حدود دو قرن از استفاده از واژه گردشگر( Tourist) براي كسي كه به مسافرت مي رود مي گذرد و تا اكنون تعاريفي متعددي از گردشگري ارائه شده هر يك از اين تعاريف از آنجا كه از دريچه اي خاص به گردشگري نگريسته توانسته است بخشي از فعاليت گردشگري را پوشش دهد.
گردشگري به علت خصلت بين رشته اي خود قابليت نگرش هاي متفاوت را دارا مي باشد و اين خود سبب ارائه تعريف هاي بسياري از آن گرديده است.در اين بين برخي از تعريف ها جنبه جهاني داشته و برخي ديگر ناشي از موقعيت و منطقه اي خاص مي باشند.در واقع در اكثر تعريف هاي گردشگري كه با مطالعه نواحي مختلف ارائه شده است، بيشتر بر شبكه محلي گردشگري تكيه داشته و نيازمندي ها و شرايط خاص محلي را مدنظر قرار مي دهند(سقايي، 50:1388).
همانگونه كه در كتاب گردشگري ( ماهيت و مفاهيم ) توضيح دادم ، تعاريف اوليه از گردشگري بيشتر بر بعد فاصله تأكيد گرديده و گردشگران بر مبناي فاصلهاي كه از محل مسكوني داشتند، طبقهبندي ميشدند. به گونهاي كه كميسيون ملي گردشگري آمريكا (1973) در تعريف گردشگري داخلي فاصله پنجاه مايل را در نظر گرفته كه دربر گيرنده تمامي سفرها به جز سفر براي كار ميشد. در بعد جغرافيايي گردشگري زماني از فعاليتگذران اوقات فراغت يا تفريح كه مستلزم غيب شبانه از مكان مسكوني عادي است تعريف ميشود. از بعد اجتماعي نيز تعريف گردشگري، فصل مشترك بين زندگي عادي ساكنان بومي و زندگي غيرعادي گردشگران را دربر ميگيرد. بعضي از تعريف ها نيز سعي نمودند هم پوشي عوامل مختلف را در توصيف گردشگر در نظر گيرند. به گونهاي كه كولتمن در تعريف خود بعد فاصله و جنبههاي اقتصادي را مدنظر دارد. او گردشگري را مسافرتي كوتاهمدت كه از نقطهاي شروع و در نهايت به همان نقطه باز ميگردد و در طول مسافرت بر اساس يك برنامه و سفر خاص، از مكانها و جاهاي متعدد ديدار ميشود و مبالغ زيادي ارزي كه گردشگران خرج ميكنند، عايد كشور ميزبان ميگردد، تعريف نموده است. همچنين در تلاشي ديگر با در نظر گرفتن بعد تجربه و انتخاب آگاهانه و از روي اختيار، گردشگري مسافرتي داوطلبانه و موقتي كه به علت بهرهگيري از چشماندازهاي تازه و تجربيات جديد در يك سفر نسبتاً طولاني شكل ميگيرد، تعريف شده است( پاپلي يزدي و سقايي،14:1390).
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SAبا اين وجود، تعريف هاي مطرح شده از گردشگري تا هنگامي كه در چارچوب يك نگرش كلنگر قرار نگرفته، توانايي توصيف تمامي ابعاد اين پديده بين رشتهاي را ندارند. به گونه اي كه تعريف هاي مطرح شده گردشگري به دور از نگرش كل نگر بر« گردشگري كيست؟» تاكيد نموده تا از اين طريق يك چارچوب كميتگرا و توجيه نگرش پوزيتيويستي را براي گردشگري فراهم آورند. با اين كه گردشگري يك كنشگري بدون واسطه مابين ميزبان/ گردشگر است نمي توان تعريفي صرفن يك طرفه ارائه داد كه در برگيرنده مفهوم "گردشگر چيست؟" باشد. علاوه بر آن جريان گردشگري در هر مقصد آثار و پيامدهاي بسياري را بر جاي مي نهد كه اين آثار و پيامدها مي تواند مثبت يا منفي باشد. به عبارت ديگر گاهي گردشگري براي جوامع محلي و ساكنان يك منطقه سودمند است و گاهي به ضرر آنها تمام مي شود.
علاوه بر آن گردشگري در جهان به عنوان يك فعاليت اقتصادي ، تبلورعيني جريان سرمايه و جابجايي انسان در حجمي بسيار بزرگ محسوب شده كه در ده هاي اخير رشد بسيار بالايي داشته كه خود وابسته به رشد اقتصادي دراز مدت، رشدزمان اوقات فراغت وسطح درآمد همراه با توسعه تكنولوژي بخصوص در زمينه حمل ونقل در طي اين سال ها مي باشد. اين ويژگي ها بيش از همه به گردشگري ماهيتي اقتصادي مي دهد و درست آن نيز همين است كه نگاه اصلي به گردشگري نگاه اقتصادي است هرچند نمي توان ديگر ابعاد مستتر در جريان گردشگري را در زمينه فرهنگي و اجتماعي ناديده گرفت ولي قبل از هر چيزي گردشگري يك امر اقتصادي است. به گونه اي كه تعداد افرادي كه به عنوان گردشگر در سطح جهان به سفر پرداخته اند در سال 2007 معادل 930 ميلون نفر بوده كه اين فرايند از سفر گردشگران، چرخه سرمايه اي بالغ بر 856 ميليارد دلار را به عنوان درآمد حاصل از گردشگري سبب گرديد( WTO,2008). چنين حجم بالايي از گردش سرمايه در سطح جهان ، گردشگري را به يكي از اركان اصلي اقتصاد جهاني شده بدل نموده و توجه برنامه ريزان و كارشناسان مرتبط را در زمينه فعاليت هاي گردشگري و پيامدهاي اقتصادي ناشي از آن در چارچوب اقتصاد ملي و بين المللي به خود جلب كرده است.از اين رو در تعريف آن مي بايست دوسويه عرضه و تقاضا را مدنظر قرار داد.
