به مجردي كه گردشگران اقدام به مسافرت مينمايند مجموعهاي از فعل و انفعالات اقتصادي شروع ميشود. اين فعاليت، عوامل گوناگون توليد را به خدمت گرفته و با طيف وسيعي از فعاليتها در ارتباط است. در اين صنعت جاذبهها، تسهيلات و خدمات رفاهي به عنوان كالا به گردشگر عرضه شده و نياز آنها به ديدار از منطقه و جاذبههاي آن به عنوان تقاضا به شمار ميرود (معصومي،1385). يعني خروج گردشگر از منطقه بسوي ساير مناطق و كشورها بعنوان تقاضا براي كالاهاي موجود در خارج از منطقه بوده و خروج ارز و پول را به دنبال خواهد داشت. ورود گردشگران به منطقه نيز به منزله تزريقي است كه بر اقتصاد آن منطقه منظور ميگردد. به عبارتي خروج گردشگران از منطقه بسوي ساير نقاط، مشابه وارد كردن كالاهاست و در مورد كشورها و مناطقي كه مورد بازديد قرار ميگيرند، صادرات كالا مفهوم پيدا ميكند (كيانمهر،1372). با اين تفاوت كه در اين صنعت مصرفكننده كالا (گردشگر) خود به منطقه ارائه دهندة كالا و خدمات مراجعه ميكند به اين دليل پرداختها بر خلاف صادرات معمول كالا همواره همسو با جريان سفر گردشگران ميباشد (صباغ كرماني،1375).در حوزة اقتصاد گردشگري، ميتوان پرسيد كه چرا افراد مسافرت به مكان خاصي را به جاي مكان ديگري انتخاب كرده، يا آنكه ترجيح ميدهند به جاي مسافرت در خانة خود باشند و يا اينكه چرا فردي تصميم به مصرف (يا سرمايهگذاري) پول خود براي مسافرت ميگيرد؟
مطالعاتي كه تاكنون در رابطه با مفاهيم اقتصادي گردشگري صورت گرفته، بسيار نامتوازن است؛ به طوريكه اغلب پژوهشهاي انجام شده، بر موضوعاتي نظير تقاضاي گردشگري، پيشبيني نوسانات تقاضا و اثرات تكاثري گردشگري بر ساير حوزههاي اقتصادي، متمركز بوده و ميتوان گفت كه از بررسي ساير ابعاد اقتصادي گردشگري، غفلت شده است. تقاضا و هزينههاي گردشگري در بسياري از مقاصد، مورد مطالعه قرار گرفته است. برخلاف ادبيات نسبتاً غني كه در مورد تقاضاي گردشگري و روشهاي مختلف پيشبيني آن، وجود دارد، به بعد عرضه، در مطالعات اقتصاد گردشگري، كمتر توجه شده است. پژوهشهايي كه در مورد ساختار توليد و ارائه خدمات گردشگري انجام گرفته، تا حدودي به بررسي عرضه محصولات و خدمات گردشگري پرداخته اند.
مطالعهي اقتصاد گردشگري به معناي بررسي موضوعاتي همچون تقاضا، بنگاهها و بازارها، وابستگيها و تعاملات بينالمللي آنها، عرضه و ساختارهاي بازار، قيمتگذاري و محاسبه ارزش افزوده فعاليتهاي گردشگري و بطور كلي مطالعه تمامي ابعاد، اثرات، نتايج و عوامل اقتصادي مؤثر بر صنعت گردشگري ميباشد (استبلر و همكاران[1]،2010).
بنا به تعريف لاندبرگ اقتصاد گردشگري ميزان مسافرتها و تبعات و اثرات اقتصادي آنها را اعم از مستقيم، غيرمستقيم و القايي مورد سنجش و اندازهگيري قرار ميدهد (لاندبرگ،1383). آدريان بول نيز معتقد است كه علم اقتصاد در بسياري از حوزهها نقش ايفا ميكند، بويژه در آنجا كه لازم است اثرات اقتصادي و اقدامات مربوط به كنترل آثار گردشگري و نيروهاي بازار كه تقاضاي گردشگران را به عرضه و كالاهاي گردشگري، مرتبط ميكنند مورد تحليل قرار گيرند. هم چنين، از يك طرف توجه به رابطه متقابل علم اقتصاد با جامعهشناسي، روانشناسي و جغرافياي گردشگري اهميت دارد و از طرف ديگر، علم اقتصاد در برنامهريزي، مديريت و بازاريابي سازمانها و مقصدهاي سفر و گردشگري نقشي بر عهده دارد(بول[2]،1995). اقتصاد خرد نيز كه شاخهاي از علم اقتصاد است، به مطالعه ي نحوهي گزينش واحدهاي خاص اقتصادي از جمله هتلها، متلها، رستورانها، خطوط هواپيمايي و ديگر بخشهاي گردشگري ميپردازد و اقتصاد كلان به مطالعه پديدههاي كلان مقياس اجتماعي، بالاخص مخارج كل گردشگري، ضريب تكاثري و ديگر آثار كلان اقتصاد گردشگري ميپردازد (لاندبرگ،1383).
اقتصاددانان، گردشگري را از نظر عرضه و تقاضا، تراز پرداختها، مبادلات خارجي، اشتغال، درآمد ملي و آيندهنگري اقتصادي و ساير موضوعات مورد بررسي قرار ميدهند (معصومي،1385) و عوامل گوناگوني نيز در ميزان تاثير گردشگري بر اقتصاد يك جامعه تأثير دارند. عمدهترين اين عوامل عبارتند از:
- كيفيت امكانات و جاذبههاي گردشگري
- ميزان اشتغال خارجيان در مشاغل كليدي صنعت گردشگري
- ميزان مدت از سال كه جاذبهها آماده پاسخگويي به تقاضا براي بازديد هستند (درجه فصلي بودن گردشگري).
- ميزان ستانده از پرداختها و هزينهها براي گردشگري.
- درصد مالكيت مليتهاي خارجي.
- اندازه اقتصاد ملي در مقصد.
- مشاركت دولت در تدارك زيرساختهاي صنعت گردشگري و ايجاد انگيزه ها.
- سطح توسعه جامعه مقصد.
- مقدار مخارج گردشگري خارجي در مقصد (لي[3]، 1988).
[1]- Stabler
[2]- Bull
[3]- Lea