روستايي به شهر ها و شهرهاي بزرگ كه به دنبال آن رشد بي رويه جمعيت شهرنشين و عدم توازن جمعيت ميان شهر ورستا  نتيجه مي شود ، جلوگيري كند.توريسم علاوه برمعرفي فرهنگ و تمدن بشريت برروابط اجتماعي ، فرهنگي و سياسي كشورها تحكيم بخشيده و عداوت و كينه را كاهش و در نهايت به صلح جهاني مي انديشد.با توجه به اين كه پايه هاي اصلي برنامه ريزي را ماركس و هگل بنيانگذاري نموده اند  و با قبول اين كه فرهنگ حاكم بر جامعه فرهنگ جامعه حاكميت است لذا مي بايست با سعي در تغيير طرز نگرش جامعه حاكميت در مورد توريسم و اهميت آن ، فرهنگ جامعه را تغييروسرنوشت جهان را به سوي صلح و دوستي پايدار سوق داد.

ارزش استراتژيكي گردشگري براي ساختار ژئو استراتژيك ايران مثال زدني با هيچ صنعتي نيست!



تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد