وقتي كه صرفهجوييها مقياس4
زياد است ما
انتظار فشارهايي براي سطح بالاتري از مديريت داريم. يكي از روندهاي جالب توجه در
اين جا تغييراتي در طول زمان است كه با توسعه گردشگري در يك مقصد خاص رخ ميدهد.
در مراحل نخستين توسعه به فراهمسازي كالاهاي زيرساختي نياز است كه اين امر صرفهجوييهاي
مقياس را تجويز ميكند، يعني وقتي كه براي نخستين بار گردشگري در دستور كار قرار
ميگيرد به مداخله وسيع حكومت نياز است. وقتي گردشگري تثبيت ميشود، صرفهجوييهاي
مقياس ضرورت خود را از دست ميدهد و مداخله حكومت بايد كاهش يابد (تا زماني كه
بحث آثار خارجي شروع ميشود). همچنين صرفهجوييهاي مقياس احتمالاً به تبيين تغيير
فضايي كمك ميكند. مقصدهاي بسيار كوچك يا توسعهنيافته ميتوانند با پيوستن به
يكديگر صرفهجوييهاي مقياس را در بازاريابي محقق سازند. مقصدهاي بزرگتر يا بسيار پيشرفته ميتوانند صرفهجوييهاي
مقياس را بدون چنان تمركزگرايي تحقق بخشند.
فشارهاي
تمركززدايي بايد نشاندهندهي ناهمگني در تقاضا براي فراهمسازي كالاهاي عمومي
محلي باشد. درك اين نكته حايز اهميت است كه متغير مهم در اين جا نوع كالاي عمومي
محلي مورد نظر است. ما
صرفاً پرسش نميكنيم كه آيا فعاليت گردشگري خواهان حمايت حكومت است يا نه. تقريباً
همهي بازيگران، به منظور افزايش رانت خود، خواهان حمايت حكومت هستند. بلكه پرسش
ما دربارهي شكل كالاهاي عمومي محلي است زيرساخت و بازاريابي دو نمونهي مهم است.
مقصدهايي با ناهمگني جغرافيايي (سواحل در مقابل پيستهاي اسكي) انواع بسيار
متفاوتي از زيرساخت را ميطلبند. به همين ترتيب، مقصدهايي كه از بازار گردشگري
انبوه پذيرايي ميكنند خواهان اشكال قوانين حكومتي ـ در مورد شركتهاي چندمليتي،
مالياتها، منطقهبندي و نظاير آن ـ متفاوتتري از مقصدهايي خواهند بود كه پذيراي
بازار گردشگري لوكس يا حساس به محيط زيست هستند. مقصدي كه بخشي از بازار را هدف ميگيرد
نيز ناهمگني در تقاضا براي نوع بازاريابي ايجاد خواهد كرد. ما انتظار داريم كه هر
چه ناهمگني بيشتر باشد به تمركززدايي بيشتر خواهد انجاميد، چون جاهايي كه خواهان
كالاهاي عمومي متفاوت هستند مداخلهي متمركز را ناكارآمد خواهند يافت.
عامل اقتصادي
مهم تعيينكنندهي الگوهاي مديريت، صرفهجوييهاي مقياس است. وقتي كه گردشگري جديد
يا كوچك است، حكومتهاي مركزي اقتدار بيشتري دارند، زيرا آنها احتمالاً بيشتر ميتوانند
منابع را در مقياس لازم براي اثرگذاري بر بازار جهاني توليد كنند. آثار خارجي در درون كشورها
محدود به نظر ميرسد، بنابراين فشار زيادي در جهت سياستگذاري تهاجمي حكومت مركزي
اعمال نميكنند. معهذا، گاهي حكومت مركزي نقشي فعالتر بازي ميكند تا از رقابتهاي
مخرب اقتصادي يا زيست محيطي در ميان مناطق جلوگيري كند، در چنين شرايطي آثار خارجي
آنقدر زياد ميشود كه حكومت را وادار به عمل ميكند. به علاوه، در طول زمان
الگوهايي ظاهر شدهاند. روند به سوي تمركززدايي و خصوصيسازي آشكار و متداول است.
نبود آثار خارجي قوي به همراه افزايش شدت گردشگري به خوبي در اين الگو جا ميگيرد،
زيرا افزايش شدت به اين معناست كه صرفهجوييهاي مقياس را ميتوان در سطوح پايينتر
مديريت تحقق بخشيد. ناهمگني سليقهها و اولويتها در مورد كالاهاي عمومي محلي
انتقال به سوي سطوح پايينتر را ترغيب ميكند.