آيا گردشگري يك صنعت است؟ بر بنيان همين پيامدهاي اقتصادي در سطح جهاني است كه برخي از كارشناسان به گردشگري لقب « صنعت » داده اند و با تاكيد بر صنعت گردشگري، آن را در كنار ديگر صنايع بزرگ دنيا همچون صنعت نفت و خودروسازي و در رقابت با آنها، قرار داده اند.اين امر به بيان بارزتر گونه اي اغماض عمدي در ناديده گرفتن علم اقتصاد و تقسيم بندهاي فعاليت هاي اقتصادي در چارچوب اين علم مي باشد. واقعيت قضيه آن است كه گردشگري با تمام اين تفاصيل و حجم گسترده تبادلات و تعاملات اقتصادي، به عنوان يك زير بخش خدمات در علم اقتصاد مطرح بوده و صنعت ناميدن اين فعاليت اقتصادي به گونه اي ناديده گرفتن چارچوب هاي دانش اقتصاد مي باشد. هرچند صنعت ناميدن گردشگري گونه اي اغماض عمدي در علم اقتصاد است زيرا كه گردشگري به عنوان يك زيربخش خدمات ، فاقد ويژگي هايي است كه مختص بخش صنعت مي باشد با اين وجود اين امر بديهي است كه گردشگري يك فعاليت اقتصادي گسترده است كه صنايع مختلفي در چارچوب جريان گردشگري به طور مستقيم و غير مستقيم مشغول به فعاليت مي باشند.
ارائه يك تعريف قابل قبول از پديده گردشگري، به رغم حضور گسترده آن در زندگي اجتماعي دشوار است. به ويژه وقتي بخواهيم آن را به عنوان يك صنعت تعريف كنيم، دچار دردسر خواهيم شد. در نوشته هاي مديريتي، صنعت به صورت شماري موسسه بازرگاني كه كالاها و خدمات مشابهي را توليد مي كنند و بنابراين در رقابت با يكديگر هستند تعريف مي شود. اين تعريف، از لحاظ مفهوم لغوي به هيچ روي با مفهوم صنعت گردشگري تطابق ندارد. بنگاه هاي اقتصادي اي كه گردشگري را تشكيل مي دهند (به رغم رقابت جدي اي كه بخش هاي مشابه با يكديگر دارند)، عموما كالاها و خدمات مكمل عرضه مي كنند تا كالاهايي كه رقيب يكديگر باشند. مثلا صنعت خطوط هوايي، صنعت هتلداري، رستوران و جاذبه ها با يكديگر رقابت نمي كنند. آن ها يكديگر را كامل مي كنند و در تعامل با يكديگر، به گردشگران خدماتي را عرضه مي كنند كه امكان گذراندن تعطيلاتي توام باآسودگي براي آنان فراهم شود.
در واقع توان رقابتي مناطق مختلف در بازار گردشگري از يك سو به استراتژي ها و سياست هاي مسئولان محلي و از ديگر سو به قابليت هاي گردشگري مناطق مختلف وابسته مي باشد. در واقع گردشگري به مانند يك محصول اقتصادي وابسته به نظام عرضه و تقاضا مي باشد. در دوسويه اقتصاد گردشگري از يك سو محصول گردشگري در چارچوب عرضه مطرح بوده و در ديگر سو بازار گردشگري در چارچوب تقاضاي گردشگري مدنظر مي باشد. عرضه محصول گردشگري در يك منطقه با تقاضاي گردشگري رابطه مستقيم داشته و تقاضا نيز به ارزش كالا ، خدمات و تسهيلات همراه با جهت گيري تقاضا در بازاريابي گردشگري وابسته است. براي تحصيل تقاضاي گردشگري ، يك منطقه بايد قادر باشد گونه اي از خدمات ( عرضه ) را فراهم كند كه با نياز و خواسته هاي گردشگران مطابقت داشته باشد. اين امر كه در اقتصاد امروز جهان و به تبع اقتصاد گردشگري، عرضه برده تقاضا مي باشد ضروري مي سازد كه امكان سنجي محصول گردشگري به عنوان يك استراتژي بنيادي در رابطه با ارزيابي قابليت هاي گردشگري در فضاي سرزميني(و بطور كلي عرضه محصول گردشگري) براي پاسخگويي به بازارگردشگري در مقياس هاي منطقه اي، ملي و بين المللي مدنظر قرار گيرد.
از اين رو مي توان گردشگري را تركيبي دانست كه هم علم ، هم صنعت ، هم فرهنگ را در برمي گيرد و نهايتا محصولاتي از نوع « محصول گردشگري » را براي مصرف و در نتيجه التذاذ مصرف كنندگان خود فراهم مي كند. بنابراين مي توان در يك نگرش كل نگر بيان داشت:
« گردشگري عبارت است از: متن فضايي توليد شده در چارچوب عرضه و تقاضاي گردشگري، ناشي از كنش متقابل محصول گردشگري،گردشگران، جوامع و دولت ميزبان، مراكز دانشگاهي و تحقيقاتي و سازمان هاي غير دولتي (NGO)، در يك مكان جغرافيايي »